کتاب «رفیقه عمر؛ مذاکرات ام جهاد» (رفیق زندگی؛ گفتگو با ام جهاد) سال ۲۰۲۲ منتشر شد. اینکتاب دربرگیرنده خاطرات انتصار الوزیر همسر خلیلالوزیر (ابوجهاد) فرمانده شاخه نظامی جنبش فتح است.
چیزی که زندگی امجهاد را مهم میکند، همراهی و همکاریاش در اقدامات انقلابی شوهرش در جریان مقاومت اسلامی فلسطین است؛ مردی که بهعنوان یکفرمانده مبارز مسلمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به کشورمان هم سفر کرده و بین مردم انقلابی محبوبیت زیادی داشت و عملیات ترورش پس از ۲۳ سال از صدور فرمان قتلش توسط گلدا مایر نخستوزیر اسراییل، به سرانجام رسید.
در ادامه قصد داریم زندگی انتصارالوزیر و همسر ابوجهاد را که در کتاب خاطرات اینزن مبارز مندرج هستند، مرور کنیم. مشروح متن اینگزارش در ادامه میآید؛
* خلیلالوزیر؛ از ابتدا تا عضویت در اخوانالمسلمین و ملاقات با عرفات
یکی از اولینمواردی که انتصار الوزیر در خاطراتش بهجز تربیت اسلامی و ایام کودکی روایت میکند، روزگاری است که غزه بهدلیل انبوه درختان پرتقال، مرکبات و کیفیت بالای عسلش مشهور بود. او در سال ۱۹۴۸ که روز نکبت و اشغال فلسطین توسط اسراییل کلید خورد، کودک بود و یکی دیگر از خاطراتش، سرازیرشدن آوارگان شهرهای مختلف فلسطین به نوار غزه است. خلیلالوزیر زمان وقوع نکبت، ۱۳ ساله بود. او و خانوادهاش هم بهواسطه حمله و اشغال همهجانبه اسراییلیها از شهر رمله آواره شده و به غزه رفتند. جوانان رمله که مصمم بودند از شهرشان دفاع کنند، مقابل اشغالگران اسراییلی ایستاده و موجب رقم خوردن جنگی تمامعیار شدند. اما در نهایت پس از چندروز درگیری، رمله سقوط کرد و اهالیاش به غزه پناه بردند.
خلیل الوزیر پس از رسیدن به غزه، برای کمک به خانواده خود مشغول بساطکردن و فروش وسایل آرایشگاهی و قیچی شد. همچنین بهعنوان فروشنده نزد یکتاجر پارچه شروع به کار کرد. همانروزها که نوجوان بود یکدوربین عکاسی کانن خریده و مشغول عکسبرداری از اردوگاههای آوارگان فلسطینی شد. او لحظاتی را که ثبت میکرد به موسسات بینالمللی، نشریات و خبرگزاریهای بینالمللی ارسال میکرد. در همانسالها و همزمان با تحصیل در دوره متوسطه، حس میهنپرستی و آرمان آزادی فلسطین در خلیل الوزیر رشد کرد. اینحس باعث شد بهدلیل مسلحبودن اخوانالمسلمین به اینگروه بپیوندد و مسئولیت دفتر دانشجویی اینجنبش را به عهده بگیرد. اما پس از مدتی متوجه شد گروه اخوانالمسلمین آنگونه که در کلام میگوید، تلاش عملی چندانی برای آزادی فلسطین نمیکند. در نتیجه طرح مبارزه مسلحانه علیه اسراییل را به سران جنبش ارائه کرد که پس از بررسی رد شد. به او اعلام شد در آنبرهه زمانی بهدلیل اختلافات گروه با جمال عبدالناصر رییسجمهور مصر، با هرگونه اقدام مسلحانهای مخالف هستند. اما خلیلالوزیر بهتنهایی دست به اقدام زده و سازماندهی دستههایی را برای شروع عملیات نظامی علیه اسراییل آغاز کرد.
در روزهای تحصیل در مقطع متوسطه در مدرسه فلسطین، خلیلالوزیر مدیرمسؤول تحریریه مجله المدرسه بود. وقتی محمد رئوف القدوه (یاسر عرفات) رییس انجمن دانشجویان فلسطینی در قاهره، به غزه رسید، خلیلالوزیر به محل استقرارش رفت و با او مصاحبهای مطبوعاتی انجام داد تا در مجله المدرسه چاپ شود. این، اولینملاقات او با عرفات بود.
* تبعید و تکمیل تحصیلات
خلیلالوزیر سال ۱۹۵۴ توسط اداره اطلاعات مصر بازداشت و پس از سههفته بهشرط تبعید به قاهره، آزاد شد. در مدت حضور در قاهره توانست تحصیلات متوسطهاش را به پایان رسانده و پس از پیگیریهای زیاد به غزه برگردد. سپس برای تکمیل تحصیلات دانشگاهی به دانشکده مطبوعات و رسانههای اسکندریه رفت. سال ۱۹۵۶ خلیلالوزیر در اسکندریه بود که حملات سهگانه (هجوم به غزه) توسط رژیم صهیونیستی اجرا شد. سرلشکر محمد فواد الدجوی فرماندار کل مصری نوار غزه برای در امانماندن مردم، شهر را تسلیم اسراییلیها کرد.
انتصارالوزیر در کتاب خاطرات خود در سطور مربوط به هجوم سال ۱۹۵۶ به غزه، از تلاشهای مکرر سربازان اسراییلی برای تجاوز به دختران فلسطینی روایت کرده و میگوید رفتارهای شنیع سربازان اسراییلی در بسیاری از محلههای شهر تکرار شد. در سوم جولای ۱۹۵۷ نیروهای اسراییلی از غزه عقبنشینی کردند و مدیریت غزه به نیروهای امداد بینالملل واگذار شد. روایت ایناتفاق در کلام انتصارالوزیر اینگونه است: «اینچنین بود که اراده ملت فلسطین بر رییس جمال عبدالناصر و سازمان ملل برای بازگشت مجدد اداره مصری بر سرزمین غزه تحمیل شد و غزه غرق در شادی شد.»
خلیلالوزیر سال ۱۹۵۷ همراه با هیئت نمایندگی انجمن دانشجویان فلسطین که یاسر عرفات هم بین شان بود، به غزه بازگشت. او در آنمقطع به دخترعمویش و دیگر اعضای خانواده گفته بود دانشگاه را برای شرکت در مقاومت با هدف آموزش جوانان و بازگرداندنشان به غزه، ترک کرده است.
بیشتربخوانید
* آمادهشدن برای «روز عروسی»
اتفاق بعدی در زندگی خلیلالوزیر رفتن به عربستان سعودی و تصدی شغل معلمی در مدرسه بود. او پس از ۶ ماه دوباره به غزه بازگشت که گزارش مشروح حضورش در عربستان، در کتاب «البدایات» روایت شده است. خلیلالوزیر پس از رهاکردن کار خود در عربستان، ابتدا مدتی را به کویت رفته و در مدرسهای بهنام کاظمه تدریس کرد. سپس به غزه بازگشت. ایناتفاقات مربوط به زندگی ظاهری «ابوجهاد» هستند و تا اینمقطع انتصارالوزیر خبر از فعالیتهای مخفیانه او در مبارزه نداشت.
سال ۱۹۵۹ بود که او متوجه شد پسرعمویش یکی از مسؤولان مقاومت فلسطین است و علت سفرهایش به قاهره و کویت همینمسؤولیتش است. تابستان ۱۹۶۰ نامهای از خلیل به انتصار رسید که در آن گفته بود برای «روز عروسی» آماده میشود. روز عروسی کد رمزی بود که نیروهای مقاومت فلسطین بهعنوان کد رمز شروع مبارزه استفاده میکردند. خلیلالوزیر به دخترعمویش گفت تلاش کردهاند مبارزه را علنی کنند اما تصمیم گرفته شده اینکار تا سال آینده به تاخیر بیفتد. خلیلالوزیر در اینبازه زمانی بهطور مدام بین اردوگاههای آوارگان فلسطین اشغالی از رفح و خانیونس و نصیرات تا شاطی و جبالیا در تردد بود.
* ازدواج ابوجهاد و انتصار
دو عضو خانواده الوزیر تصمیم گرفتند در تعطیلات تابستان ۱۹۶۱ ازدواج کنند. اما فرماندهی جنبش مقاومت فلسطین بهدلیل احتمال نزدیکبودن برپایی «عروسی بزرگ» در آنسال و گرفتاریهای خلیلالوزیر تصمیم گرفت ایناتفاق یکسال دیرتر بیافتد. به اینترتیب خلیل و انتصار سال ۱۹۶۱ فقط عقد و نامزد، و جشن عروسی خود را ژوییه ۱۹۶۲ برگزار کردند. خلیلالوزیر بر برپایی ساده و بیتکلف مراسم تاکید داشت و طبق روایت همسرش، «جشن بدون سروصدای مرسوم میخواست و به من گفت: شایسته ما نیست که خوشحالی کنیم در حالیکه مردم ما بیخانمان و وطن ما غارت شدهاند.» (صفحه ۶۲) جشن عروسی خلیلالوزیر، ۲ ساعت بود و همانطور که او میخواست بدون آواز و موسیقی برگزار شد.
* یک ماه عسل انقلابی
روز سوم ازدواج بود که خلیلالوزیر دستگاه تایپی را حاضر کرده و همراه با همسرش، چارت سازمانی انقلاب فلسطین را تایپ کرد. انتصارالوزیر تا پیش از این، تایپ را در کنار آموزش اسلحه در آموزشگاه مردمی فراگرفته بود.
ابتدای ماهعسل توام با کارِ زوج مورد اشاره در سفر به بیروت، قدس و عمان سپری شد. آنها سپس به قاهره رفته و ۲ هفته آنجا ماندند. چون خلیلالوزیر قصد داشت با جوانان مصری علاقهمند به جنبش مقاومت دیدار کند. او و همسرش سپس به فلسطین اشغالی و قدس سفر کردند و در قدم بعدی به شهر الخلیل رفتند. اینسفر کاری با عزیمت به قلقیلیه، نابلس، جنین، طولکرم، بیت لحم، بیرزیت، رامالله، بیت صفافا و اریحا ادامه پیدا کرد. علت اینسفرها برای هماهنگی نیروها، امیدواری خلیلالوزیر برای شروع قیام مسلحانه فلسطین در سال ۱۹۶۳ بود. او و همسرش یکماه را در شهرهای کرانه باختری فلسطین گذراندند و سپس عازم عمان شدند. آنها در ادامه سفر خود بین عمان، الزرقا، جرش، عجلون، اربد و اردوگاههای پناهندگان اردن در تردد بودند. سپس در سپتامبر ۱۹۶۲ از اردن عازم کویت شدند که با رسیدن به مقصد، یاسر عرفات پای پلههای هواپیما به استقبالشان رفت.
در کویت، خلیلالوزیر به همسرش گفت ماندنشان موقتی است و پس از مدتی حرکت خواهند کرد. او در آنمقطع معلم مدرسه بود و تمام دروس را تدریس میکرد. یاسر عرفات (ابوعمار) هم در کویت مشغول فعالیتهای مهندسی بود. خانه خلیل و انتصارالوزیر در کویت، دو اتاق و یکسالن داشت و تبدیل به مکانی برای برگزاری جلسات جنبش فتح شد. انتصارالوزیر ابتدا بدون داشتن سمت رسمی در اینجلسات شرکت میکرد اما پس از گذشت یکماه، که نام اعضای کمیته مرکزی اعلام شد، در جلسات شرکت نکرد.
* چگونگی تشکیل جنبش فتح
ژوییه ۱۹۵۸ صحبتهایی بین خلیلالوزیر و یاسر عرفات انجام میشد که دونفره و خصوصی بودند. هر دو معتقد بودند این، دولتهای عربی هستند که به کمک دشمن فلسطین بهعنوان نگهبان امین در مرزهای دشمن میایستند و هرکسی را که برای آزادی فلسطین فکر یا تلاش کند، دستگیر، زندانی و شکنجه میکنند. انتصارالوزیر در خاطرات خود گفته اینسخنان خلیلالوزیر و عرفات، حاکی از حقارت و ناامیدی بزرگ کشورهای عربی و بیعملی و انفعال رژیمها و ضرورت شروع اقدام بود. جمعبندیشان هم این بود که تنها راه، آزادی فلسطین است.
ایده تشکیل جنبش فتح از اینجا کلید خورد. نفر سومی که به جمع عرفات و خلیلالوزیر اضافه شد، عادل عبدالکریم بود. سپس مجموعههای انقلابی از کشورهای خلیج فارس چون عربستان، قطر، کویت و کشورهای دیگری چون سوریه، لبنان، اردن، آلمان و اتریش به جنبش پیوستند. در ادامه، چون کمیته مرکزی جنبش درباره مسئولیت اولین دفتر رسانهای فلسطین در الجزایر حیران و بدون تصمیم مانده بود، خلیلالوزیر بهطور داوطلب اینسمت را عهدهدار شد. به اینترتیب کار تدریس را بهطور کامل رها کرد و تماموقت در خدمت جنبش فتح قرار گرفت. او در اینمقطع به الجزایر سفر کرد و همسرش را با تعدادی پیام به غزه فرستاد. کمی بعد نامهای از «خانم دکتر لیلی بنعمار» به دست انتصارالوزیر رسید که با بازشدن پاکت نامه، مشخص شد ایندوست خیالی و غیرواقعی، چیزی جز یکنام مستعار نیست و همان خلیلالوزیر است. انتصار در مدت حضورش در نوار غزه، بهطور دائم با اعضای جنبش فتح در تماس بود و نامههای همسرش را که از الجزایر میرسید، به دستشان میرساند.
تلاشهای خلیلالوزیر برای گشایش دفتر فلسطین در الجزایر ۶ ماه طول کشید. او در اینبازه زمانی تلاش زیادی کرد الجزایر، پایگاه انقلاب فلسطین باشد اما طبق روایت همسرش، پس از اینمدت تلاش و کوشش، ناامیدی بر او غلبه کرد و تصمیم گرفت به کویت برود. اینفعالیتها باعث شد خلیلالوزیر یکسال از همسرش دور بماند. ۲۰ ژوییه ۱۹۶۳ اولین فرزند خلیل و انتصار الوزیر متولد شد و «جهاد» نام گرفت.
همسر ابوجهاد میگوید «بعدها دانستیم دلیل تاخیرهای رهبری الجزایر در اعلام موافقت با گشایش دفتر فلسطین در الجزایر، در اثر فشارهایی بوده که الجزایر از طرف دستگاه اطلاعات مصر با آن مواجه بوده است.» (صفحه ۸۶) البته ابوجهاد دست از فعالیت در الجزایر برنداشت و تعدادی از پزشکان و مهندسان و نخبگان را برای فعالیت در الجزایر جذب کرد. خودش نیز نام مستعار «علال بن عمار» را که یکنام الجزایری محسوب میشد، انتخاب کرد.
انتصار الوزیر پس از غزه، برای مدتی به قاهره و سپس راهی الجزایر شد تا همسرش را ببیند و هماهنگیهای بعدی را در زمینه فعالیتهای جنبش انجام دهد. ابوجهاد پس از دیدار با همسرش به او گفت جنبش برایش حقوق ماهیانهای در نظر گرفته که او آن را به کارهای جنبش اهدا کرده و تا آنلحظه چیزی از آن را دریافت نکرده است. در آنمقطع، تنها داشته مالی ابوجهاد، مبلغی بود که از فروش اثاثیه خانهاش در کویت باقی مانده بود. بهدلیل همینتنگنای مالی بود که انتصارالوزیر مشغول به کار معلمی و تدریس شد و هزینه خانواده خود و تمام نیروهای جنبش فتح را که در دفتر الجزایر کار میکردند، به دست میآورد.
تعداد ایناعضا بیش از ۱۱ نفر بود و همسر ابوجهاد باید در دوشیفت کار میکرد تا هزینهها را تامین کند. شیفت اول معلمی او ساعت ۱۱ صبح به پایان میرسید و شیفت دوم ساعت ۱۷. سپس با بازگشت به خانه، مشغول تایپ جزوات و بیانیهها و مطالعه میشد. او عضو کمیته استان و ابوجهاد عضو کمیته مرکزی فتح بود؛ ضمن اینکه مسؤولیت نظارت بر کمیته الجزایر جنبش فتح را هم به عهده داشت.
یاسر عرفات، ابوجهاد و انتصار الوزیر
* قدمهای بعدی؛ از تصویب مصوبه تا دیدار با چهگوارا و نخستوزیر چین
کنفرانس سران عرب سال ۱۹۶۴ در قاهره تشکیل شد و مصوبه تاسیس چارچوب سیاسی برای سازماندهی نیروهای مردم فلسطین و نمایندگی آن در محافل بینالمللی، به تصویب رسید. آنزمان احمد الشقیری برای اینکار منصوب شد. دفتر فلسطین هم توانست روابط محکمی با رهبری حزب جبهه آزادیبخش الجزایر و کادر آن برقرار کند. ابوجهاد هنوز معتقد بود الجزایر پایگاه محکمی برای راهاندازی جنبش فتح است. به همیندلیل با وزارت دفاع اینکشور تماس گرفت و خواست اردوگاهی برای آموزش کارزار مسلحانه در اختیار جوانان فلسطینی قرار بگیرد. دولت الجزایر هم اردوگاه آموزشی تیبازه را تحویل داد و پذیرش ۵۰ جوان فلسطینی را برای تحصیل در دانشکده نظامی میسر کرد.
خلیل و انتصار الوزیر در جریان یکی از کنفرانسهای بینالمللی، با چهگوارا دیدار و گفتوگو داشتند. چهگوارا در ایندیدار گفت از برپایی انقلاب فلسطین خوشحال شده و برای آن آرزوی موفقیت کرد. ابوجهاد در الجزایر با سفارتهای شوروی، چین، آلمان شرقی، کره شمالی و ویتنام ارتباط گرفت. در نتیجه اینارتباطات، در همانسال ۱۹۶۴ از ابوجهاد و ابوعمار (عرفات) برای سفر به چین دعوت شد و پس از ورودشان به خاک اینکشور، جئو ئن لای نخستوزیر وقت چین به استقبال ابوجهاد رفت.
نخستوزیر چین در جلسهای که با رئیس شاخه نظامی فتح (ابوجهاد) داشت، اعلام کرد «جمهوری خلق چین، به رسمیت اسراییل اعتراف نمیکند؛ نه امروز نه فردا و نه پس از ۱۰۰ سال تا اینکه مردم فلسطین به حقوقشان برسند.» جئو ئن لای همچنین گفت تا وقتی اراده مردم فلسطین بر پیروزی باشد، پیروز خواهند شد.
* چالش «دیوانگان» و «عقلا» برای تشکیل رسمی فتح
مه ۱۹۶۴ که نخستین کنفرانس ملی فلسطین در قدس برگزار شد، تصمیم بر ایجاد سازمان آزادیبخش فلسطین بود. احمد الشقیری شروع به افتتاح دفاتر اینسازمان در کشورهای عربی کرد. عرفات هم در سفری فوری به الجزایر رفت تا با ابوجهاد درباره تاریخ راهاندازی فتح گفتگو کند. خلیلالوزیر در آنزمان بر ضرورت تسریع راهاندازی و شروع رسمی فعالیت فتح تاکید داشت. آنزمان در کمیته مرکزی جنبش دو نگاه وجود داشت؛ یکی «دیوانگان» که راهاندازی فوری را با وجود یکبار تاخیر و وقفه میخواستند و رهبریشان با عرفات و خلیل الوزیر بود. گروه دوم هم «عقلا» بودند که میگفتند باید تا زمانیکه امکانات مالی و سلاح فراهم شود، راهاندازی را به تاخیر انداخت. رهبری این نگاه هم به عهده عادل عبدالکریم و عبدالله الدنان بود.
در نهایت، ابلاغیه اولیه برای راهاندازی جنبش فتح در اول ژانویه ۱۹۶۵ رسید و خلیل الوزیر و همسرش ۲۱ مارس ۱۹۶۵ الجزایر را به مقصد لبنان ترک کردند. ابوجهاد سپس برای شرکت در جلسه کمیته مرکزی جنبش راهی کویت شد. او بهطور دائم بین دمشق و بیروت در رفت و آمد بود و منزلش در بیروت، مرکز ارتباطات و تماس با کادر فتح در لبنان و خارج بود.
* اولیناختلاف فتح و اطلاعات سوریه
سوریه تنها کشوری بود که به مبارزان فلسطینی و نیروهای فتح اجازه رفت و آمد و اقامت میداد. حکومت سوریه پشتیانی و حمایت کامل از جنبش فتح را تضمین کرده بود اردوگاههای آموزشی هم در اختیارش گذاشته بود. فعالیتهای اینجنبش در دمشق علنی بود. اما اولیناختلاف بین اینجنبش و اداره اطلاعات نظامی سوریه، زمانی پیش آمد که عرفات را احضار کرده و شروع به تحقیقات از او کردند. ابوعمار متهم به انفجار خط لوله نفتی تاپلاین شده بود که مخازن آرامکوی عربستان را به مخازن زهرانی در جنوب لبنان وصل میکرد.
انتصارالوزیر میگوید این، اولینموضع تحریکآمیزی بود که توسط سرویسهای امنیتی سوریه علیه فتح اتخاذ شد. در نتیجه ابوجهاد از سفر کاری اروپا، لیبی، تونس، المغرب و الجزایر بازگشت. پس از مدتی هم دوباره به اروپا برگشت. همسرش هم درخواست کرد به اتحادیه زنان عرب فلسطین بپیوندد. در آنزمان فرزندان ابوجهاد یعنی جهاد، سهساله و نضال پنجماهه بودند. انتصار الوزیر آنها را به مهد کودکی در بیروت سپرد و خود به قلندیا و قدس رفت تا در اولینکنفرانس زنان پس از نکبت ۱۹۴۸ شرکت کند. ابوجهاد نیز راهی پاریس شد. انتصار پس از چندهفته پرمشغله به بیروت بازگشت. ابوجهاد هم پس از مدتی از سفر برگشت.
* تاسیس تشکل زنان جنبش فتح
فکر مشارکت زنان در مبارزه و گسترش نقششان در جنبش فتح، باعث شد انتصار الوزیر اولینتشکل زنان را در اینجنبش تشکیل دهد. او موفق شد باشگاه دختران فلسطین را در اردوگاه الیرموک افتتاح کند. اینباشگاه، یکمرکز فرهنگی، اجتماعی و توانبخشی که اولیندوره آموزش نظامی دختران را با حدود ۱۵۰ نفر در پادگان الزبدانی سوریه افتتاح کرد.
آموزش نظامی دختران فلسطینی در تشکل زنان جنبش فتح
* وفای به عهد چینیها
سال ۱۹۶۶ کار رسانهای جنبش فتح بهعهده ابوجهاد گذاشته شد. آنروزها وقتی یکی از مبارزان به شهادت میرسید، انتصار الوزیر اقدام به برگزاری مراسم عزاداری، و به امور زندگی همسر و فرزندان آنشهید رسیدگی میکرد. موارد نیاز آنخانواده را نیز به اطلاع ابوجهاد و ابوعمار میرساند.
پس از سفری که ابوجهاد به چین داشت، دولت اینکشور به وعدههای خود عمل کرد و یکهواپیما پر از انواع کلاشنیکف، مینهای زمینی، نارنجک دستی و دیگر مهمات جنگ تنبهتن ارسال کرد. اینهواپیما به فرودگاه دمشق رسید و محمولهاش تا پیداشدن انباری مناسب در منزل ابوجهاد جا گرفت.
* دستگیری عرفات و ابوجهاد توسط سوریه
در آنمقطع و ادامه حوادث سال ۱۹۶۶ درگیری و چالشهای سازمان آزادیبخش فلسطین و جنبش فتح، باعث بروز مشکلاتی شد. کمیته مرکزی در کویت تصمیم گرفت یوسف عرابی بهجای عرفات فرماندهی جنبش را به عهده بگیرد. به همیندلیل مسائل و مناقشاتی پیش آمد. در پنجم مه آنسال محمد حشمه و یوسف عرابی از فرماندهان نظامی سازمان آزادیبخش ترور شدند و آتش مشکلات و چالشها شعلهورتر شد. عرابی در پی کاهش تنش بین عرفات و احمد جبریل مؤسس و رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین بود که در کمپ یرموک در سوریه ترور شد. در نتیجه با دستور حافظ اسد، بسیاری از اهالی مقاومت ازجمله ابوجهاد و عرفات دستگیر شدند.
انتصار الوزیر در کتاب خاطراتش میگوید با مرگ محمد حشمه و یوسف عرابی، وقتی اطلاعات سوریه همه را بازداشت کرد عرفات در مدت زندانیبودنش به او تکلیف کرد فرماندهی کل نیروهای العاصفه را بپذیرد. در آنمقطع ابوجهاد، ابوعمار و دیگران را به اتهام تحریک به قتل یوسف عرابی به پایگاه هوایی الضمیر منتقل کرده بودند. همسر خلیلالوزیر میگوید بازجوییها، برخوردهای اهانتآمیز و شکنجههای صورت گرفته در پایگاه نیروی هوایی (الضمیر) باعث شد زندانیان دست به اعتصاب غذای گروهی بزنند که بیش از ۲۰ روز طول کشید.
در دوران زندانیبودن ابوجهاد، فرزندش نضال در یکحادثه اتفاقی در خانه از دنیا رفت و او توانست برای مراسم تدفین از زندان سوریها بیرون بیاید. پس از پایان مراسم هم با مساعدت حافظ اسد، به زندان برنگشت. پس از یکماهونیم هم ابوعمار و همراهانش با شرط ترک فوری سوریه آزاد شدند. عرفات تصمیم گرفت در راس یکگروه ۱۵ نفره کماندویی به لبنان رفته و همراه آنها به گشتزنی در پشت خطوط دشمن بپردازد. در یکی از روزهای حضور در لبنان، نیروهایی از ارتش اینکشور مخفیگاه عرفات و همراهانش را محاصره و همه را بازداشت کردند که پس از یکماه با دخالت احمد السویدانی رییس اطلاعات نظامی سوریه آزاد شده و به دمشق برگشتند.
روزهایی که ابوجهاد به اینچالشها مشغول بود، یکی از مهمترین اهداف انجمنی که همسرش برای رسیدگی به همسران و خانواده شهدای فلسطینی تشکیل داده بود، تربیت فرزندان آنها در همه مقاطع تحصیلی بود. دسامبر ۱۹۷۴ هم حافظ اسد با همراهی عرفات و رهبران فلسطینی، کلنگ احداث شهرک آموزشی آنها را زمین زد.
منبع:مهر