جمعی از شاعران ایران، افغانستان، هندوستان و پاکستان همزمان با میلاد حضرت محمد (ص) و امام صادق (ع)، تازه‌ترین شعر‌های خود را به پیشگاه ایشان تقدیم کردند.

نشست ادبی «مهر محمدی» همزمان با شب میلاد حضرت محمد مصطفی (ص) و امام صادق (ع) , با حضور جمعی از شاعران پارسی زبان کشور‌های ایران، افغانستان، پاکستان، هند، و نیجریه با اجرای سید مسعود علوی تبار به میزبانی گروه بین المللی هندیران برگزار شد.

علیرضا قزوه

و انسان هر چه ایمان داشت پای آب و نان گم شد
زمین با پنج نوبت سجده در هفت آسمان گم شد

شب میلاد بود و تا سحرگاه آسمان رقصید
به زیر دست و پای اختران آن شب زمان گم شد

همان شب چنگ زد در چین زلفت چین و غرناطه
میان مردم چشم تو یک هندوستان گم شد

از آن روزی که جانت را، اذان جبرئیل آکند
خروش صور اسرافیل در گوش اذان گم شد

تو نوح نوحی، اما قصه ات شوری دگر دارد
که در طوفان نامت کشتی پیغمبران گم شد

شب میلاد در چشم تو خورشیدی تبسم کرد
شب معراج زیر پای تو صد کهکشان گم شد

ببخش‌ای محرمان در نقطه خال لبت حیران
خیالِ از تو گفتن داشتم، اما زبان گم شد

نجمه پور ملکی

سلام ما به کسی که رسول باران است
به فکر پرورش روح و جان انسان است

سلام ما به تپش‌های سوره یاسین
سلام ما به حروفی که قلب قرآن است

کسی جلو نزده در سلام گفتن تو
سلام! حسرت یک کودک مسلمان است

چه حسرتی بخورد دشمن عجم... به خدا!
همیشه دست تو بر شانه‌های سلمان است

فقط کنار تو روی گدایی‌ام باز است
که این ارادت سائل به تو فراوان است

سید مسعود علوی تبار

آن دادگر امین رسول مدنی است
بر حلقه دین نگین رسول مدنی است

آن کس که یصلون ملائک با اوست
او رحمت عالمین رسول مدنی است

عاطفه جوشقانیان

دریای وسیع! بر تو از رود، درود‌ای خلق عظیم! جاری نامحدود!

اسلام اسیر شیطنت‌ها می‌شد
خُلق تو اگر خُلق خداوند نبود

فاطمه نانی‌زاد

گلدوزی گل‌ها و شمیم نفحات
سجاده شده باغچه در صحن حیات

پروانه به گوش غنچه‌ها می‌خواند
بر خاتم انبیا محمد (ص) صلوات

رسول شریفی

روزی که آفتاب تو پیدا شد
عالم تمام غرق تماشا شد

تا آیه آیه غنچه زند هستی
آئینه کمال هویدا شد

مردی که رحمت دو جهان بود خلقتش
با خُلق خویش قبله دل‌ها شد

باغ دلم به یُمن قدوم او
گل داد، غنچه کرد، شکوفا شد

شق‌القمر نمود دو انگشتش
عُزّی شکست و مشت هُبل وا شد

روح مسیح بود در تن این عالم
با بودِ او مسیح، مسیحا شد

هستی نداشت نام و عدم گم بود
نام تو پشتوانه دنیا شد

سیده کبری حسینی بلخی (افغانستان)

احمد آمد به جهان، شور احد بر پا شد
رخنه در کاخ ستم‌گستر صد کسرا شد

رنگ آتشکدهٔ پارس پرید از سر شب
عالم آرای جهان، ماه رخ بطحا شد

آمد و ثانیه در بطن زمان رنگ گرفت
عشق در خاک زمین شاخۀ پابرجا شد

از ختن تا به ختا نافه‌فشان باد صبا
سرخوش از عطر تنت بتکدهٔ بودا شد

کوه‌ها نام تو را فاش صدا می‌کردند
سرو‌ها یک به یک از قامت تو رعنا شد

ذره تا دید بزرگی تو را، شد خورشید
قطره تا دید بزرگی تو را، دریا شد

کودک آخر تاریخ جهان، دُر یتیم
آمد و یک‌شبه در قلب جهانش جا شد

فرزانه قربانی

در حجاز دشت تشنه چشمه‌های رحمتی
با قدم هایت برای خاک مرده برکتی

ساکنان عرش با حسرت نگاهت می‌کنند
هر زمان که با خدا در غار گرم صحبتی

آفتاب روی دوشت را بُحیرا دید و گفت:
شک ندارم تو همان نور میان ظلمتی

چشمت اقیانوس آرامی میان موج‌هاست
با پریشان حالی دریا نداری نسبتی

بوسه بر دستان زهرا، می‌دهد تسکین به تو
هر زمان از جهل دختر دار‌ها ناراحتی

آرزو کرده هزاران بار جبرئل امین
لحظه‌ایی را که به سمت بی نهایت دعوتی

خواندی "اقر بسم ربک"، نور باران شد هوا
تو برای کهکشان‌ها با کلامت حجتی

زهرا محدثی خراسانی

قرن
قرن جهل
روزگار
روزگار دشمنی
در دل سیاه شهر
بی نشانه بود
معنی فروتنی
دختران
شور زندگی نصیبشان نبود
هیچ‌گاه
هیچ‌کس به یاد آن دل غریبشان نبود
زیستن میان خاک
بخت دختران
در میان خاک
جان سپردن و رها شدن
باور تمام ظالمان!
حال و روز ما بدون تو‌
می‌گذشت این چنین
خوب شد که آمدی محمد امین (ص)

محمدعلی یوسفی

من شیفته جمال احمد هستم
دل باخته کمال احمد هستم

بر خلق خوش نبی اکرم صلوات
سودا زده خصال احمد هستم

میترا ملک‌محمدی

هم زمین از نفس گرم تو عطرآگین است
هم زمان منتظر حادثه‌ای شیرین است

نفست پاک و تنت سبز و دلت نورانی
مژده آمدنت مژده فروردین است

هر نسیم از تب شولای تو سرگردان و
باد از شوق تو در زمزنه یاسین است

عرش مشتاق، قدم‌های تو را می‌بوسد
آسمان آینه دار رخ فخرالدین است

و خدا خواست که تو ختم رسولان باشی
و خدا گفت از این لحظه بنا بر این است

رحمت از سمت خدا سوی زمین نازل شد
سینه با نور و نوای صلوات آذین است

گوهر آمنه، ماه بدوی، جان جهان
دست‌ها غرق دعا منتظر آمین است

عمادالدین ربانی

برهوت عاشقی آبروی عرب نبی است
در دل شوره‌زار‌ها شهد خوش رُطب نبی است

خلقت آسمان، زمین، نه که تمام کائنات
رغبت آفرینشش نزد خدا سبب نبی‌ست

کاشت گل محمدی در دل خشم و دشمنی
رایحه گلاب در آتش بولهب نبی است

در رگ ما روان کرد آب حیات عشق را
دّرِ یتیم شاهوار عاشق منتخب نبی است

عالم بی معلم اوست، آمد از او کلام دوست
معدن علم عالی حضرت بو العجب نبی است

جواد اسلامی

بعد از تو بهترین کلمات آفریده شد
وقتی که آمدی، صلوات آفریده شد

چشم امیه کور، که آنچه زبانزد است
صل علی محمد و آل محمد است

محمد عشرت صغیر (شاه جهان پور، هندوستان)

یا رب! دو جهان پی تماشا آمد
نوری ز حقیقت تو پیدا آمد

آن ختم رسل مهر منور احمد
از عرش به این نشئه دنیا آمد

سید تصور مهدی (پتنا، هندوستان)

محمد (ص) مظهر خُلقی ولایی است
محمد (ص) مهد مهر و آشنایی است

سر آغاز سخا، کانون بخشش
محمد (ص) منبع جودی خدایی است

ام البنین بهرامی

انیس و مونس جانی، محمد یا رسول الله
به هر دردی تو درمانی، محمدیا رسول الله

زمان دربند طاغوت و زمین درحسرت باران
به دنیا شوق بارانی، محمد یا رسول الله

کلام آسمانی را چنان با عشق می‌خوانی
چو تو مرغ خوش‌الحانی، محمد یا رسول الله

چراغ وحی در دستت، جهان را نور بارانی
و تو ختم رسولانی، محمد یا رسول الله

نماد دین و دینداری، نماد عشق و ایثاری
تو خود منشور ایمانی، محمد یا رسول الله

میان جهل دنیایی، همه اعجاز می‌خواهند
و تو اعجاز قرآنی، محمد یا رسول الله

سمانه خلف‌زاده

سرچشمه رحمت است و باران حیات
با نام شریف او بجو راه نجات‌ای غنچه اگر شوق شکفتن داری
بفرست بر او و خاندانش صلوات

زینب رحمانی

نگاه کن
کوه‌ها در مسجد خم می‌شوند
پیشانی به خاک گره می‌خورد
و در رگ‌هایمان رسالتت سبز می‌شود
سرتا سر زمین
رد پایت شکوفه کرده است
نامت روئیده
مثل شقایقی در آغوش دشت
گلدسته‌ها
مناره‌ها
میان پرواز دسته جمعی کبوتران
چند رکعت نماز بگزارم؟

خدیجه دیلمی

میلاد پیمبر امین است امشب
انگار بهشت در زمین است امشب

از شوق فرشته‌ها به خود می‌بالند
آغاز بهار مؤمنین است امشب

سارا عبداللهی فر

بر دفتر شعر می‌تراود برکات
با دیدهِ دل نگر حلول نعمات

هردم که شکوفه می‌زند قلب جهان
بر خاتم انبیاء محمد صلوات

علی مزمل (لاهور، پاکستان)

نوری و شمس الضحی یا رحمة‌للعالمین
ماهی و بدرالدجی یا رحمة للعالمین

اسم پاکت بی‌کسان را روز محشر دستگیر
خواجه هر دو سرا یا رحمة‌للعالمین

یک نظر بر عاصیان کن‌ای امام جز و کل
رحم کن بر حال ما یا رحمةللعالمین

افتخار کائنات و سید ابدال حق
تاجدار انبیا یا رحمةللعالمین

ما تهی‌دستیم بر ما لطف کن مولای ما
المدد خیرالوری یا رحمة للعالمین

علیرضا حکمتی

کوه می‌شوی
ابر‌های جهان
شانه‌های تو را نوازش شوند
گاهی فکر می‌کنی
کوه‌ها.
اندام ظریف ساقه گلی
درخت‌ها.
آهوان خیره در زیبایی
گاهی فکر می‌کنی
گاهی هزار سال...
جوان می‌شوی
گل می‌شوی
پرنده می‌شوی...
گاهی کوه می‌شوی
در سینه رازی؛ نه!
شور آوازی، نه!
شوق پروازی؛ نه!
گاهی فکر می‌کنی
حالا دریا که هیچ!
کاشکی کوهی بودی
سنگی، ...
برای شکفتن آوازی
شنیدن رازی...

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.