مرداد سال گذشته مردی ۴۸ ساله در تماس با اورژانس مدعی شد نامزدش سحر را با ضربههای چاقو مجروح کرده است. بعد از این تماس امدادگران اورژانس به محل اعلام شده رفتند و پس از بررسیهای اولیه از آنجا که مصدوم هوشیاری نداشت و خون زیادی از دست داده بود بلافاصله او را به بیمارستان منتقل کردند. اما زن جوان ساعتی بعد به خاطر شدت جراحات وارده تسلیم مرگ شد.
با مرگ سحر مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و مرد جوان در همان ابتدای تحقیقات به قتل نامزدش اعتراف کرد و گفت: چهار سال پیش با سحر آشنا شدم و به خاطر علاقهای که به او داشتم با هم نامزد کردیم و قصد داشتیم باهم ازدواج کنیم. اما چند ماه قبل به رفتارهایش مشکوک شدم و فکر کردم که او به من خیانت میکند به همین خاطر به خانهاش در نارمک رفتم و از او توضیح خواستم، ولی جوابهایش قانعم نکرد و من او را با چاقو زدم.
با اعتراف صریح متهم، وی صحنه جرم را بازسازی کرد و با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و متهم توانست رضایت اولیای دم را جلب کند.
به این ترتیب او از جنبه عمومی جرم در شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه شد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه متهم که فوق لیسانس ادبیات فارسی دارد به جایگاه رفت و گفت: ۶ سال قبل برای کار از شهرستان به تهران آمدم و مدتی با ماشینم کار و مجردی زندگی میکردم تا اینکه بعد از دو سال با سحر آشنا شدم. او به تازگی از همسرش جدا شده بود. کم کم به او علاقهمند شدم و تصمیم گرفتم با جمع کردن پولهایم خانهای مناسب تهیه و سپس با سحر ازدواج کنم. از آنجا که به او اعتماد کامل داشتم پولهایم را که حدود ۷۰ – ۸۰ میلیون تومان بود به سحر دادم تا برایم نگه دارد. اما بعد از چند ماه رفتارش تغییر کرد. من که به او مشکوک شده بودم بهطور نامحسوس او را زیرنظر گرفتم. یک روز سحر به من گفت که قصد دارد برای دیدن خانوادهاش به شهرستان برود. من هم باور کردم، اما چند روز بعد همسایهاش وقتی من را دید، گفت: سحر در این مدت تهران بوده و شب گذشته هم یک مرد غریبه که خودروی تیبای مشکی داشته در خانهاش میهمان بوده است. حرفهای مرد همسایه آنقدر عصبانیام کرد که تا چند دقیقه نمیدانستم باید چه کار کنم. همان لحظه تصمیم به خودکشی گرفتم.
وی افزود: همانطور که با ماشین در خیابان میچرخیدم و فکر میکردم به پمپ بنزین رفتم و از یکی از دوستانم که آنجا کار میکرد چاقویی گرفتم و به سمت خانه سحر رفتم.
قاضی از متهم پرسید: میخواستی خودکشی کنی یا نامزدت را بکشی؟
متهم جواب داد: نه میخواستم جلوی چشمان سحر خودم را بکشم. وقتی وارد خانهاش شدم، موضوع را گفتم و او خیلی خونسرد به من گفت که دیگر علاقهای به من ندارد و میخواهد که رابطهمان را تمام کند. من هم به او گفتم پولهایی که به تو دادهام را پس بده که طفره رفت و گفت پولی نزد من نداری. آنقدر جوابش عصبانیام کرد که در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با چاقو چند ضربه به او زدم. چند ثانیه بعد از کارم پشیمان شدم و به سرعت با اورژانس تماس گرفتم.
متهم درحالی که اشک میریخت، گفت: آقای قاضی من او را دوست داشتم و چهارسال با خیال اینکه او همسر آیندهام میشود زندگی کردم. اما او با حرفهایی که لحظه آخر به من زد نابودم کرد. کاش به حرفهای مرد همسایه توجهی نمیکردم. قصدم کشتن نامزدم نبود. حالا هم پشیمانم. من با پرداخت دیه توانستم رضایت اولیای دم را جلب کنم. حالا از قضات دادگاه درخواست میکنم در حد امکان در مجازاتم تخفیف قائل شوند.
با پایان اظهارات متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
روزنامه ایران
۴ سال کلی تغییرات فکری و روحی میاد سراغ انسان
خب ازدواج میکردین مگه بچه بودین ؟
این مرد باز خوش خیال هس با اینکه خانم گفته قطع رابطه کنیم
باز تو دادگاه میگه نامزدم !!
مگه ۴ سال نامزدی برای مرد ۴۸ سال طبیعی هس؟
با همین عقل جامعه رو به فنا دادید!
ولی الان خوندم
نامزدش بهش خیانت کرده و پولش رو هم خورده در واقع فقط بازیچه ش بوده
البته ب هیچ وجه قتل کار درستی نیست و غیرقابل قبول
ولی تو شرایط سخت کنترلش از دست داده و الان هم پشیمونه
اینکه خانواده ای زن رضایت دادن کار پسندیده ای بوده
خیانت و خوردن پول با پرویی تمام کار بسیار زشتیه
فک کن قتل انجام بدی قاتل باشی بعد رضایت بگیری ازاد بشی انگار نه انگار
اگه رضایت میدن اعدام نکنید ولی حداقل ۱۰ سالی زندانی کنید
چند نفر یک نفر کشتن پول دادن رضایت گرفتن اومدن بیرون باز دوباره زدن یکی رو کشتن باز رضایت گرفتن ازاد شدن
بعد میبینی برای یک جرم کوچیک طرف چندسال میندازن زندان
حتی اگر اولیای دم رضایت بدن که ببشتر وقتا دیه میگیرن یک قاتل نباید همینجوری ازاد بشه انگار نه انگار که ادم کشته
فقط باید اعدام نشه ولی باید ب عنوان یک قاتل چندین سال حبس بکشه
اینجوری که پولدار باشی هی ادم میکشی دیه میدی ازاد میشی
این حرفا قابل باور نیست، هرکسی برای فرار از قصاص داستان میبافه! چون نمیخواست مال تو باشد کشتیش؟؟
و چون اینجا جان یک انسان رفته، منفی دادن، خوی درنده فرد رو مشخص میکنه!
سایت مزخرف هستید که اینقدر اول صبح اخبار حوادث و ناامیدانه کار می کنید............................
جذب مخاطب با اخبار زرد و ..........................