حجتالاسلام والمسلمین مهدی یعقوبی گیلانی، مدیر موسسه منبر آسمانی و کارشناس مذهبی درمورد مظلومیت اهل بیت علیهم السلام در شهر کوفه بیان کرد: مرحوم علامه مجلسی رحمت الله علیه از بعضی کتب معتبره از مسلم گچکار روایت کرده است که گفت: ابن زیاد مرا به تعمیر فرمانداری گماشته بود، در این بین که مشغول کار بودم سرو صدا و هیاهو از اطراف کوفه شنیدم. از آن خادمی که با من بود پرسیدم: این ضجه و ناله در کوفه چیست؟ گفت: همین ساعت سر مرد خارجی که بر یزید خروج کرده است را آورده اند. گفتم: این خارجی کیست؟ گفت: حسین بن علی علیهالسلام. چون این شنیدم صبر کردم تا آن خادم بیرون رفت، آن گاه سیلی محکمی بر صورت خود زدم که بر چشمم ترسیدم. دست و صورتم که گچی بود شستم و از پشت فرمانداری بیرون آمدم تا به کناسه رسیدم.
مردم منتظر آمدن اسیرها و سرها بودند، من ایستادم. ناگاه نزدیک به چهل محمل و هودج پیدا شد که بر چهل شتر حمل میکردند و در میان آن ها، زنان و حرم حضرت سید الشهدا علیهالسلام و اولاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند و علی بن الحسین علیهالسلام بر شتر برهنه سوار بودند، و از سختی زنجیر، خون از رگهای گردنشان جاری بود و گریه میکردند.
این کارشناس مذهبی بیان کرد: مسلم گچکار گفت: «صَارَ أَهْلُ الْکُوفَةِ یُنَاوِلُونَ الْأَطْفَالَ الَّذِینَ عَلَى الْمَحَامِلِ بَعْضَ التَّمْرِ وَ الْخُبْزِ وَ الْجَوْزِ فَصَاحَتْ بِهِمْ أُمُّ کُلْثُومٍ وَ قَالَتْ: یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَیْنَا حَرَامٌ وَ صَارَتْ تَأْخُذُ ذَلِکَ مِنَ أَیْدِی الْأَطْفَالِ وَ أَفْوَاهِهِمْ وَ تَرْمِی بِهِ إِلَى الْأَرْض» «کوفیان به کودکانی که بر محملها بودند، مقداری خرما و نان و گردو میدادند، پس، حضرت امکلثوم سلام الله علیها بر آنها فریاد زدند و فرمودند:ای کوفیان، صدقه بر ما حرام است و شروع کردند آنها را از دست و دهان کودکان میگرفتند و به زمین میانداخت».
حجتالاسلام یعقوبی گیلانی تصریح کرد: حضرت ام کلثوم سلام الله علیها بر اهل کوفه بانگ زدند و فرمودند: «ان الصدقه علینا حرام» «صدقه بر ما اهل بیت حرام است» و آنها را از دست کودکان میگرفتند و دور میافکندند، و مردم بر مصائب آنها گریه میکردند.
سپس، حضرت ام کلثوم سلام الله علیها سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند:ای اهل کوفه، ساکت باشید مردان شما ما را میکُشند و زنان شما بر ما میگریند! خداوند در روز قیامت بین ما و شما حکم فرماید.
آن بانو در حال سخن بودند که ضجه و غوغا بلند شد و سرهای شهدا را بر نیزه کرده و آوردند. جلوی آن سرها، سر نورانی حسین بن علی علیهالسلام بود که تابنده و درخشنده و شبیهترین مردم به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بود، محاسن شریفشان به سیاهی شبه (که سنگ بسیار سیاه براقی است)، خضاب شده که سفیدی بُن موها ظاهر شده بود، و چهره مبارکشان، چون ماه میدرخشید و باد، محاسن شریفشان را به راست و چپ حرکت میداد.
این کارشناس مذهبی گفت: حضرت زینب سلام الله علیها متوجه سر بریدهی برادر بالای نیزه شدند.
«فَنَطِحَت جَبینُها بِمُقَدَّمِ المَحمل حَتّی رَأینَا الدَّم یَخرُجُ مِن تَحتِ قِناعِها وَ اُومِأت إلَیهِ بِحِرقَةٍ» «سر به چوبهی محمل زد، دیدم که خون از پیشانی زینب کبری سلام الله روی زمین ریخت، با دلی سوزان به سر بریده اشاره کرد و با چشم گریان فریاد زد: «یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا» «ای ماهی که، چون بدر کامل شد ناگهان خسوف او را ربود و غروب کرد».
«ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا»«پارهی دلم گمان نمیکردم سرنوشت ما این باشد، ولی مقدر و مکتوب چنین بود».
«یا أخی فاطِم الصَّغیرَةَ کَلِّمهافَقَد کادَ قَلبُها أن یَذوبا»«برادرم، با دختر کوچکت فاطمه سخن بگو، نزدیک است دلش از غصه و ناراحتی و فراق تو آب شود».
حجتالاسلام والمسلمین یعقوبی گیلانی با تأکید بر مطالعه حالات اهل بیت علیهم السلام در اسارت افزود: بسیار خوب است در این ایام اسارت اهل بیت علیهم السلام برای همدرد شدن با ایشان و کسب معرفت هرچه بیشتر نسبت به ظلمهایی که به خاندان وحی شد به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده رجوع نماییم.
یکی از معتبرترین این کتابها، کتاب مقتل «نَفَسُ المَهْموم فی مُصیبَةِ سیّدنا الحُسَیْن المَظْلوم» است که این کتاب، کتابی درباره واقعه کربلا و وقایع پس از آن، نوشته شیخ عباس قمی است.
مطالب کتاب از ولادت امام حسین علیه السلام آغاز شده و سپس، مناقب امام سوم شیعیان علیهالسلام را ذکر کرده است و آنگاه تمام وقایع مربوط به واقعه کربلا را شرح میدهد. میرزا ابوالحسن شعرانی و محمدباقر کمرهای این کتاب را به زبان فارسی ترجمه کردهاند.