ماه رمضان در قدیم با نقاره‌زنی‌های هنگام افطار و سحرخوانی‌های نیمه شب همراه بود؛ آیین‌هایی که بسیاری از آنها به مرور رنگ باخته یا به کلی از بین رفته‌اند.

قدیمی‌ها بر این باور بودند که با دلی مملو از کینه و کدورت نمی‌شود گام به اقلیم رمضان گذاشت. به همین دلیل هم غبارروبی از دل و رفع اختلاف با نزدیکان در زمره آیین‌های استقبال از ماه مبارک و یکی از رسوم جدی در ایام رمضان قرار می‌گرفت.

ماه رمضان در قدیم با نقاره‌زنی‌های هنگام افطار و سحرخوانی‌های نیمه شب همراه بود؛ آیین‌هایی که بسیاری از آنها به مرور رنگ باخته یا به کلی از بین رفته‌اند.

خیلی از سنت‌های قدیمی که روزگاری در شهر‌های قدیمی بی، چون و چرا اجرا می‌شده، امروزه جایی در فرهنگ ایرانی ندارد و نسل جدید هم با آن آشنا نیستند. این در حالی است که شاید هیچ ماه دیگری مثل ماه مبارک رمضان این همه تنوع آداب و رسوم و عادت‌های دوست‌داشتنی نداشته باشد، اما بسیاری از آنها یا فراموش شده و یا در آستانه فراموشی قرار گرفته و شاید ثبت ملی آنها، تنها راهی کوچک برای حفظ این گنجینه‌های خاطره انگیز ایران اسلامی باشد.

شب زنده داری در ماه رمضان

«همین که آفتاب قوس معمولی خود را در آسمان پیمود، کوچه‌ها پر از جمعیت می‌شوند و، چون موقع انداختن توپ که علامت افطار است نزدیک می‌شود، قلیان‌فروشان دوره‌گرد تنباکو را در سر قلیان‌ها می‌ریزند و قهوه‌چی‌ها چای را در قوری‌ها دم می‌کنند، دکان‌های آشپزی از جمعیت پر می‌شوند و به محض اینکه صدای توپ شنیده شد، استکان‌های چای در قهوه‌خانه‌ها به سرعت در میان مردم تقسیم می‌شود، تقریباً یک ساعت از غروب آفتاب گذشته مؤمنین غذایی می‌خورند و بعد مشغول دید و بازدید و گردش می‌شوند.» اینها بخشی از مشاهدات یک جهانگرد فرانسوی از ماه رمضان در ایران قدیم است، حتماً شما هم از پدر‌ها و پدربزرگ‌های خود درباره سنت‌های قدیمی ماه رمضان بسیار شنیده‌اید، سنت‌های بسیاری که این روز‌ها فراموش شده و چیزی از آنها باقی نمانده است.

البته بخشی از آیین‌ها و سنت‌های ماه رمضان از گذشته‌های دور به دلیل شرایط ویژه آن ماه، با شب پیوند می‌خورد و میهمانی‌های شبانه، جزو کار‌هایی بود که مردم در ماه رمضان به آن علاقه داشتند. شاید هنوز هم به همین جهت در این ماه، بسیاری از اماکن تفریحی و رستوران و کافه‌ها تا سحر به کار خود ادامه می‌دهند.

ماه رمضان ماه ارزان‌فروشی بود

جعفر شهری که از کودکی شاهد اتفاقات مهمی از تهران اواخر قاجار بوده و از دهه ۲۰ هم خاطرات خود و مشاهداتش از تهران و مباحثی از فرهنگ عامه را که در حال فراموشی بودند، به صورت مکتوب درآورده، در فصلی از جلد سوم کتاب «طهران قدیم» این‌گونه نوشته است: «زن‌ها تقریباً در تمام ماه شعبان به تهیه آذوقه و خواربار ماه رمضان برآمده، به پاک کردن برنج و حبوبات و کوبیدن آرد برنج و نخودچی و زردچوبه (زردچوبه را در روغن کمی سرخ کرده و می‌کوبیدند) و امثال آن برآمده خانه را پر و پیمان می‌ساختند و از اول این ماه بود که احوال و رفتار و قیافه‌های این دسته وضع دیگر یافته، تغییرات کلی می‌گرفت.»

وی درباره اوضاع و احوال کسبه در این ماه می‌گوید: «در ماه رمضان صورت‌ها آرام و ملکوتی، چهره‌ها متین، قدم‌ها آهسته، سر‌ها به زیر، چشم‌ها درویش و دل‌ها تحت کنترل بود و خودداری از دروغ و کم فروشی و حیله و خدعه و دیگر امور ممنوعه و مکروه در میان تهرانی‌ها رخ می‌داد. بهترین و مرغوب‌ترین خواربار با نازل‌ترین قیمت‌ها در این ماه به دکان‌ها آمده، در اختیار مردم قرار می‌گرفت.»

«گل‌خندانی» فرصت غبارروبی دل

قدیمی‌ها بر این باور بودند که با دلی مملو از کینه و کدورت نمی‌شود گام به اقلیم رمضان گذاشت. به همین دلیل هم غبارروبی از دل و رفع اختلاف با نزدیکان در زمره آیین‌های استقبال از ماه مبارک و یکی از رسوم جدی در ایام رمضان قرار می‌گرفت.

به این مجالس آشتی‌کنان که به همت بزرگان برگزار می‌شد، «گل‌خندانی» می‌گفتند، تمیز کردن دل، همگام با تمیز کردن خانه و جامه، آدم‌های شهر را برای بهره‌برداری بیشتر از ماه رمضان آماده می‌کرد.

سنت فراموش شده فانوس‌گردانی

یکی از رسوم جالب و زیبای ماه رمضان در گذشته سنت «فانوس‌گردانی» بود، در ایام قدیم تشخیص وقت سحر از روی حرکت ماه و ستاره‌ها صورت می‌گرفت، از روی تجربه تشخیص می‌دادند که وقتی ماه به محل معینی در آسمان برسد، سحر نزدیک است و در صورت ابری بودن هوا با بانگ خروس بیدار می‌شدند.

بعضی از مردم برای ثواب شب‌زنده‌داری می‌کردند و سحر‌های ماه رمضان با جار کشیدن و با کوبیدن چوب بر حلب، مردم را بیدار می‌کردند، اما روش دیگر در روستا‌های فاقد روشنایی، روشن کردن فانوس و کوبیدن درب منزل همسایگان بود.

سحرخوانی (چاوشی) هم رسم زیبای دیگری بود که در هنگام سحر به اجرا درمی‌آمد. اصل این سنت برای سیستان و بلوچستان بود که وقت سحر با دهل زدن و یا سحرخوانی مردم را برای خوردن سحری و خواندن نماز بیدار می‌کردند.

مرادکشون!

در قدیم رسم بر این بود که شب ۲۷ ماه مبارک را شب مرگ ابن‌ملجم مرادی بدانند و در آن شادی کنند. در این شب مردم اغلب کله‌پاچه و آجیل مراد می‌خوردند. آجیل مراد از خرما، پسته، فندق، تخمه، نخودچی، بادام و شکر تشکیل می‌شد که مردم محتویات آن را با درخواست‌های خود، از کسانی که نام فاطمه، علی و محمد داشتند می‌گرفتند و شب‌ها به عنوان شب‌چره، پیش از وعده سحری می‌خوردند.

گِرگِشو چیست؟

شب پانزدهم ماه رمضان برای بچه‌های جنوب استان بوشهر به خصوص بندر دِیر شب جذابی است و به اعتقاد قدیمی‌های بندر، بخششی که در این شب صورت می‌گیرد، سبب افزایش رزق و روزی مردم می‌شود.

در این مراسم خانواده‌ها از چند شب قبل برای بچه‌ها کیسه‌هایی آماده می‌کنند که به کیسه گرگشویی معروف است، کیسه‌هایی پارچه‌ای که به نیم‌متر هم نمی‌رسد، شب پانزدهم پس از افطار بچه‌ها شادی‌کنان در خانه‌ها را می‌کوبند و فریاد می‌زنند: «گرگشوگرگشو ... سی فردشو دکله بشو»

خانواده‌های دِیری هم که به این رسم دیرین آگاهی دارند از قبل وسایل این رسم را آماده کرده‌اند. آنها معمولاً ذرت را بو می‌دهند و در قابلمه‌ای بزرگ با تخمه و آجیل پر می‌کنند و آنها را با هم قاطی می‌کنند. بعضی هم شیرینی و شکلات آماده را در سینی می‌ریزند و به بچه‌ها می‌دهند.

منبع: برنا

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.