یک روزنامه نگار فلسطینی از خاطرات و تجربیات خود در ماه‌های جنگ در غزه می‌گوید و تاکید می‌کند حق یک زندگی عادی از مردم غزه سلب شده است.

در حالی که تمامی سازمان‌های بین المللی اذعان دارند که جنگ در غزه زندگی میلیون‌ها نفر را به مرحله بحرانی و غیرانسانی رسانده و هیچ قانون مدافع حقوق بشری نمی‌تواند این شرایط را توجیه کند، رژیم صهیونیستی همچنان به حملات بی امان خود به این منطقه ادامه می‌دهد و هر روز صد‌ها نفر را شهید و هزاران نفر را آواره می‌کند.

در شرایطی که هزاران نفر به جنوب نوار غزه آمده و در اردوگاه های موقت اسکان دارند و در شرایط بغرنج غذایی و دارویی هستند، رژیم صهیونیستی با بمب های آمریکایی مردم را هدف قرار داد که موجب ایجاد موجی از خشم و نفرت نسبت رژیم صهیونیستی ایجاد شد که با این جنایت باعث شد زنان و کودکان مظلومانه در آتش بسوزند.

سازمان ملل و سازمان های زیرمجموعه آن ضمن هشدار درباره قطحی در غزه و اینکه هیچ جای امنی دیگر در این باریکه وجود ندارد، از اسرائیل خواستند به حکم دادگاه لاهه برای توقف جنگ و برقرار آتش بس احترام بگذارد.

 به همین منظور باشگاه خبرنگاران جوان مصاحبه‌ای را ترتیب داده با محمود مشتاق، خبرنگار و فعال رسانه‌ای فلسطینی که ساکن غزه بوده و حدود یک ماه است برای نجات جان خود وارد مصر شده، مشروح این گفتگو در ذیل از نظرتان می‌گذرد.

-به عنوان یک روزنامه نگار و فعال رسانه‌ای فلسطینی که طی جنگ در غزه حضور داشته اید، می‌خواستیم کمی از مشاهدات خود را برای ما تعریف کنید.

محمود مشتاق: وقتی اوایل این ماه نوار غزه را ترک کردم، احساس اضطراب و عصبانیت در قلبم رخنه کرد. حتی امروز، اینجا در قاهره، وجدانم در درونم می‌جنگد: چگونه می‌توانستم مادر، پدرم و برادران و خواهرانم را در میان چنین رنجی رها کنم؟ چگونه می‌توانستم به آنها اجازه دهم که بار جنگ را به تنهایی به دوش بکشند، در حالی که من برای نجات خود از ویرانی گریختم. من فقط یک تکه زمین را پشت سرم ترک نکردم، بلکه ریشه، هویت و عزیزانم را پشت سر گذاشتم. اما در آن لحظه انتخاب، نیاز به زنده ماندن بر همه چیز غلبه کرد، حتی اگر به این معنی بود که باید بخش‌هایی از خودم را رها کنم، می‌ترسم اگر اتفاق بدی برای خانواده‌ام بیفتد، تصمیمم به باری دائمی بر روحم تبدیل شود غیبت من، اما با نگاهی به گذشته، هنوز غرق در نیاز به رهایی خودم، بازسازی خودم و التیام زخم‌های روانی ام هستم. شاید سفر من فقط تلاشی برای فرار نبود، بلکه تلاشی ناامیدانه برای ترمیم آنچه از من باقی مانده بود، برای نجات آنچه می‌توان نجات داد. آخرین فرصت من برای ساختن یک زندگی جدید به دور از صدا‌های جنگ. می‌دانستم که نمی‌توانم به اطرافیانم کمک کنم.

چند ماه متوالی کشتار، گرسنگی، ترس، آوارگی و زندگی بدون خانه. ماه‌هایی که همه چیز را از ما سلب کرد و آینده مان را نابود کرد. جنگ از نظر روحی و جسمی خسته کننده است. این بدترین چیز است. زندگی در جنگ شبیه هیچ زندگی دیگری نیست. شما از درون شکسته اید، اما باید خود را جمع و جور کنید، زیرا اکنون زمان آن نیست که در هم شکسته شوید یا تعجب کنید که چرا این همه اتفاق می‌افتد. شما نمی‌توانید اجازه دهید که جنگ فداکاری‌ها و تلاش‌هایی را که سال‌ها برای ساختن آینده خود انجام داده اید خراب کند. مسئولیت‌هایی که بر دوش ما گذاشته شده بسیار زیاد است، وقتی به خانواده ام گفتم که به فکر رفتن هستم، گفتند: «یکی از اعضای این خانواده باید بعد از جنگ زنده بماند تا نام ما از فهرست جمعیت غزه حذف نشود». 

ناگهان پشیمان شدم که چیزی نگفتم. من خیلی خودخواه بودم نتوانستم صحبت را تمام کنم و بیرون رفتم تا در میان آوار در شمال غزه قدم بزنم. قلبم طاقت شنیدن صدای خانواده ام را نداشت که بروم و خودم را نجات دهم، در حالی که در خیابان‌های ویران شده "شجاعیه" راه می‌رفتم، به دلیل کمبود گاز، هوا پر شده بود از دود ناشی از آتشی که مردم برای پخت و پز روشن کرده بودند.

به چهره‌های خسته مردم، لباس‌های کثیف و ریش‌های بلندشان نگاه کردم، دیدم که جنگ همه چیز آنها را نابود کرده است. صدای فریاد‌های مردمی را که برای آب در صف ایستاده بودند به گوشم رسید. چرا باید به جای اینکه با ماشین قدیمی ام با افتخار به محل کارم بروم، هر روز زودتر بیدار شوم تا در صف آب باشم؟ من می‌خواهم زندگی شایسته‌ای داشته باشم، اما این زندگی از ما گرفته شده است. مهم نیست که زندگی در خارج از غزه چقدر سخت است، در حال حاضر مطمئناً بهتر از غزه است. حداقل در بیرون می‌توانم احساس کنم که یک انسان هستم.

یکی از همین روزها، زمانی که ساعت ۸ صبح را نشان می‌داد، برای پیاده روی طولانی از شمال نوار غزه به سمت جنوب آماده شدم تا از طریق گذرگاه رفح نوار غزه را ترک کنم. مانع بزرگ عبور از پست‌های بازرسی ارتش اسرائیل بر ذهنم سنگینی می‌کرد. با دلی سنگین از خانواده ام خداحافظی کردم و با تردید‌هایی که درباره تصمیمم وجود داشت دست به گریبان شدم. چرا این سفر خطرناک را آغاز کنم؟ پاسخ از من طفره رفت، اما به هر حال من به راه افتادم. وقتی به پاسگاه نظامی نزدیک شدم، جایی که دیگر فلسطینی‌ها نیز در آنجا جمع شده بودند، موجی از ترس و خشم در رگ هایم جاری شد. تصاویری از جنایات سربازان اسرائیلی از جلوی چشمانم گذشت. داستان‌هایی که شنیده بودم و در میان مردمم زمزمه شده بود، ذهنم را پر از وحشت کرد. داستان‌های خشونت بی‌معنی و غیرانسانی، خانواده‌هایی که از هم پاشیده شده‌اند و زندگی‌هایی که توسط دست بی‌رحمانه‌ی اشغالگر در هم شکسته شده‌اند. با این حال عزمی تلخ در وجودم شعله ور شد و مرا وادار کرد تا با خطراتی که در انتظارمان بود روبرو شوم. زیرا در شمال، امید چندانی برای یافتن در آوار‌های جنگ وجود نداشت، تنها تهدید همیشگی افزایش مرگ و میر و ویرانی در افق بود دست راست و پرچمی سفید با دست چپم، بی صدا ایستاده و برای عبور ایمن دعا می‌کردم. یکی از سرباز‌ها صدا زد: "در هر لحظه فقط پنج نفر رد می‌شوند. بقیه باید صبر کنند تا بگذرند، سپس پنج نفر دیگر. می‌فهمی وقتی نوبت من رسید، سرباز به من خیره شد؟ " همانطور که من تنها ایستاده بودم، بدون خانواده. سیگاری در آورد. سنگینی نگاهش را روی خود احساس کردم، نشانه‌ای خاموش از قدرتی که او بر سرنوشتم داشت. آیا او رحم خواهد کرد یا همان طور که قبلاً با بسیاری دیگر انجام داده بود، بی رحمانه خود را آشکار خواهد کرد؟

سربازی که روی تانک خود نشسته بود، دستور داد: نام کاملت را به من بگو. اسمم را گفتم کمی صبر کرد، سپس به من دستور داد که به جلو بروم و به عقب نگاه نکنم. احساس می‌کردم دارم بزرگترین لحظه ام را تجربه می‌کنم: زنده مانده بودم. حدود یک مایل و نیم به راه رفتن ادامه دادم. در طول جاده، گروهی از سربازان اسرائیلی را دیدم که می‌خندیدند و چیپس می‌خوردند. یک جیپ نظامی به فلسطینی‌هایی که می‌خواستند عبور کنند نزدیک شد، سپس به سرعت منحرف شد تا آنها را بترساند و قدرتی را که آنها بر قربانیان خود داشتند نشان داد. پس از چهار ساعت پیاده‌روی، سرانجام به شهر رفح رسیدم. با واقعیت تلخی روبرو شدم که به شدت با تصاویری که در ذهن داشتم در تضاد بود. برخلاف تضمین ارتش اسرائیل مبنی بر مواد غذایی و امنیت فراوان در جنوب، زندگی در اینجا بسیار دشوار بود. من از دیدن منظره تحت سلطه ده‌ها هزار چادر که افراد آواره را در خود جای داده بودند، شوکه شدم. هر اینچ بیش از حد شلوغ بود، بدون استراحت یا فضای شخصی.

صحنه‌های رفح، خاطرات دردناک نکبت ۱۹۴۸ را بازتاب می‌داد، که شاهدی زنده بر داستان‌هایی بود که پدربزرگم نقل کرده بود. سنگینی تاریخ بر من سنگینی می‌کند و به من یادآوری می‌کند که ما فلسطینی‌ها مجبور شده‌ایم در طول نسل‌ها رنج بکشیم، زندگی در رفح غوطه‌ور شدن در شلوغی و شلوغی شهری پرجمعیت است که امروزه بیش از ۱.۵ میلیون نفر در آن زندگی می‌کنند. همه با واقعیت‌های تلخ وجودشان دست و پنجه نرم می‌کنند. هر روحی درگیر رقابتی بی‌صدا برای بقا در محدوده‌های تنگ پناهگاه‌های موقتی بود، جایی که داشتن سه متر فضا در اطراف چادر یک امر تجملی بود. من درکنار مرز مصر چادر زدم. هر روز صبح، سیم‌های خاردار اطراف منطقه، یادآور آوارگی من بود. احساس می‌کردم در یک زندان وسیع بیدار می‌شوم. شب‌ها یخبندان بود و باران فقط شرایط وخیم را تشدید می‌کرد. تلاش می‌کردم تا آب باران به چادرم نفوذ نکند، در حالی که آفتاب سوزان روز را غیرقابل تحمل می‌کرد، بدون اینکه راهی برای خریدن لباس‌های اضافی و هیچ جایی برای مهلت پیدا کنم، وضعیت من روز به روز وخیم‌تر می‌شد. حتی پناهگاه‌های جمعی بیش از حد شلوغ بود، و من چاره‌ای نداشتم جز اینکه در یک چادر کوچک با یکی از دوستانم شریک شوم. برای ۳۳ روز دردناک، حتی نمی‌توانستم دوش بگیرم تا بدن خسته ام را تازه کنم. با گذشت روزها، نگرانی من افزایش یافت و با تهدید حمله زمینی اسرائیل به رفح این نگرانی بیشتر شد. بالاخره توانستم از گذرگاه عبور کنم.

امروز، در مصر، به همان اندازه که سعی می‌کنم در زندگی جدیدم غوطه ور شوم، خاطرات گذشته ام در غزه همچنان زنده است. شبح شش ماهه آخر جنگ بی امان مرا آزار می‌دهد و مرا به یاد خانواده‌ای می‌اندازد که برای رویارویی با خطرات جنگ پشت سر گذاشتم. فکر دوستان و عزیزانم باعث می‌شود احساس گناه فلج کننده‌ای داشته باشم. هر بار که می‌فهمم بمب باران در غزه رخ داده است، وحشت می‌کنم. عجله می‌کنم تا خانواده ام را چک کنم، اما به دلیل کمبود برق همیشه نمی‌توانند تماس بگیرند و من گاهی ساعت‌ها یا حتی روز‌ها منتظر پاسخ می‌مانم. از نظر جسمی زنده ماندم. اما از نظر عاطفی، من همچنان یک اسیر جنگی هستم. 

محمود مشتاق یک روزنامه نگار مستقل و فعال حقوق بشر مستقر در غزه است.

برچسب ها: غزه ، رفح ، اسرائیل
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار