شخصی می خواست محبت وتوجه امام زمان را جلب نماید،نقل می کند که؛
مالش را صاف کرد در حد توان وآنهایی را که برذمه داشت وتوانایی
پرداخت نداشت تعهد کرد ونوشت که هروقت توانست تسویه کند.
به نماز اول وقت توجه نمود.از دعاهای سفارش شده غفلت نکرد.
نفس وزبان را نگه داشت.به روضه وبکای روزانه روی آورد.
وایشان را باتمام وجود خواست،حضرت را به خانه اش دعوت کرد
مانند افطاری.وهرروز منتظر آمدن ایشان و زدن درب خانه شد،
تااین حد.
جواب نگرفت.با خود فکر کرد که برطرف نشدن حجاب به این
آسانی نیست.آمد و مشابه شگرد شیخ حسنعلی نخودکی را برای
تشرف به کار بست ونقل کرد که بله جواب داد،منتها این اتفاق در
خواب برایش پیش آمد که حضرت به خانه اش آمده در نیمه شبی،
ودر زیرزمین خانه اش صدای قرآن می آید و در ظلمت شب ،
نور سبزی از سرداب خانه فضای سحررا روشن نموده ،
صاحب خانه فکر کرد که ابتدا سارقی است که آمده متاعی راببرد.اما بعد با دیدن نورسبز وصوت قرآن متوجه شدکه قطب عالم امکان،
برخانه اش نزول اجلال کرده اند.پله های راهروزیرزمین را پایین
می آید و به نزدیک سرداب اصلی که می شود،حضرت هم بلند
شده وبه ورودی زیرزمین می آید وباخنده ای زیبا،درحالی که دستاری سبز برروی سرمبارک و عبایی سفید بردوش اوست با صورتی
گلگون به او نگاه می کنند وبه دعوت صاحبخانه پاسخ می دهند.
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن.
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن.
قربان وجود نازنینی که تمام وجودم را با خود برد.
علی
۰۶:۱۰ ۰۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
انصاف،کسب حلال،راستگویی،بستن چشم و زبان و دست برگناه،
از راههای جلب توجه امام زمان.
مالش را صاف کرد در حد توان وآنهایی را که برذمه داشت وتوانایی
پرداخت نداشت تعهد کرد ونوشت که هروقت توانست تسویه کند.
به نماز اول وقت توجه نمود.از دعاهای سفارش شده غفلت نکرد.
نفس وزبان را نگه داشت.به روضه وبکای روزانه روی آورد.
وایشان را باتمام وجود خواست،حضرت را به خانه اش دعوت کرد
مانند افطاری.وهرروز منتظر آمدن ایشان و زدن درب خانه شد،
تااین حد.
جواب نگرفت.با خود فکر کرد که برطرف نشدن حجاب به این
آسانی نیست.آمد و مشابه شگرد شیخ حسنعلی نخودکی را برای
تشرف به کار بست ونقل کرد که بله جواب داد،منتها این اتفاق در
خواب برایش پیش آمد که حضرت به خانه اش آمده در نیمه شبی،
ودر زیرزمین خانه اش صدای قرآن می آید و در ظلمت شب ،
نور سبزی از سرداب خانه فضای سحررا روشن نموده ،
صاحب خانه فکر کرد که ابتدا سارقی است که آمده متاعی راببرد.اما بعد با دیدن نورسبز وصوت قرآن متوجه شدکه قطب عالم امکان،
برخانه اش نزول اجلال کرده اند.پله های راهروزیرزمین را پایین
می آید و به نزدیک سرداب اصلی که می شود،حضرت هم بلند
شده وبه ورودی زیرزمین می آید وباخنده ای زیبا،درحالی که دستاری سبز برروی سرمبارک و عبایی سفید بردوش اوست با صورتی
گلگون به او نگاه می کنند وبه دعوت صاحبخانه پاسخ می دهند.
چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنیدن.
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن.
قربان وجود نازنینی که تمام وجودم را با خود برد.
از راههای جلب توجه امام زمان.