انگلستان در پی ناامیدی از تحقق قرارداد ۱۹۱۹، دست به کار تغییر ساختار سیاسی ایران و براندازی تدریجی قاجار شد.

اسفند ماه هر سال، از دو جنبه با احمدشاه قاجار پیوند دارد. نخست برگزیدن وی به عنوان ولیعهد و سپس مرگ او پس از برکناری و در غربت. به جد باید اذعان نمود که زندگینامه سیاسی نامبرده، نیاز به خوانش و تحلیل مجدد دارد، چه اینکه ارزیابی‌های رایج در این فقره، برخی واقعیت‌ها را درز می‌گیرد و برای توجیه آنچه بعداً روی داد به واژگونه نمایی و تحریف متمایل می‌شود! مقال پی‌آمده در صدد است که با استناد به پاره‌ای داوری‌ها به شفافیت تقریبی این موضوع بپردازد. امید آنکه تاریخ پژوهان معاصر ایران و عموم علاقمندان را، مفید و مقبول آید. 

 واپسین پادشاه قاجار، شاهد یکی از مهم‌ترین فراز‌های تاریخ ایران

بی تردید احمد شاه قاجار در دوران زندگی خویش، شاهد بسا وقایع مهم تاریخ بود که تنها فهرستی از آنها، می‌تواند سطوری را به خود اختصاص دهد. از سوی دیگر او به لحاظ شخصیت و عادات و آداب، رفتاری منفعلانه داشت و در عرصه سیاست، هرگز در قامت یک کنشگر فعال ظاهر نشد. بر این همه بیفزایید که در مسیر سلطنت وی موانعی فراوان ظاهر گشت که طراحی و حمایت جدی و گسترده خارجی را به همراه داشت. در آغاز سخن و برای شناخت بیشتر ساحت سخن، مروری نسبتاً کوتاه بر زندگی سیاسی وی به هنگام می‌نماید. این شناخت‌نامه مجمل، بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی آمده است:

«روز نهم اسفند، سالگرد مرگ آخرین شاه سلسله قاجار است. احمد شاه قاجار که در ۹ آبان ۱۳۰۴ از سلطنت خلع شده بود، در سن ۳۲ سالگی در پاریس در اثر بیماری کلیه درگذشت. هیچ یک از مقامات دولتی، در مراسم تشییع وی شرکت نکردند. احمد شاه قاجار هفتمین و آخرین پادشاه سلسله قاجار، در ۱۲۷۵ در تبریز متولد شد. وی که قبل از رسیدن به مقام سلطنت احمدمیرزا خوانده می‌شد، مانند پدرش محمدعلی شاه، معلمان و مربیان روسی داشت. اسمیر نوف معلم روسی او که افسر ارتش روسیه بود، بر او نفوذ فراوان داشت. احمد میرزا در ۱۰ سالگی ولیعهد شد و در ۱۳ سالگی متعاقب فتح تهران، توسط مجاهدین مشروطه‌خواه و پناهنده شدن پدرش به سفارت روسیه، در تیر ۱۲۸۸ به سلطنت رسید. با این حال تا ۱۸ سالگی و رسیدن به سن قانونی، نقشی در اداره کشور نداشت و عضد‌الملک بزرگ خاندان قاجار که از سوی شورایی متشکل از علما و برخی نمایندگان مجلس اول و سران مجاهدین به نیابت سلطنت برگزیده شده بود زمام امور را عهده دار بود. احمد میرزا در اردیبهشت ۱۲۹۲، با دختری از سران قاجار ازدواج کرد. یک سال بعد با رسیدن به سن قانونی، در تیر ۱۲۹۳ تاج‌گذاری کرد و ۱۷ سال پادشاه بود. در طول این مدت مانند پدربزرگ و جد خود، از طریق استقراض از بانک‌های خارجی، سفر‌های متعددی به اروپا انجام داد. سفر اول وی که در آبان ۱۲۹۸ آغاز شد، هفت ماه و سفر دوم وی که در بهمن ۱۳۰۰ شروع شد، ۱۰ ماه به درازا کشید. در سال‌های پادشاهی احمد شاه، ایران شاهد حوادث متعددی بود. اعدام شیخ فضل‌الله نوری (مرداد ۱۲۸۸)، فرار محمدعلی شاه از ایران (شهریور ۱۲۸۸)، اولتیماتوم روسیه به ایران (اردیبهشت ۱۲۹۰) به توپ بستن بارگاه امام رضا (ع) توسط نظامیان روسیه (فروردین ۱۲۹۱)، قیام میرزا کوچک خان جنگلی (خرداد ۱۲۹۹) و کودتای رضاخان پهلوی (اسفند ۱۲۹۹)، مهم‌ترین رویداد‌ها و حوادث دوران ۱۷ ساله پادشاهی احمد شاه قاجار بود. در صحنه بین‌المللی نیز وقوع جنگ اول جهانی (تیر ۱۲۹۳)، انقلاب بلشویکی در روسیه (آبان ۱۲۹۶) و تأسیس جامعه ملل (تیر ۱۲۹۷)، مهم‌ترین رخداد‌های خارجی دوران حکومت وی بود. سال‌های جنگ اول جهانی، بحرانی‌ترین سال‌های حکومت احمد شاه بود. با آنکه احمدشاه در نطق افتتاحیه مجلس سوم شورای ملی دولت ایران را بی‌طرف خواند، در ساله‌ای جنگ ایران به اشغال روسیه و انگلیس و عثمانی در آمد. سپس قرارداد ۱۹۱۹ به این اشغالگری رسمیت بخشید و سبب تجزیه ایران شد. در این سال‌ها احمدشاه به ازای دریافت حقوق از روسیه و انگلیس، در برابر طرح‌های آنان سکوت می‌کرد و با روی کار آمدن رئیس‌الوزرا‌های مورد نظر آنان در کشور، مخالفت نمی‌نمود. در سال‌های پایانی حکومت وی، کودتای مشترک رضاخان و سیدضیاءالدین طباطبائی به وقوع پیوست. سیدضیاء‌پس از کودتا، فرمان نخست‌وزیری خود را از احمدشاه دریافت کرد. اما کابینه وی، ۱۰۰ روز بیشتر دوام نیافت. پس از آن قوام‌السلطنه، مشیرالدوله، مستوفی‌الممالک و سپس رضاخان، مأمور تشکیل کابینه شدند. در دوران حکومت رضاخان، مقدمات سلب قدرت از احمد شاه و انقراض سلسله قاجار فراهم شد و این سلسله، نهایتاً به موجب مصوبه‌ای که در آبان ۱۳۰۴ در مجلس شورای ملی به تصویب رسید، منقرض گردید. بدین ترتیب احمد شاه که دو سال قبل از این مصوبه و مقارن کودتای رضاخان در اروپا به‌سر می‌برد، از سلطنت خلع و برادر و ولیعهدش محمدحسن میرزا به شکل موهن و تحقیر‌آمیزی از ایران خارج شدند. احمد شاه سه سال پس از خلع شدن از مقام سلطنت در ۳۲ سالگی، در یکی از بیمارستان‌های پاریس درگذشت. جنازه او طبق وصیت‌اش به عراق حمل شد و در کربلا نزد مقبره پدرش به خاک سپرده شد. از مقامات دولتی ایران، هیچ‌یک در مراسم تشییع جنازه او شرکت نکردند...». 

 بازگشت شاه به ایران، قحطی مصنوعی در کشور به مثابه بحران‌سازی رضاخان

تمامی شواهد حاکی از آن است که انگلستان در پی ناامیدی از تحقق قرارداد ۱۹۱۹، دست به کار تغییر ساختار سیاسی ایران و براندازی تدریجی قاجار شد. اخبار درخور اعتنا نشان می‌دهد که احمدشاه قاجار، هرگز زیربار معاهده مزبور نرفت و با همین امر، پایان خویش را رقم زد. رضاخان در پی کودتای اسفند ۱۲۹۹، بیشتر ترجیح می‌داد که شاه به تفرج در خارج از کشور باشد و غیبت او در فضای داخل، شرایط را به نفع او رقم بزند. قزاق در پی بازگشت شاه در شهریور ۱۳۰۴ به ایجاد قحطی مصنوعی در تهران دست زد، تا فضا را هرچه بیشتر ازهم گسیخته سازد! حجت الله کریمی پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، در این موضوع می‌نویسد:

«پس از کشاکش فراوان بین رضاخان که بی‌محابا در پی کسب قدرت می‌تاخت و در این راه از هر حربه‌ای برای نیل به مقصود سود می‌جست و وطن پرستان و آزادی‌خواهانی که با زمامداری رضاخان بر باد رفتن تمام دستاورد‌های نهضت مشروطیت را پیش چشمان خود می‌دیدند، سرانجام بنابر این گذارده شد که احمد شاه از سفر اروپا بازگردد و زمام امور کشور را به عنوان پادشاه قانونی مشروطه به دست گیرد. هر چند احمد‌شاه قاجار میل و رغبت چندانی به حکومت نشان نمی‌داد و خوش‌گذرانی در ممالک فرنگ را به حکومت کردن بر ایران ترجیح می‌داد و از لحاظ شخصیتی نیز به گفته خود برای حکومت ساخته نشده بود و اعتقاد داشت که: کلم فروشی در سوئیس بهتر از پادشاهی در ایران است، اما واقعیت این است که فعالان سیاسی که در آن برهه بر بازگشت وی از اروپا پای می‌فشردند، علاقه شخصی به شخص احمدشاه نداشتند. آنان از آن روی مٌصر بر مراجعت شاه به کشور و به دست گرفتن امور مملکتی بودند که به نام وی به عنوان نماد حکومت مشروطیت به انتظام امور پرداخته و مهم‌تر از آن مانع تحقق یافتن امیال رضاخان - که همان دستیابی به تاج و تخت بود- شوند. به هر حال در پی درخواست‌های مکرر محافل سیاسی و اعزام نمایندگانی برای بازگشت شاه، او سر‌انجام در ۲۵شهریور ۱۳۰۴ به رغم تنگنا‌های موجود وانمود کرد که تصمیم مراجعت به کشور گرفته است و مراتب را طی تلگرافی به رئیس الوزرای وقت یعنی رضاخان اعلام داشت و تأکید کرد که کشتی و تدارکات سفر مهیا شود. رضاخان در تلگراف ۲۸شهریور و در پاسخ به شاه، از بازگشت وی اظهار خشنودی نموده و آمادگی خود را برای استقبال از شاه اعلام داشت. با این همه زمانی که عزم شاه را در مراجعت جدی دید، دست به کار توطئه گردید تا از بازگشت احمدشاه به ایران که مانع تحقق برنامه‌ها و نقشه‌های وی برای رسیدن به سلطنت بود، جلوگیری کند. رضاخان و مشاورین و اطرافیانش تصمیم گرفتند، یک بار دیگر از توطئه ایجاد آشوب ساختگی بهره جسته و طرح‌ها و برنامه‌های خود را پیش ببرند. این شیوه‌ای بود که سابقاً نیز در جریان استعفای رضا خان، از سوی آن‌ها اجرا شده و نتیجه داده بود. راهکار‌های مختلفی برای ایجاد بحران و آشوب مطرح گردید، اما مهم‌ترین و مؤثرترین آن‌ها که می‌توانست در زمانی اندک توطئه رضاخان و طرفدارانش را عملی نماید، ایجاد قحطی مصنوعی نان، یعنی حیاتی‌ترین کالای مصرفی مردم بود. ایجاد قحطی نان از این روی اهمیت داشت که با زندگی روزمره مردم پیوندی تنگاتنگ داشت و اقشار مختلف را وارد این کارزار ساختگی می‌نمود. از اواخر شهریور ۱۳۰۴ و برای انجام توطئه و ایجاد بحران و آشوب، دولت در اقدامی هماهنگ سهمیه آرد نانوایی‌ها را کاهش داد. در این میان عمال رضا خان چنین شهرت دادند که غله‌های انبار شده در انبار‌های دولت، تکافوی مصارف سال جاری را نخواهد داد و کشور با قحطی و گرسنگی حتمی و بی‌سابقه‌ای مواجه خواهد شد...». 

 شایعه سازی، تطمیع، تهدید و نهایتاً ضربه آخر

ماشین جنگ روانی، ترور، سیاه نمایی و قدرت طلبی رضاخان، با حمایت انگلستان و روشنفکران داخلی، هرروز به پیش می‌تاخت و اقبال شاه قاجار را تیره‌تر می‌کرد. در جبهه مخالف نیز اگرچه شخصیت‌هایی، چون شهید آیت‌الله مدرس و اقلیتی هم‌پیمان حضور داشتند، اما از پس این موج گسترده و قوی بر نمی‌آمدند. هم از این روی نهایتاً رضاخان و هم پیمانانش گام نهایی را برداشتند و با تصویب ماده واحده‌ای غیرقانونی در مجلس، سلطنت را از قجر‌ها ستاندند. جالب اینجاست که احمدشاه قاجار در این مقطع، در سفر اروپا به سر می‌برد! در مقالی بر تارنمای مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی می‌خوانیم:

«با تبلیغاتی که توسط عوامل رضاخان انجام گرفت بدبینی نسبت به احمد شاه فزونی یافت. هر چه مواضع رضاخان مستحکم‌تر می‌شد، تبلیغ علیه احمد شاه نیز گسترده‌تر می‌گشت. آرام آرام و با برنامه قبلی، تلگراف‌هایی از سوی فرماندهان نظامی و حکام بعضی ایالات به مرکز مخابره شد که عدم صلاحیت شاه را در ادامه سلطنت تأکید می‌کردند و خواستار سلطنت رضاخان بودند. در کنار این تلاش‌های زیرکانه، در میان مردم چنین شایع کردند که احمدشاه ممکن است بدون توجه به زحمات و کوشش‌های رضاخان، درصدد خلع او از نخست‌وزیری برآید و بار دیگر اوضاع سامان یافته کشور را آشفته سازد. مردم که به شدت از تشدید هرج و مرج در کشور بیم داشتند به ادامه حکومت رضاخان تمایل نشان می‌دادند و به این ترتیب زمینه ذهنی بیشتری برای برکناری احمد شاه فراهم می‌شد. تبلیغات رضاخان و طرفدارانش علیه احمدشاه تا به آن اندازه بود که شخصیت‌هایی مانند مدرس نیز نتوانستند کاری در خنثی کردن آن انجام دهند. پس از آنکه عمال انگلیس اذهان مردم را به سود رضاخان آماده کردند، سرانجام در نهم آبان ۱۳۰۴ ماده واحده‌ای به صورت طرح تقدیم مجلس پنجم شد که در آن خلع قاجار از سطنت و سپردن حکومت موقت به رضاخان خواسته شده بود. این ماده واحده به پیشنهاد سید محمد تدین نایب رئیس مجلس مطرح شد. براساس این پیشنهاد، مسئولیت تعیین شکل حکومت آینده بر عهده مجلس مؤسسانی بود که باید بعداً تشکیل می‌شد. پیشنهاد تدین در همان روز طرح، با ۸۰ رأی مثبت از مجموع ۸۵ نماینده حاضر در مجلس به تصویب رسید و بدین ترتیب به حدود ۱۳۰سال حاکمیت سلسله قاجار بر ایران خاتمه داد. متن طرح قانونی انقراض قاجاریه به شرح زیر بود: مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار می‌نماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل می‌شود... بعد از تصویب طرح انقراض قاجاریه در مجلس، رضاخان سردار سپه با عنوان جدید والاحضرت اقدس، ریاست حکومت موقتی را تا تعیین تکلیف حکومت آینده ایران به دست گرفت. احمدشاه قاجار با صدور اعلامیه‌ای در پاریس، خلع خود را از سلطنت غیر قانونی اعلام کرد و خود را پادشاه قانونی مشروطه ایران خواند، اما رضاخان بی‌اعتنا به اعتراض پادشاه مخلوع، برادر و ولیعهد او محمدحسن میرزا را نیز به خفت از کشور اخراج کرد. روز پس از خلع احمدشاه از سلطنت، سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت و طی یادداشتی از سوی دولت انگلستان، حکومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی به دیدار رضاخان شتافت و به رسمیت شناختن حکومت او را، توسط دولت متبوعش اعلام کرد. با حمایت همه‌جانبه‌ای که از سوی دولت‌های بزرگ خارجی صورت گرفت، رضاخان در روز ۱۵ آذر ۱۳۰۴، مجلس مؤسسان را با نطق خود افتتاح کرد. این مجلس پس از شش روز بحث، رضاخان را به پادشاهی ایران انتخاب و سلطنت را در خانواده او موروثی اعلام کرد...». 

 اخراج تحقیرآمیز آخرین ولیعهد قاجار از ایران

پس از تصویب ماده واحده خلع احمدشاه قاجار در مجلس، رضاخان طی رفتاری که با ولیعهد وقت نشان داد، عملاً اثبات کرد که بر تخت سلطنت جلوس کرده است! وی با محاصره قصر محمدحسن میرزا، راپرت مراجعان وی را روزانه دریافت می‌نمود و به مرور، دامنه فشار بر وی را می‌افزود. وی نهایتاً به شکلی تحقیر آمیز به اخراج ولیعهد مبادرت کرد. حسین مکی در «تاریخ ۲۰ ساله ایران»، موضوع را به ترتیب پی آمده تشریح کرده است: 

«در روز نهم آبان ۱۳۰۴، محمدحسن میرزا ولیعهد قاجار، توسط فرماندار نظامی تهران از قصر اخراج شد و به شکل تحقیرآمیزی به خارج از کشور تبعید گردید. اخراج تحقیر‌آمیز محمد‌حسن میرزا ولیعهد رژیم قاجار توسط رضاخان در آبان ۱۳۰۴، آخرین پرده از سقوط مرحله به مرحله دودمانی است که یک قرن و نیم پیش از آن توسط آغامحمد‌خان قاجار در ایران پایه‌ریزی شده بود. محمد‌حسن میرزا در هفتم شهریور ۱۲۸۸ در سن ۹ سالگی و در شرایطی که برادرش احمد‌شاه هنوز به سن قانونی برای سلطنت نرسیده و کشور توسط نایب‌السلطنه اداره می‌شد، به ولیعهدی انتخاب شده بود. این انتصاب ۴۰ روز پس از خلع محمد‌علی شاه و جایگزینی احمد شاه پسر ۱۳ ساله‌اش به سلطنت صورت گرفت. محمد‌حسن میرزا تا زمان اخراج از ایران به مدت ۱۶ سال ولیعهد بود. اخراج وی در سن ۲۵ سالگی و در شرایطی به وقوع پیوست که برادرش در سفری بدون بازگشت در اروپا به سر می‌برد و وی قائم مقامی شاه جوان را، در ایران بر عهده داشت. این در زمانی بود که نزدیک به چهار سال ازکودتای رضاخان و دو سال از نخست‌وزیری وی می‌گذشت و احمدشاه آخرین پادشاه سلسله قاجار، از بیم رضاخان جرئت بازگشت به ایران را نداشت. محمد‌حسن میرزا از آذر ۱۳۰۲ که احمدشاه تحت فشار رضاخان تهران را به قصد اروپا ترک کرد، همواره تحت نظر مأموران شهربانی بود و همه روزه از ورود و خروج کسانی که به آنجا تردد می‌کردند، گزارش‌هایی تهیه می‌شد و از طریق محمد‌خان درگاهی رئیس شهربانی به اطلاع رضاخان می‌رسید. از روز هفتم آبان ۱۳۰۴ و در آستانه تشکیل نشست ویژه مجلس برای انقراض قاجاریه نیز بر تعداد پلیس‌های مخفی و حتی نظامیان در اطراف قصر افزوده شده بود. روز نهم آبان پس از تصویب لایحه انقراض سلسله قاجار و به محض آنکه شلیک چندین توپ، خلع این سلسله ۱۵۰ ساله را اعلام کرد، رفت و آمد به داخل قصر محمد‌حسن میرزا ممنوع شد! دو ساعت بعد عبدالله خان امیر‌طهماسبی فرماندار نظامی تهران - که سابقاً ریاست گارد سلطنتی احمد شاه را برعهده داشت - به اتفاق سرتیپ مرتضی خان یزدان پناه فرمانده لشکر مرکز و سرتیپ محمد‌خان درگاهی رئیس امنیه (شهربانی)، مأمور تحویل گرفتن قصر‌های قاجار و ابلاغ دستور اخراج ولیعهد، بالاترین مقام بازمانده قاجاری در ایران شدند...». 

 کلام آخر

آنچه مورد اشارت قرارگرفت به مفهوم تأیید کلیت کارنامه احمدشاه قاجار نیست. بزرگ‌ترین نقطه ضعف او، نوعی کرختی و بی‌عملی در قبال رویداد‌ها به شمار می‌رفت. همان خصلتی که وی را مغلوب انگلستان، رضاخان و ابواب جمعی وی ساخت. با این همه از این مهم نیز نمی‌توان چشم پوشید که عدم پذیرش قرارداد ۱۹۱۹ توسط شاه، انگلستان را از نامبرده ناامید ساخت و به اندیشه جانشین تراشی برایش انداخت.

منبع: روزنامه جوان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۳۴ ۲۰ اسفند ۱۴۰۲
سلطنت = نابودی و اضمحلال یک ملت
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۳۴ ۲۰ اسفند ۱۴۰۲
مشروطیت درس عبرت برای جمهوری اسلامی شد که فرصت نفس کشیدن به شاهیا نده
آخرین اخبار