حجت الاسلام دکتر غلامحسن محرمی از پژوهشگران با سابقه و توانمند در حوزه تاریخ اسلام و عضو هیأت علمی گروه تاریخ و تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه است که سالها مسئولیت گروههای پژوهشی تاریخ اسلام را بر عهده داشته است. هنگام مصاحبه با اصلاً احساس نمیکنید که او با فاصله نزدیک به ۱۴۰۰ سال در حال روایت از یک مقطع تاریخی است چرا که گویا وی تاریخ را زندگی کرده است و از عمق تاریخ با مخاطب خود صحبت میکند. به مناسبت سالروز بعثت پیامبر (ص) و آغاز رسالت ایشان و سخن گفتن خداوند با رسول اکرم (ص) سراغ ایشان رفتیم تا از پیامبر مهربانیها و رفتار ایشان با مردم و به خصوص کسانی که مانند ایشان نمیاندیشیدند و مسلمان نبودند، بیشتر بشنویم.
استاد محرمی در ابتدای سخن در مورد رفتار پیامبر با کفار گفت: باید بحث را به دو قسمت تقسیم کرد؛ اول مردم عادی که کافر بودند و دوم کفاری که دشمن پیامبر و اسلام بودند. قسم اول در قرآن از آنها به عنوان ناس یاد میشود و در آیاتی که با «یا ایها الناس» شروع میشود، مخاطب قرآن قرار میگیرند و عمدتاً کسانی هستند که هنوز مسلمان نشدهاند. پیامبر در مواجهه با این دسته، با رحمت برخورد میکردند و رحمت، بیش از هر چیزی بود. ایشان با این روش توانست کار عظیمی انجام دهد که مانند آن در تاریخ ثبت نشده است و توانست در حدود ده سال مردم جزیره العرب را که در حال حاضر حدود ده کشور را در بر میگیرد، مسلمان نماید. رفتاری که در آن صفات بارز انسانی تجلی یافته بود و پیامبر با مهربانی، کرامت، تدبیر، عفو و گذشت توانست بیشتر این مردم را وارد اسلام نماید.
مشرکانی که از دوستان پیامبر بودند
به گفته این محقق با سابقه تاریخ اسلام عمده کسانی که مسلمان شدند ناشی از رفتار رحمانی پیامبر بود و سهم جنگهای پیامبر در مسلمان شدن این مردم، خیلی کمتر بود. این اتفاق در نوع خودش معجزه بود، چون این مردم کسانی بودند که دور از تمدن بودند و فرهنگ جاهلی و حتی وحشی داشتند به نحوی که در میان آنها دخترکشی وجود داشت. به بیان این استاد تاریخ اسلام جالب است که حتی وقتی آنها مسلمان نمیشدند و زمینه مسلمان شدن آنها نبود پیامبر با آنها رابطه دوستی برقرار میکرد. به نحوی که پیامبر از میان مشرکان، دوستانی داشت. از جمله فردی بود به نام ابوبراء بملاعب الاسنه که دوست پیامبر بود و هنوز مسلمان نشده بود. همچنین قبیله خزاعه در زمانی که هنوز مسلمان نشده بودند باز هم دوست پیامبر بودند و گاهی پیامبر را در بعضی کارها یاری میکردند و به نظر میرسد که هنوز تا صلح حدیبیه مسلمان نشده بودند. در صلح حدیبیه هم با پیامبر همپیمان شدند؛ بنابراین اینها بخشی از مردم بودند که رفتار پیامبر با آنها بر اساس دوستی و رحمت بود و الآن از آنها تعبیر به قشر خاکستری میشود!
آقای محرمی با بیان یک داستان دیگر از سیره رحمانی پیامبر (ص) گفت: پیامبر دختر یا دخترخواندهای به نام زینب داشت – موضوعی اختلافی بین مورخان اسلام است – که شوهر او مشرک بود و پیامبر از او درخواست کرد که زینب را به مدینه بفرستد و بعدها شوهرش هم با وجود اینکه مشرک بود مهمان پیامبر در مدینه شد و البته در نهایت مسلمان شد.
آقای محرمی اظهار داشت: پیامبر اینگونه نبود که با غیر مسلمانان رابطه خصمانه داشته باشد. حتی در مدینه تا سال هفتم هجری، مشرکان حضور داشتند و نقل است که در یکی از جنگها، برخی از مشرکان درخواست حضور در جنگ در رکاب پیامبر را کردند که پیامبر نپذیرفتند و شرط حضور در جنگ و جهاد را مسلمان شدن دانستند.
استاد محرمی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: دسته دوم که در قرآن از آنها به عنوان مشرکان و کفار یاد میشود کسانی بودند که دشمنان پیامبر محسوب میشدند و واژه مشرک و کفار در قرآن، ناظر به اینهاست. البته در اینجا هم رفتار پیامبر توأم با رحمت بود، ولی نکته مهم این هست که پیامبر با دشمنان با قدرت برخورد میکرد و از خطای آنها به راحتی نمیگذشت. مثلاً اگر آنها به اموال مسلمانان دستبرد میزدند یا مسلمانان را میکشتند، پیامبر آنها را تنبیه میکرد. سه قبلیه یهودی از این دسته بودند که پیامبر با آنها برخورد قدرتمندانه داشت. البته به گفته این پژوهشگر تاریخ اسلام، پیامبر در مورد اینها هم عفو و رحمت داشتند. مثلاً در مورد مردم مکه که چندین سال با پیامبر جنگیده بودند، وقتی پیامبر مکه را فتح کرد با آنها با عفو و گذشت برخورد کرد و حتی برخی را که دشمنی زیادی با پیامبر و مسلمانان کرده بودند و پیامبر آنها را مهدورالدم کرده بود با پادرمیانی برخی از بزرگان توسط پیامبر بخشیده شدند.
پیامبر در جنگها شمشیر نمیزد!
استاد محرمی با اشاره به اخباری که بیان میکند که پیامبر در جنگها شمشیر نمیزده است گفت: طبق این اخبار پیامبر با اینکه در جنگ حضور داشت و فرماندهی میکرد، ولی کسی را نمیکشت و فقط در یک مورد بود که کسی با شمشیر پیامبر کشته شد. این رفتار ایشان از این جهت بود که او پیامبر رحمت بود و البته از روی تدبیر ایشان هم بود تا کسی از پیامبر اسلام کینه به دل نگیرد و اقوام و نسلهای بعدی وی از این کینه در امان بمانند و راه مسلمانی را طی کنند. به گفته استاد محرمی البته این کمبود را امیرالمؤمنین (ع) جبران میکردند. در واقع به نوعی امام علی (ع) فدای پیامبر شد و آن کینهها را به جان خرید. همین کینهها بود که باعث شد که بعدها خاندان امیرالمونین را به شهادت برسانند به نحوی که وقتی امام حسین (ع) در کربلا در یکی از خطابههای خود از یزیدیان میپرسد که چرا مرا میکشید؟، جواب میشنود که به دلیل کینهای هست که از پدر تو به دل داریم!
ماجرای تنها کسی که پیامبر او را کشت!
این استاد تاریخ اسلام در مورد واقعهای که پیامبر (ص) در آن موجب کشته شدن فردی شد، گفت: یکی از کسانی که از دشمنان پیامبر در مکه بود به ایشان در مکه گفته بود که تو را میکشم و پیامبر هم به او گفته بود که من تو را میکشم! در جنگ احد او به دنبال پیامبر بود تا ایشان را به شهادت برساند. وقتی به پیامبر رسید، هنگامی که میخواست به پیامبر ضربه بزند، حضرت نیزه را به سمت او پرتاب کرد که یک خراش سطحی برداشت. او رفت و گفت که از این زخم میمیرم! اطرافیان گفتند که زخم تو سطحی است، ولی او گفت که محمد گفته است که این زخم مرا میکشد و اتفاقاً، همان هم شد و در راه مرد!
استاد محرمی در بیان سخنان خود با اشاره به رفتار پیامبر با قسم سوم از مردم که منافقین بودند، گفت: پیامبر با آنها مدارا میکرد. به نحوی که گاهی برخی از اصحاب به پیامبر میگفتند که منافقین را بکش! ولی پیامبر میفرمود که اگر این کار را کنیم مردم خواهند گفت که محمد، شروع به کشتن اصحاب خود کرده است! و این باعث خواهد شد که دیگر مسلمان نشوند و از من خواهند ترسید؛ بنابراین پیامبر با آنها مدارا میکرد. البته منافقین در میان مسلمانان بدنام بودند و بعد از رحلت پیامبر، یا از جامعه مسلمانان طرد شدند و یا مدارک را از بین بردند تا نفاق آنها مشخص نشود. چه بسا بزرگانی بودند که از منافقین بودند و در تاریخ هست که از حذیفه که منافقشناس بود در مورد اینکه آیا اسمشان در لیست منافقان هست یا خیر، میپرسیدند!
وی در مورد کسانی در جامعه ما که به نوعی مسلمان شناسنامهای هستند و بسیاری از اعتقادات دینی خود را از دست داده اند و یا از ابتدا آنها را قبول نداشته اند، اظهار داشت: اینها از دسته قشر خاکستری و ناس هستند که پیامبر در زمان خود سعی میکرد چنین افرادی را تربیت کند و پرورش دهد. وی با ذکر داستانی از کسی که مرتکب زنا شده بود و توسط یکی از بستگانش به نزد پیامبر برای اجرای حد آورده شده بود، گفت: پیامبر به بستگان او گفتند بهتر بود که این موضوع را پنهان میکردید و البته در ادامه، حد را بر او جاری کردند. وی با اشاره بر اینکه در طی تاریخ حکومت پیامبر موارد بسیار کمی پیش آمد که حد برخی از اعمال ثابت شود و البته در صورت اثبات، حد آن توسط پیامبر اجرا میشد.
انکار مقدسات از روی شبهه، ارتداد محسوب نمیشود
ایشان با ذکر اینکه موضوعاتی از قبیل ارتداد در موارد خاص است، گفت: انکار مقدسات از روی شبهه، ارتداد محسوب نمیشود. البته در سیره پیامبر با ائمه کفر برخورد میشد و حساب کسی که کفر را ترویج میکند با کسی که از میان مردم عادی کافر میشد، متفاوت است.
منبع: مهر