کتاب «امدادهای غیبی در زندگی بشر» از شهید مرتضی مطهری که انتشارات صدرا آن را منتشر کرده، شامل یک مقدمه و چند فصل است. فصل اول آن شامل خورشید دین هرگز غروب نمیکند، فصل دوم امدادهای غیبی در زندگی بشر، فصل سوم مدیریّت و رهبری در اسلام، فصل چهارم رشد اسلامی و فصل پنجم در پیرامون محلّل است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «آیا دین اجل و پایان دارد؟ من امشب میخواهم در جواب یک سوال بحث کنم. آن سوال این است: این دنیای ما دنیای تغییر و تحول است. در این دنیا و از این اموری که ما به چشم خود میبینیم، هیچ چیزی نیست که برای همیشه باقی بماند؛ همه چیز عوض میشود، کهنه میشود، بر چیده میشود، دوران عمرش منقضی میشود و به نهایت میرسد؛ آیا دین نیز همین طور است؟ آیا دین در تاریخ بشر دوره بخصوصی دارد، که اگر آن دوره بخصوص گذشت، دین هم حتماً و به حکم جبر باید برود و جای خود را به چیز دیگری بدهد؟ یا اینطور نیست؟ برای همیشه در میان مردم باقی خواهد بود، هر اندازه علیه دین نهضت و قیام بشود باز دین به شکل دیگر ظاهر میشود.
اینکه عرض کردم به شکل دیگر مقصودم این است که بعد از مدت موقتی دوباره باز میگردد، رفتنی نیست.
ویل دورانت که شخصاً لا دین است، در کتاب درسهای تاریخ ضمن بحث درباره تاریخ و دین با نوعی عصبانیّت میگوید: دین صد جان دارد، هر چیزی اگر یک بار میرانده شود، برای همیشه میمیرد، مگر دین که اگر صد نوبت میرانده شود باز زنده میشود. این را که دین مردنی نیست میخواهم بر پایه علمی برای شما بیان کنم، که طبق قانون طبیعت چه چیز در دنیا از میان رفتنی است و چه چیز برای همیشه باقی خواهد ماند. البته نمیخواهم راجع به اشیاء خارج از اجتماع بشر صحبتی کرده باشم، بحثم فعلاً راجع به پدیدههای اجتماعی است، راجع به آن چیزهایی است که در زندگی اجتماعی ما هست؛ ببینیم طبق قانون خلقت چه چیزهایی برای همیشه باقی خواهد ماند و چه چیزهایی از میان میروند و زمان آنها را فرسوده و کهنه میکند.
[...] علیهذا اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند، باید دارای یکی از این دو خاصیّتی که عرض کردم بوده باشد: یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد، در ژرفنای فطرت جا داشته باشد، یعنی خود در درون بشر به صورت یک خواستهای باشد، که البته در آن صورت تا بشر در دنیاست باقی خواهد بود؛ و یا لااقل اگر خودش خواسته طبیعی بشر نیست، باید وسیله باشد، باید تامینکننده خواسته یا خواستههای دیگر بشر باشد، امّا این هم به تنهایی کافی نیست، باید آنچنان وسیله تامینکنندهای باشد که چیز دیگری هم نتواند جای او را بگیرد، یعنی باید چنین فرض کنیم که بشر یک رشته احتیاجات دارد، که آن احتیاجات را فقط دین تامین میکند، چیز دیگری غیر از دین و مذهب قادر نیست آن احتیاجات را تامین کند؛ و الّا اگر چیزی در این دنیا پیدا شد، که توانست مثل دین یا بهتر از دین آن حاجت و آن خواسته را که دین تامین میکرده است تامین کند، آن وقت دین از میان میرود، خصوصاً اگر بهتر از دین هم تامین کند».