نوک انگشتان هر فرد، برجستگیها و فرورفتگیهای به ظاهر نامنظمی دارد که اگر کمی دقیقتر به آنها نگاه کنیم، الگویی منحصربهفرد و کاملاً متمایز را به ما نشان میدهند. میلیاردها انسان با اثرانگشتهای متفاوت از هم روی کره زمین زندگی میکنند و همین ابزاری کارآمد شده برای شناسایی آنها از همدیگر. همان چیزی که بارها در فیلمهای پلیسی و جنایی شاهد آن بودهایم و باعث به دام افتادن جنایتکاران زیادی در طول تاریخ شده است.
اداره تشخیص هویت پلیس آگاهی، همان جایی است که اثر انگشت افراد در یک بانک اطلاعاتی در آنجا نگهداری میشود و کافیاست در یک صحنه قتل یا سرقت اثر انگشتی از مجرم پیدا شود تا کارآگاهان این اداره با بررسی و تطبیق آن با بانک اطلاعاتی، مجرم را شناسایی کنند. شاید برایتان جالب باشد که رئیس این بانک اطلاعاتی و فردی تخصص زیادی در زمینه اثر انگشت دارد، یک کارآگاه خانم است. فردی که اثر انگشت تمام مجرمان را در سیستم ثبت کرده و نظارت کامل به آن دارد؛ خانم سرهنگ مژگان جربان، رئیس اداره بیست و یکم پلیس آگاهی یا به عبارت بهتر، رئیس بانک اطلاعات افراد، اعم از مجرمان تا مردم عادی است.
این کارآگاه یکی از قدیمیترین افسران پلیس آگاهی تهران و دومین زنی است که در کشور موفق به کسب عنوان کارآگاهی شده. او نخستین کارآگاه زن در زمینه خط و امضا نیز هست و حالا در گفتگو با همشهری ازجزییات کارش میگوید و اینکه چطور عملکرد علمی مرکز تشخیص هویت، به کشف مهمترین پروندههای جنایی و حوادثی منجر شده است. مانند شناسایی هویت یک دست کشف شده از زیر آوار پلاسکو تا هویت بابک خرمدین که جسد مثله شدهاش در سطل زباله پیدا شده بود.
خانم جربان، برای شروع از خودتان بگویید، اینکه چند سال دارید و از چه زمانی وارد دنیای کارآگاهان شدهاید؟
من ۴۳ ساله هستم و درجهام سرهنگ تمام است. درواقع در همه این سالها جزو اولینها بودهام؛ اولین زنانی که در حوزه افسری فعالیت کردهاند، اولین زنانی که مامور بدرقه و مامور عملیات بودهاند و اولین زنانی که موفق به کسب درجه سرهنگ تمام شدهاند. من جزء اولین خانمهایی بودم که در سال ۷۹ مقابل مقام معظم رهبری رژه رفتم و در آن زمان درجه ستوانی گرفتم. آن موقع درجهدار خانم خیلی کم بود و با توجه به اینکه ورود ما بانوان به پلیس آگاهی حرکتی نو و جدید بود موفق شدیم در انجام وظایف محوله به عنوان کارکنان زن در یک سازمان مردانه بدرخشیم. اما این مسئله رفته رفته جا افتاد و نقش پلیسهای زن در همه موارد پر رنگتر شد. این روزها کارآگاههای خانم نقش مهمی در کشف پروندهها ایفا میکنند. من حدود ۲۵ سال قبل وارد دانشگاه افسری شدم و در همه این سالها در نیروی انتظامی خدمت کردهام.
برای ورود به دانشگاه افسری در کنکور شرکت کردید؟
سال ۷۸ در کنکور دانشگاه افسری شرکت کردم. هرچند در آن زمان من رشته مهندسی شیمی هم قبول شده بودم و در المپیاد فیزیک هم مقام کسب کرده بودم. اما عاشق این بودم که پلیس شوم. با همین عشق وارد دانشگاه افسری شدم و الان افتخار میکنم که توانستهام موفقیتهای زیادی را در این کار کسب کنم.
علاقهتان به شغل پلیسی از کی شروع شد؟
از کودکی علاقه زیادی به تماشای سریالیهای پلیسی داشتم. وقتی شرلوک هولمز را تماشا میکردم، روی کاغذ سرنخها را مینوشتم تا قبل از پایان فیلم، معما را رازگشایی کرده و قاتل را پیدا کنم. شاید برایتان جالب باشد که در رقابت با شرلوک هولمز، اغلب حدسهایم درست از آب در میآمد. حتی یادم است برای پدر و مادرم هم تعریف میکردم و آنها در پایان فیلم یا سریال، حسابی غافلگیر میشدند که من درست پیش بینی کردهام. اوایل برایشان غیرمنتظره بود، اما کم کم متوجه شدند که من هوش خاصی در کشف معمای پروندهها دارم و پدرم گفت اگر روزی پلیس شوی، قطعا پلیس موفقی خواهی شد. همین تشویقها بود که باعث شد وارد این دنیای شیرین و پرمخاطره شوم.
کارتان را از کجا شروع کردید؟
من ابتدا در ناجا بودم و بعد وارد اداره عملیات پلیس آگاهی تهران شدم. حتی چند وقت هم مامور بدرقه خانمهای مجرم بودم. سپس وارد پلیس آگاهی تهران شدم. مدتی در اداره ۱۶ که مربوط به جرایم آدمربایی و تجاوز بود کار کردم و بعد اداره کلاهبرداری و جعل. سپس منتقل شدم به اداره تشخیص هویت. هم اکنون رئیس اداره بیست و یکم پلیس آگاهی تهران هستم. ادارهای که مربوط به تشخیص هویت است. در واقع بانک اطلاعات افراد از مجرمان گرفته تا مردم عادی در این اداره است. تمام اثر انگشتها در سیستم من ثبت شده است. به عنوان مثال اگر فردی نیاز به گواهی عدم سوء پیشینه داشته باشد، ما باید با انجام بررسیها باید اعلام کنیم که سابقهای از آن فرد در سیستم ثبت شده یا نه.
درباره کارتان بگویید، شناسایی افراد از روی اثر انگشت سخت است؟
من برای ورود به این حرفه آموزش دیده ام. شاید ثبت دیجیتالی اثر انگشت ساده باشد، اما اینکه از جسدی که چند روزی از مرگش میگذرد، یا در صحنه سرقت یا قتل بخواهی اثر انگشت پیدا کنی، سخت و پیچیده و نیازمند علم تخصصی و تجربه است. اگر وارد صحنه جرم شوم به راحتی میتوانم هرگونه اثر انگشتی را که در آنجا به جا مانده استخراج کنم. اجازه بدهید به ماجرای تلخ پلاسکو اشاره کنم. خوب یادم است که در آن زمان یک دست از زیر آوار کشف شد. تصور کنید این دست چند روز زیر خاک مانده و به دست آوردن اثر انگشت او سخت بود. با این حال توانستم اثر انگشت وی را ثبت و هویتش را به دست آورم. او نگهبان بود و تا زمانی که هویتش را به دست نیاورده بودم، کسی خبر نداشت که زمان حادثه در ساختمان پلاسکو حضور داشته و در آنجا جان باخته است. به این ترتیب از روی یک دست توانستم هویت فرد قربانی را شناسایی کنم.
گاهی میشنویم که راههایی وجود دارد که مجرمان میتوانند اثر انگشت خود را از بین ببرند که شناسایی نشوند، آیا چنین چیزی امکان پذیر است؟
از بین بردن اثر انگشت به هیچ وجه امکان پذیر نیست. مگر اینکه هیچ پوستی روی انگشت نباشد. هیچ کس اثر انگشتش با دیگری یکسان نیست، شاید شبیه باشد، اما یکسان نه. حتی دو قلوها هم اثر انگشتشان یکسان نیست.
برای تبدیل شدن به کارآگاه، چه مراحلی را گذرانده اید؟
کارآگاه، یک رتبه و عنوان است. برای کارآگاه شدن باید در آزمونی خاص شرکت کنید که شامل آزمونهای علمی و عملی است. در ادامه آزمونهای تیراندازی، آمادگی جسمانی و... وجود دارد. هر سال باید بین ۲۰تا ۲۵پرونده شاخص را بهعنوان نمونه ارائه کنید و نمره کارآگاهی میگیرید که من این مراحل را طی کرده ام. من دومین خانمی بودم که در کشور موفق به کسب عنوان کارآگاهی شدم. من در زمینه کارشناسی خط هم تبحر دارم و اولین زنی هستم که موفق به دریافت کارشناسی خط و امضا شدم.
کارشناس خط و امضا وظیفهاش چیست؟
ببینید من اصالت یک دست خط را تایید میکنم. به عنوان مثال کسی فوت شده و دست نوشتهای از او به دادگاه ارایه میشود که بخشی از اموالش را به ارث گذاشته است. من میتوانم مشخص کنم که دست خط برای فرد فوت شده است یا نه. البته این علم در پروندههای جعل و کلاهبرداری هم به کار میرود. مثلا شاکی از مجرم دست نوشته دارد، من نیز اصالت را تایید میکنم. چند سال پیش زنی به طرز مشکوکی فوت شده بود و همسرش میگفت خودکشی کرده است. او مدعی بود که یک دست نوشته از همسرش در کنار جسد پیدا شده و او ادعا کرده که از زندگی خسته شده و تصمیم گرفته خودکشی کند. دست نوشته را روی میز من قرار دادند که با انجام بررسیهای لازم فهمیدم که این دست خط متعلق به قربانی نیست. همین کافی بود تا شوهر این زن به عنوان مظنون دستگیر شود که بعد متوجه شدم به قتل همسرش اعتراف کرده است.
در پروندههای جعل و کلاهبرداری هم بسیاری از مجرمان مدعی شده اند که بدهیهای خود را به مالباختهها پرداخت کرده اند. حتی برای اثبات حرفشان، دست نوشته و امضا ارائه دادند که من با انجام بررسیهای کارشناسانه ادعای دروغینشان را رد کرده و دستشان را رو کرده ام.
برای تبدیل شدن به کارشناس خط هم باید دوره خاصی گذرانده شود؟
قطعا همینطور است. شاید برخی استعدادها ذاتی باشد، اما کسب مهارت اکتسابی است که به مرور زمان و با مطالعه و کسب اطلاعات به دست میآید. من برای رسیدن به این نقطه دورههای زیادی را گذرانده ام. الان به جرات میتوانم بگویم که جزء اولینها در کارم هستم. حتی تصمیمم این است که پس از بازنشستگی، همین حرفه و تخصص را ادامه بدهم؛ کارشناس خط و امضا بودن.
از زندگی شخصیان بگویید، متاهل هستید یا نه؟
من متاهلم و سه فرزند دارم؛ دو پسر و یک دختر. همسرم پلیس نیست، اما با شغل من مشکلی ندارد. گاهی پیش آمده ناچار بودم برای کشف برخی از پروندهها تا دیر وقت اداره باشم. گاهی هم راهی عملیات شده ام و خانواده ام با این شرایط کنار آمده و همیشه کمکم کردهاند. تا جایی که دخترم علاقه زیادی نسبت به کار من نشان میدهد. او همیشه در خانه لباسهای مرا میپوشد و نقش پلیس را بازی میکند. خودم هم احساس میکنم که دخترم استعداد خاصی دارد و اگر روزی پلیس شدن را انتخاب کند قطعا موفق خواهد شد.
بعد از پرونده پلاسکو، پرونده مهمی که به مرحله کشف رسید چه بود؟
بعد از پرونده پلاسکو، پرونده بابک خرمدین هم از پروندههای شاخص من بود. وقتی جسد مثله شده بابک خرمدین پیدا شد، یک ساعته توانستیم هویت وی را به دست آوریم. اینکه از جسد مثله شده، اثر انگشتش استخراج کنیم کاری به مراتب دشوار است. وقتی تکههای جسد او در سطل زباله پیدا شد، خوشبختانه توانستم هویت وی را به دست آورم که همین موضوع باعث شد خیلی زود همکارانم در اداره دهم پلیس آگاهی قاتل را شناسایی و دستگیر کنند.
یا اینکه مجرمی بود که به اسم یک بازیگر، زنان و دختران را فریب میداد و به آنها تجاوز میکرد. من و همکارانم در اداره تشخیص هویت، توسط چهره و آیتمهای دیگری که محرمانه است، خیلی زود موفق شدیم به متهم برسیم.
برای پیدا کردن اثر انگشت سر صحنه قتل هم میروید؟
بله بارها با همکارانم سر صحنه رفته و از جسد نمونهبرداری کردهایم. یکبار رفتیم جایی که نیم تنه مردی کشف شده بود. من و همکارانم متوجه رد خون شدیم. من رد خون را دنبال کردم تا به ساختمانی رسیدم که در آنجا قاتل را سر بزنگاه و هنگام شستن لباسهای خون آلودش شناسایی و دستگیر کردیم. من یک بار هم از روی لوازم آرایش مقتول که در خودروی وی کشف شده بود موفق شدم هویت قاتل را به دست آورم. قاتل مرد آشنایی بود که به دلیل اختلاف مالی دست به جنایت زده بود.
منبع: همشهری آنلاین
البته کارای روانشناسی و پاسخگویی تلفنی بیشتر بهشون میاد
جرات گیر دادن به ارازل رو هم ندارن و فقط زورشون به مردم عادی میرسه
در ضمن ایست و بازرسی هام غیرقانونی هست . با کدوم مجوزی کل ماشین و جیب و ... مردم رو می گردید . مگه طبق قانون نباید حکم قاضی باشه برای اون شماره پلاک یا اون شخص .
نه سرعت دارن نه قدرت بدنی نه توان ماموریت نه شبکاری و سرما و گرما.هرجا هم برن دوتا مامور مرد باید دوشادوش اینا حرکت کنن که کسی بهشون آسیبی نرسونه یعنی عملا کاری نمیکنن دونفرم علاف خودشون میکنن
دیدم که میگم سری به کلانتری ها بزنید
لاک پشت چلاق هم حودتان هستید.هوش خانمها زبانزد خاص وعام هست.