ماهها از جنگ غزه میگذرد و بیشتر کشورهای عربی که خود را هم زبان و هم فرهنگ فلسطین و مردم غزه میدانند با علم به اینکه جنایتی بی سابقه در این سرزمین در جریان است سکوتی بی سابقه اختیار کرده اند و علی رغم اعتراض مردمشان به این انفعال واکنشی صریح در قبال این کشتار نشان ندادند و تازه چند وقتی است که برخی از این کشورها بیدار شده و درباره آنچه این روزها بر مردم غزه میگذرد اعتراض میکنند.
در همین راستا روزنامه فرانسوی لوپویت در گزارشی نوشت: از زمان آغاز درگیری، کشورهای عربی که مدعی دفاع از آرمان فلسطین هستند، سکوتی را به نمایش گذاشته اند که دست کم تا اینجای تاریخ بی سابقه بوده است. مخالفت با جنگ به شدت در خیابانهای لندن، نیویورک و بروکسل به نمایش گذاشته میشود. جدای از یمن و اردن ، که در آن جامعه فلسطینی قوی وجود دارد، پایتختهای عربی کاملاً با موج جهانی محکومیت ادامه قتلعامها چندان موافق به نظر نمیرسند. حتی آشفتگی اخیر در پردیسهای دانشگاهی در غرب نتوانسته است مردم عرب را به حرکت درآورد. «علاء الاسوانی» نویسنده مصری این سوال را مطرح میکند: چرا دانش جویان ما همین کار را نمیکنند؟
از زمان تظاهرات بزرگ در هفتههای اول پس از حمله اسرائیل، اقدامات بسیار کمی در حمایت از فلسطینیها در کشورهای عربی سازماندهی شده است. برای چه؟ آیا رژیمهای عربی میترسند که تهاجم مستمر به خیابانها به اعتراض علیه همین رژیمها تبدیل شود؟ این همان چیزی است که بسیاری از روشنفکران عرب فکر میکنند. حسن ابو هنیه، محقق اردنی، معتقد است که «رژیمهای استبدادی عرب در ترس به سر میبرند که «طوفان الاقصی» نامی که حماس برای حمله ۷ اکتبر خود به آن داده است - موج دوم بهار عربی را بهوجود آورد. در منطقه ای، که نظم متزلزل مبتنی بر سرکوب آن را تهدید میکند.»
همان تحلیلی که احمد موفوک زیدان، نویسنده و روزنامه نگار سوری عنوان کرده است: وضعیت وحشت و خفقان، رژیمهای اقتدارگرای عربی، به ویژه رژیمهایی را که تجربه بهار عربی و انقلابهای آن، از جمله اخگرها را دارند، تحت کنترل خود در آورده است. این نویسنده استدلال میکند که «رژیمها در کشورهایی مانند مصر، یمن، تونس یا لیبی و در کشورهای دیگر، از خیابانها میترسند، زیرا سیاستهایشان با آرمانهای مردمی که آنها را سرکوب، شکنجه و به تبعید راندهاند، همخوانی ندارد.»
افشاگریهای دنیس راس، فرستاده پیشین آمریکا در خاورمیانه که بر اساس آن تمامی مقامات کشورهای عربی که با وی ملاقات کرده بود، در پشت صحنه، حذف سریع حماس را تایید میکنند، گویای بسیاری از طرز فکر فعلی دولتهای عربی است. رفیق عبدالسلام، وزیر امور خارجه سابق تونس، از همان روزهای آغازین جنگ، اعلام کرد که عملیات حماس در ۷ اکتبر علیه اهداف اسرائیل «افقهای جدیدی را باز خواهد کرد که امکان رستاخیز بهار عربی که در ده سال گذشته ضربات سنگین ضدانقلابها را متحمل شد فراهم میکند. هموطن او حبیب بواجیله، فعال جناح چپ، نیز معتقد است که طوفان الاقصی الهام بخش بهار عربی جدید خواهد بود، بدون شک متفاوت از بهار ۲۰۱۱ .
گفتنی است، همه این پیشگوییها که در پی حمله برق آسا توسط حماس بیان شد، در حد حدس و گمانهای ساده باقی ماندند و نویسندگان آنها نمیتوانند ادامه سکوت ملت عرب را هشت ماه بعد از این جنگ بی سابقه توضیح دهند.
تجمع ممنوع
چرا سکوت؟ این سوال ذهنها را آزار میدهد و به انجمنهای بحث هجوم میآورد. در متنی گیرا با عنوان «روزی که ملت عرب ساکت بود! سواد فهد المجل، آکادمیک کویتی مینویسد: «نزدیک به بیست و سه سال پیش، زمانی که محمد الدوره کوچک توسط آتش اسرائیل به طرز ناجوانمردانهای ترور شد، جمعیت عرب، از جمله دانشجویان، به طور دسته جمعی برای محکوم کردن این قتل، خواستار عدالت و پایان دادن به تجاوزات اسرائیل شدند. این همچنین باعث انتفاضه دوم در سرزمینهای اشغالی شد. امروز در حالی که پدر همان محمد الدوره شاهد ناپدید شدن برخی از اعضای خانواده اش در بمباران دیرالبلح در مرکز غزه است، سکوت سنگینی خیابانها و دانشگاههای عربی را فرا گرفته است؛ و این سوال همچنان در مورد انگیزههای این بی تفاوتی که شهروندان عرب را در مواجهه با فاجعه کنونی جلب میکند، باقی میماند، زیرا ما حتی یک تظاهرات دانشجویی را ندیده ایم که دانشگاههای عربی - به استثنای دانشگاه کویت – برگزار کرده باشند که حداقل خشم خود را از مرگی که کودکان، زنان و سالمندان را در غزه، رفح و کرانه باختری به خاک و خون میکشد، ابراز کند.
این سوال در فضاهای مجازی پر است، یک کاربر اینترنت به روش خودش این سوال را مطرح میکند که همه میپرسند: «چرا این همه سکوت اعراب در مورد آنچه در فلسطین میگذرد طولانی شده است؟ آیا از ۴۵۰ میلیون نفر یک نفر نیست که در مورد آنچه در فلسطین میگذرد صحبت کند؟ و شما به عنوان عرب احساس شرم و بزدلی ندارید؟» پاسخ الهامگرفته از یکی دیگر از شرکتکنندگان این بود: «شنیدهام که بسیاری از مردم در کشورهای عربی خشم خود را از سکوت کشورهایشان که آنها را متهم میکنند، ابراز میکنند. ممکن است حق با آنها باشد، اما سوال من این است: کشورهای عربی چه کاری میتوانستند انجام دهند که انجام ندادند؟ مسلم است که اعراب دیگر مانند سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۶۷ یا ۱۹۷۳ به فلسطین سرباز نخواهند فرستاد.»
ممنوعیت تجمعات که با وضعیت اضطراری توجیه میشود، در بسیاری از کشورها از جمله الجزایر وجود دارد. جالب توجه است که در این کشور که خود را پیشتاز مینامد، تظاهرات طرفداران فلسطینی تنها یک بار مجاز بوده است. همچنین این اولین تظاهرات از سال ۲۰۲۰ بود. یک روز پس از انتخاب عبدالمجید تبون، مقامات ممنوعیت تظاهرات را اعلام کردند و به چرخه طولانی راهپیماییهای هفتگی مردمی که از ۲۲ فوریه ۲۰۱۹ برای درخواست خروج از کشور آغاز شده بود، پایان دادند.
برای الجزایریهایی که امروز میخواهند همبستگی خود را با فلسطینیها نشان دهند، تنها راه ممکن برای ابراز وجود، شبکههای اجتماعی یا استادیومهای فوتبال است که در آن شعارهایی در ستایش غزه سر داده میشود و پرچمهای فلسطینی بدون هیچ محدودیتی به نمایش گذاشته میشود. با این حال، دولت با تشدید ابتکارات خود به نفع آرمان فلسطین، به ویژه در شورای امنیت سازمان ملل، که یکی از اعضای غیردائم آن است، چهره خود را حفظ میکند. در نتیجه، الجزایر در نظر بخش بزرگی از افکار عرب به عنوان پرچمدار این آرمان ظاهر میشود.
در همسایه غربی آن، مراکش، وضعیت متناقضتر است. تظاهراتی در حمایت از فلسطینیها برگزار میشود که در همه شهرها مجاز و علنی است، اما در مقابل، کاخ در سکوت سلطنتی محصور شده است. این تناقض را میتوان با سیاست تعادلی که رژیم دنبال میکند توضیح داد اینکه حکومت تلاش دارد نگرش منفعلانه خود را فراموش کند. عادی سازی روابط با اسرائیل، که در سال ۲۰۲۰ به نتیجه رسید، حتی برای وفادارترین مراکشیها نیز دشوار است.
این آزادی نسبی که مراکشیها از آن بهره میبرند، آنها را در هفتههای اخیر بر آن داشته تا در شبکههای اجتماعی فراخوانها را برای بایکوت افراد مشهور در مقابل آنچه در غزه در حال وقوع است، افزایش دهند. آنها از کمپین «بلاک اوت» الهام گرفته شدهاند که در سطح بینالمللی راهاندازی شد و شخصیتهایی را هدف قرار میدهد که متهم به ابراز هیچ نشانهای از همدردی با فلسطینیها در مصیبتهایشان نیستند.
یکی دیگر از موارد منحصر به فرد، مورد مصر است. یک فعال مشهور، احمد دوما، میگوید که مقامات هرگونه تلاش برای تظاهرات در قاهره را سرکوب کرده اند. به گفته وی، دهها تظاهرات کننده از جمله وکلا و روزنامه نگاران از اکتبر گذشته بازداشت شده اند. میدان تحریر که صحنه تظاهرات عظیم ضد مبارک در سال ۲۰۱۱ بود، از زمان آغاز حوادث غزه به روی همه تجمعات بسته شده است. رژیم عبدالفتاح السیسی در مواجهه با وضعیتی بی سابقه، با جنگ در مرزهای خود، از افراط و تفریط داخلی یا خارجی میترسد که قادر به کنترل آن نخواهد بود. مصریها میدانند که توافق نامه صلحی که آنها را به اسرائیل متصل میکند به یک نخ آویزان است. اما در حال حاضر نقش آنها به عنوان میانجی در این ماجرا - در کنار قطریها و آمریکا - به عنوان یک مانع برای آنها عمل میکند.
سنگینترین سکوت مربوط به پادشاهیهای خلیج فارس از جمله قطر است که نقش میانجی را نیز ایفا میکند. رژیمهایی مانند رژیمهای ابوظبی، ریاض یا مسقط، همانطور که نیاز به سوار شدن بر موج در حین حفظ روابط عادی – یا در روند عادیسازی – با اسرائیل دارند که البته با مشکلاتی مواجه شد، کنترل شدیدی بر بحث سیاسی برقرار میکنند. همدردی با فلسطینی ها، بله، اما بحث حمایت از حماس یا نمادهای آن مطرح نیست. در اماکن مقدس، پرچمهای فلسطین از دست زائران گرفته و پاره میشود، به بهانه اینکه در آنجا فعالیت سیاسی ممنوع است. این همان چیزی است که مجلس ملی فرانسه با آن مواجه است.
مترجم: سمیه خلیلی
این شیوخ .امیر .سلطان... نمانیده انها یند که سرکار توسط استعمار گذاشته اند و بدون اجازه اب هم نمیخورند
چونکه مخالفین شون را در اختیار دارند و انها را سرکار میاورند
خود ...سران عربها هزینه جنگ غزه را به امریکا پرداخته اند
چونکه نمیخواهند حماس الگوی مردم شون برای انتخابات بشن
فرداست که امریکا ...ازشون بخواهد هزینه بازسازی غزه را بدهند...به همین سادگی