گلبهار از راه که رسید کنار سماور جا خوش کرد. سماور را که روشن کرد صدای در بلند شد. چنان بیوقفه به در میکوبیدند که هراسان به طرف حیاط دوید. در را که باز کرد از دیدن سر و کله خاکآلود فرهاد و صورت خیس رضا بیشتر ترسید. دیگر کار به سلام و علیک نکشید. هر چه پاپیچشان شد جوابی نشنید. فرهاد داخل اتاق چپید و صدای گریهاش بلند شد. گلبهار سر رضا فریاد کشید: «تو بگو چه بلایی سر برادرت اومده؟ چرا خاکیه؟ دعوا کردید؟» رضا هق هقکنان جواب داد: «بچهها دستمون انداختن که پدرتون، پدرتون» بغضش را به سختی قورت داد و ادامه داد:«زندانه. فرهاد هم باهاشون گلاویز شد، اونا بیشتر بودن حسابی کتکمون زدن.» گلبهار سر رضا را به بغل گرفت و بیصدا گریه کرد. دلش میخواست به پسرش دلداری بدهد که پدرت به زودی برمی گردد ولی راستش امیدی نداشت. از ۵سال پیش که محصولاتشان را آفت زده بود همسرش بدهی بالا آورده و به زندان افتاده بود. در این ۵ سال به اندازه ۵۰ سال از خودش کار کشید تا دستش جلوی هر کسی دراز نشود ولی باز هم هشتش گروی نهش بود چه برسد به اینکه بتواند بدهی شوهرش را بدهد.
روز موعود رسید. ششم ماه رمضان؛ ۲ روز مانده به عید نوروز ۱۴۰۳. وقتی گلبهار برای استقبال همسرش رفت دید «لیلا اوتادی» بازیگر خانمی است که مشتاق بود بشناسدش. اوتادی با پرداخت ۲ میلیارد ریال بدهی، جمعا ۹ زندانی جرائم غیر عمد را آزاد کرده که همه آنها سرپرست خانوار و اهل مناطق محروم تربت حیدریه شهرستان زاوه هستند. حالا ۹ خانه رنگ و بوی عید میگیرد و بچههایی که سالهاست پدرشان را ندیدهاند، در آغوش پدر آرام میگیرند.
اما این اولین باری نیست که این بازیگر خوب کشورمان دل چند خانواده را شاد میکند. سال ۸۶ بود که لیلا اوتادی برای اولین بار با مراجعه به زندان اوین، با پرداخت بدهی، یک زندانی را آزاد کرد. سال ۹۶ بعد از اکران فیلم «آزاد به قید شرط» با موضوع حمایت از خانواده زندانیان ، نماینده دادستان کشور و رئیس انجمن حمایت از خانواده زندانیان با ارائه حکم رسمی، لیلا اوتادی را به عنوان سفیر آزادسازی زندانیان کشور معرفی کرد. اوتادی تا به امروز که بیست و هفتمین روز اسفند سال ۱۴۰۲ است، سفیر آزادی ۱۲۰ زندانی جرائم غیر عمد بوده است.