کتاب «از شیراز تا حیفا» با حضور اسماعیل شفیعی سروستانی، مدیر مسئول موسسه فرهنگی هنری موعود عصر و حمیدرضا اسماعیلی، پژوهشگر تاریخ معاصر به تازگی در سرای کتاب خانه کتاب و ادبیات ایران رونمایی شد.
در این نشست، حمیدرضا اسماعیلی درباره موضوع و پرسش «نسبت طاهره قرهالعین با بهائیت» گفت: به رغم آنکه بهاییها تلاش دارند به دلایل مختلفی وی را مصادره کنند، اما میان او و بهاییت (خوب یا بد) هیچ رابطهای وجود ندارد. زیرا طاهره قرهالعین لااقل ده سال پیش از پیدایش بهاییت و ادعای حسینعلی نوری در این زمینه، به دلیل نقشآفرینی در ترور شهید ثالث (محمدتقی برغانی) و بعد از آنکه هممسلکان طاهره قرهالعین، ناصرالدین شاه را ترور کردند، در سال ۱۲۶۸ قمری اعدام شده بود. طاهره قرهالعین در خاندان فقاهت به دنیا آمده بود و در میان سران بابی در تراز بالایی بود و با ملاحسین بشرویهای در دعوت از محمدشاه همراه بود. درحالی که در آن زمان برادران نوری از جمله حسینعلی نوری، که بعدها خود را بهاالله نامید، در شمار بزرگان بابی نبودند. مؤسسان ازلیه و بهاییت بعد از آنکه بزرگان درجه اول و دوم بابی در جنگها کشته شدند، یا توسط حکومت اعدام شدند و یا حتی به دست دیگر بابیها ترور شدند، فرصت رهبری بقایای بابی را پیدا کردند.
اسماعیلی با بیان اینکه بابیت موضوع دامنهداری است، گفت: ۱۸۰ سال از بابیت و حدود ۱۵۰ سال هم از تحولات جریان بهائیت میگذرد. امروز مطالعات مربوط به این پدیده پیچیده که دارای ابعاد مختلفی است، نیاز به بازنگری و آسیبشناسی دارد. شاید تصور بسیاری بر این باشد که بهاییت یک موضوع تاریخی مربوط به زمان قاجار و پهلوی بوده و امروز شناخت آن خیلی اهمیتی ندارد. یا مثلاً نهایتاً چند ده هزار نفر هستند که فرقهای دارند و مشغول عقاید و مناسک فرقهای خود هستند. بخشی از این باورهای اشتباه درباره بهاییت ریشه در حوزه بهائیپژوهی دارد.
اسماعیلی در ادامه به چند خطای شناختی در این حوزه اشاره کرد و گفت: بهائیت بعد از انقلاب اسلامی به دلیل ضربهای که خورد به طور بنیادی نابود شده است. همچنین بهائیت پدیدهای محلی، ایرانی، فرقهای و آیینی مستقل از یهود است. جریان سکولار و لائیک بهایی، بهایی نیستند. بهائیت نه یک پدیده تاریخی مانده در اعصار قاجار و پهلوی و نه یک فرقه کوچک است. «سازمان سیاسی بهائیت»، سازمانی جهانی با حدود ۱۸۰ شعبه در کشورهای مختلف است که در اتصال به شبکه جهانی گلوبالیستها، فعالیتهای رو به گسترشی در تمام جهان دارد. این پیوند از اواخر قرن ۱۹ تا امروز وجود داشته است. مسئله امروز جهان مسئله دولت آمریکا و دولتهای غربی نیستند؛ مسئله گلوبالیستها هستند که هم دولتهای غربی و غربگرا و نظام سرمایهداری را تأسیس کردهاند و هم موضوعاتی مانند فرقهها را دربرمیگیرد. موضوع بهائیت موضوع زنده و در ارتباط با گلوبالیستها است.
وی در ادامه گفت: دولتهای غربی و سرمایهدار جدای از یهود بینالملل وجود ندارد. همانها که بهائیت را ایجاد کردند، گلوبالیسم را به جلو میبرند؛ لذا برای فهم این مسائل باید آسیبشناسی در حوزه بهائیتپژوهی را جدی گرفت. جالب است که روسا و رهبران قدیم و جدید بهائیت مانند پیتر خان و جواهری تاکید دارند که ما سازمان هستیم و از یک نظم اداری محکم برخورداریم، اما هنوز در ایران بیشتر واژه فرقه به آنها اطلاق میشود. اگر با اطلاعات کامل هشتاد سال اخیر به نحوه توسعه بهائیت در بسیاری از کشورهای جهان نگاه کنیم که مطابق برنامههای چندین ساله سازمانی صورت گرفته در مییابیم که با یک سازمان بزرگ جهانی مواجهیم که در حدود ۱۸۰ کشور شعبه دارد و مرکز جهانی آن در شهر حیفا در فلسطین اشغالی (اسرائیل) است. حال که این جلسه به میمنت رونمایی از کتاب «از شیراز تا حیفا» برگزار شده، خوب است تا فتح بابی شود تا روندی که بهائیت از شیراز تا حیفا طی کرد را به صورت دقیق بازشناسی کنیم.
اسماعیلی بیان کرد: وقتی در مورد بهائیت صحبت میکنیم ضروری است تا درباره تاریخ آن هم صحبت کنیم، اما نه تنها درباره مسائل روز بهائیت کم سخن گفته شده، بلکه درباره تاریخ بهائیت هم آنگونه که مطابق مسئلهها و اپیستمه عصر حاضر باشد، هم صحبت نشده است. جامعه بشر و انسان در حال تحول است. امروز جامعه شبکهای و اطلاعاتی شکل گرفته است و دنیا و افکار امروز با صد سال پیش بسیار فرق کرده است. باید متناسب با جامعه امروز سخن گفت و تحقیق کرد نه انسانهای صد سال پیش. سیر تحولات بالاست و پژوهشها نمیتواند همان پژوهشی باشد که برای صد سال قبل بوده است. نظام معرفتی امروز بشر تغییر کرده است. اگر بازخوانی میکنیم باید بسیاری از کتابهای قدیم را معرفی کنیم، آن هم به شیوهای که به کار امروز بیاید. در این زمینه کتابهای خوب فراوان است که تعدادی از آنها هنوز در حد نسخه خطی هستند و به نسخه چاپی نرسیدهاند. نمونه آنها کتاب «لسان الصدق» نوشته سیدمحمد زنجانی، معروف به «سیدمجتهد» است که در ذیل تفسیر برخی آیات قرآن اشارهای هم به ماجرای شورش زنجان داشته است.
وی در ادامه گفت: با بررسی همین متون معلوم میشود که مثلاً آیا علیمحمد باب آنطور که برخی مدعی شدهاند ادعای پیامبری کرد یا نه؟ زیرا آنگونه که من در این متون و منابع اولیه مطالعه کردم ادعای امام زمانی مشهود است، اما اثر روشنی از ادعای پیامبری مشاهده نمیشود؛ لذا این پرسش مهم است که این ادعا از کجا آمده است؟ چرا در جامعه بهائیپژوهی این ادعا تکرار شده است که مراحل ادعای علی محمد شیرازی ابتدا بابیت بوده، سپس امام زمانی و در نهایت پیامبری؟ از سوی دیگر این ادعا را در متون مأموران غربی، چون آلفونس نیکلا معلم مدرسه آلیانس اسرائیل میبینیم؛ لذا ما در جریان تاریخ قدیم باید خیلی کار کنیم. باید مشخص کنیم که بسیاری از کتابها در چه دورهای نوشته شده است و بر این اساس، باید کتابهای جدید بنویسیم. کتابهایی که مسئله امروز جامعه را شرح میدهد و بر اساس آن تاریخ گذشته را نیز میگوید.
وی بیان کرد: اگر این چنین سراغ تاریخ برویم معلوم میشود که آیا باید از ترور ناصرالدین شاه به عنوان یک حادثه خوب تاریخی یاد کرد یا برعکس؟ در مرگ ناصرالدین شاه عدهای خوشحالی میکنند و میگویند شاگرد سیدجمالالدین، میرزا رضای کرمانی شاه ظالم را ترور کرد! آنها نقش بابیها و دولت عثمانی و مأموران انگلیس را در ترور تنها شاه شیعه درنظر نمیگیرند. این گروه با محوریت سیدجمال جلساتی در استانبول تشکیل میدهند و تصمیم میگیرند شاه شیعه کشور را ترور کنند؛ شاهی که در برابر بابیها و بهاییها ایستاده بود و پس از ترور وی زمینه برای رشد و نفوذ آنها فراهم شد؛ لذا وقتی مسئله را بشناسیم مواجهه ما با تاریخ فرق میکند. یک عده اساس نظام پادشاهی در طول چند هزار سال گذشته را زیر سوال میبرند و بدینوسیله از چنین اقداماتی استقبال میکنند. مگر تا پیش از دنیای جدید، در تجربه بشری به جز نظام سیاسی مونارشیم و پادشاهی حکومت و نظام سیاسی دیگری سراغ داشت؟! یهود و گلوبالیستها همین را میخواهند که ما تاریخ خود را به کناری بگذاریم. وقتی ملتی تاریخ خود را به کنار بگذارد، بیهویت میشود.
اسماعیلی در پایان درباره اینکه چگونه باید امروز به بهاییت پرداخت، به یک مثال از روزها و ماههای اخیر اشاره کرد و گفت: در ماههای گذشته که اسرائیل به صورت عجیبی به نسلکشی و جنایت علیه بشریت به معنای واقعی آن دست میزند، جنبشهای دانشجویی در جهان و از جمله در کانادا، آمریکا و اروپا خیزشی را علیه اسرائیل با تحصن و اطلاعرسانی آغاز کردهاند. نکته طنز تلخ تاریخ اینجاست که صد نهاد به اصطلاح حقوق بشری که بهائیان هم در میان آنها هستند در بیانیه مشترکی نسبت به پدیده «یهودستیری» در محیطهای دانشگاهی غرب هشدار دادهاند! مسئله امروز بشریت که بهائیت نیز با آن در پیوند است همینجا و همینهاست. امروز، باید از بهائیت امروز و در اتصال با شبکه جهانی – صهیونیستی گلوبالیستها و آثار منفی آن برای بشریت امروز و فردا سخن گفت. پرداختن به تاریخ بهائیت هم باید در ذیل همینها باشد.
در ادامه، اسماعیل شفیعی سروستانی گفت: این متن درخشان، نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکلگیری فرقه بابیه و در ادامه آن پایهگذاری فرقه بهائیه در بستر ایران عصر قاجار در نقطه مهم قرن سیزدهم هجری قمری و سرآغاز تحولات سیاسی و اجتماعی در جهان اسلام است. استعمارگران برای ایجاد دو فرقه وهابیت در جزیرهالعرب در بین جمعیت اهل سنت و بهائیت در کانون جهان تشیع موجب بروز انشقاق و تفرق مذهبی در دو قطب مهم اهل سنت و شیعه موجب ابتلائات، جنبشها و آشوبهای گوناگون سیاسی و اجتماعی شد.
وی با اشاره به فرآیند فرقهسازی در جهان اسلام افزود: موضوع فرقهسازی در جهان اسلام نقش مهمی را در تفرق امت اسلام ایفا کرده است و در جهان اسلام سابقهای بسیار طولانی دارد. لازم به ذکر است فرقهسازی همواره در حوزه تمدنی و دینی ما به صورت مستقیم و غیرمستقیم دخالت داشته است و در بازههای زمانی گوناگون از صدر اسلام تاکنون با صور و دسیسههای گوناگون به ایجاد فرقه و سازمان پرداخته است و در مورد بهائیت که گمان میرفت خفته و خاموش شده است، دیگربار در حوزه تمدنی و فرهنگی ایران امروز نقشآفرینی میکند. از امام صادق علیهالسلام نقل است: «ما امتی هستیم که همواره ابلیس افرادی را میان مسلمانان نفوذ میدهد که از ما نیستند و پیرو دین ما نیستند، ابلیس به آنها میدان میدهد و او را شهره میگرداند و از زبان او بهتان و دروغی به ما میبندد. عصر آن دروغگو که به پایان میرسد، دروغگوی دیگری به شهرت میرسد و شبهاتی دیگر طرح میکند. پس کار ابلیس ایجاد تفرقه است.».
شفیعی سروستانی بیانکرد: فرقه به معنای جدا شدن و از دیگران جدا شدن است و به جماعتی اطلاق میشود که بر دیگران وارد میشود و ایشان را از بدنه جامعه به دور میکنند. در معنی فرقه با مفهوم کالت روبهرو هستیم، تاکنون طبق دایرهالمعارف فرقهها، ۲۰۰۰ فرقه هماکنون مشغول به کار هستند. حدیثی نیز منسوب به حضرت ختمی مرتبت در اشاره به ورود انشعاب بیان میکند: «یهودیان به هفتاد و یک فرقه تقسیم شدند.» این حدیث به حدیث افتراق معروف است. تنها یک فرقه فرقه ناجیه است. مسیحیان به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند و تنها یک فرقه اصیل است. مسلمانان به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشوند که تنها یک فرقه، فرقه ناجیه است.
وی در ادامه گفت: سیر تطور فرقهسازی در جهان اسلام در سه بازه زمانی تعریف میشود، مرحله نخست جریانی داخلی با رویکردی داخلی این مقطع از صدر اسلام آغاز و تا قرن ۱۲ ادامه دارد. جریان دوم جریانی داخلی با رویکردی خارجی (قرن ۱۲ و ۱۳) که در این مقطع فرقههای شیخیه، بابیت، بهائیت. وهابیت شکل میگیرد. با مراجعه به ملل و نحل شهرستانی فرقههای شکل گرفته در مرحله نخست، حاصل عدول از صراط مستقیم، غفلت از مبادی و معیارها، اختلاط آموزهها، تعصب خودخواهی و قدرت طلبی هستند. اما آنچه در بازه زمانی قرن ۱۲ و ۱۳ رخ میدهد، محصول دسیسه استعمار، غفلت از مبادی و معیارها، خودفروختگی و عناد با معارف اصیل اسلامیاند. مرحله تاریخی سومی نیز در این بازه وجود دارد که شامل جریان خارجی با رویکردی خارجی، محصول استراتژی جدید غرب علیه اسلام و مسلمین، غفلت مسلمین و معلمان فرهنگی و خودباختگی است.
این پژوهشگر افزود: آرام آرام این فرقهها بنیاد این سرزمین را از بنیاد اصلی جدا کردند. شبهاتی را دامن زدند و ما وقتی درباره هنگامه ظهور منجی موعود میخوانیم، این پرسش مطرح میشود که آیا امام مهدی (عج) دین جدید میآورد؟ خیر، آنچه میآورد، همان سنت رسول مکرم اسلام (ص) است. اغتشاش، انشعاب و تشتت چنان وارد زندگی مسلمانان شده است که وقتی امام زمان (عج) ظهور میکند، مردم فکر میکنند دین جدیدی آورده است در حالیکه دین جدیدی نیست.
شفیعی سروستانی در ادامه گفت: گفتگو از فرقهها مطلقاً جدا از منجیگرایی نیست. منشا اصلی منبع صدور فرقهها ابلیس است. ابلیسی که قسم خورده تا انسان را گمراه کند. عمر شیطان تا زمان ظهور، ولی عصر (عج) است. چون میداند که در راس دین حقیقی بر صراط مستقیم حضرات معصوم نشستهاند، به جان مسلمین افتاد تا با گروهسازی و انشقاق آنها را از هم جدا کند که همین اتفاق هم افتاد. جریانی که در جهان اسلام اتفاق افتاد، جریان داخلی با رویکرد داخلی بعد از رحلت پیامبر (ص) بود. زمانی که پیکر رسول خدا (ص) هنوز بر روی زمین قرار داشت، نطفه فرقهسازی بسته شد.
وی افزود: جریان خلافت مسلمین از امامت حقه خارج شد و بنیامیه و بنی عباس شکل گرفت. این اولین جریان در صدر اسلام محصول عدول از صراط مستقیم بود. در غدیر و روز غدیر مظهر صراط مستقیم مولا علی (ع) بود، ولی در سقیفه بنا بر عدول از صراط مستقیم رویگردانی از مبادی اولیهای که خداوند، رسول خدا و سنت رسول بود بنا گذارده شد. اختلاط آموزهها را باعث شدند و قدرتطلبی باعث شد که شاهد شکلگیری اولین فرقه باشیم. تا ۲۵۵ یعنی آغاز میلاد امام عصر (عج) خلفای عباسی حاکم هستند و این منصب به سلاطین منتقل میشود. تا قرن ۱۲ در خود فرو برد. نقطه عطف فرقهسازی را از قرن ۱۲ تا ۱۳ شاهد هستیم. با جریانی که تا امروز نفس میکشد، بابیت، بهائیت و وهابیت در دو نقطه مهم از جهان اسلام یعنی عربستان سعودی و ایران شکل گرفت.
اسماعیل شفیعی سروستانی در پایان مشخصههای فرقههای قرن دوازدهم و سیزدهم که محصول استعمارند بر شمرد و گفت: توجه عمده به بخشی از آموزههای اسلامی، اصرار موکد بر جدایی دین از سیاست، گرایش سیاسی به جریانهای استعماری، تفرقهافکنی میان صفوف مسلمین و شبههافکنی در میان افکار عمومی است. جریان دوم فرقهسازی که نقطه عطف دوم در قرن دوازدهم و سیزدهم هستند، ظاهر امر آن است که این جریان داخلی است، اما نگاهش کاملاً به بیرون است و این جریان تا به امروز نفس میکشد و حیات دارد. ما در دو جغرافیای فرهنگی، یکی در جزیزهالعرب کانون اهل تسنن و دیگری در ایران کانون تشیع، شاهد شکلگیری دو جریان استعماری و معطوف به خارج با هدف ایجاد شبهه و انشقاق میان مردم امت اسلامی هستیم. جریان بابیه امری است که کانونیترین اصل فرهنگ تشیع یعنی مهدویت را نشانه رفته است و این امر، درست در مقطعی که استعمار دارد پوست میاندازد تبلور پیدا میکند. در نظر داشته باشید این جریان همزمان با فروپاشی امپراطوری عثمانی رخ میدهد و هدفی جز بلعیدن جهان اسلام ندارد.