در حدود یک میلیارد سال آینده، زمین به حدی داغ خواهد شد که دیگر قابل سکونت نیست؛ چرا که خورشید بزرگتر و داغتر خواهد شد.
با این حال، یک مطالعه نظری جدید میگوید که دانشمندان معتقدند برخورد تصادفی با یک ستاره در حال عبور میتواند سیاره ما را با پرتاب کردن آن به مداری خنکتر یا کمک به رهایی کامل از منظومه شمسی نجات دهد.
اصطلاح ستارههای سرکش به ستارگانی اشاره میکند که از منظومه شمسی خود به بیرون پرتاب شده اند و اکنون در فضای بین ستارهای در حال حرکت هستند.
اگرچه این ستارگان بسیار نادر هستند، اما تهدیدی بالقوه برای سیارات در مسیرشان هستند.
بر اساس مطالعه جدید، این تهدید میتواند صدها میلیون سال آینده برای زمین یک نعمت نجات بخش باشد.
زمین اکنون در منطقه قابل سکونت منظومه شمسی قرار دارد، یعنی در فاصلهای از خورشید که در آن آب مایع میتواند در سطوح سیاراتی که به دور آن میچرخد وجود داشته باشد.
اما از آن جایی که خورشید یک غول سرخ است، داغتر و بزرگتر میشود و در نهایت در عرض ۵ میلیارد سال زمین را میبلعد.
این همان چیزی است که دانشمندان را بر آن داشت تا امکان حذف زمین از مدار خود برای تبدیل شدن به یک سیاره آزاد را بررسی کنند. برای بازی با این مفهوم، تیمی از اخترشناسان شبیه سازی کردند که اگر یک ستاره سرکش سر راه ما بیاید چه اتفاقی میافتد.
تیم محققان ۱۲۰۰۰ شبیه سازی را ایجاد کردند. در برخی از آن ها، عبور ستاره، زمین را به مداری دورتر و سردتر سوق داد. در موارد دیگر، سیاره ما (همراه با برخی یا همه سیارات دیگر) به ابر اورت فرود آمده است، یک ابر کروی عظیم که تصور میشود منظومه شمسی را احاطه کرده است (در لبه منظومه شمسی) و در فاصله سه سال نوری قرار دارد.
جالبتر این است که در چند شبیهسازی، ستاره سرگردان موفق شد زمین را با نیروی جاذبه به بیرون بکشد.
با این حال، حتی با وجود احتمال بسیار کمی که یک ستاره سرکش به سمت ما میآید، شانس بقای زمین همچنان تنها یک در ۳۵۰۰۰ خواهد بود.
این مطالعه در ژورنال Monthly Notices of the Royal Astronomical Society و arXiv منتشر شد.
منبع: The Sun
تیتر ش رو بزنید دروغ امروز ناسا بعد دری وری های ناسا رو در ادامش بگید
مثل فیلم 2012 که گفتن آخر دنیاست و الان چند سال گذشته و معلوم شد دروغ گفتن
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ ﴿۱﴾ وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ ﴿۲﴾ وَإِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ ﴿۳﴾ وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ ﴿۴﴾
آنگاه كه خورشيد به هم درپيچد (۱) و آنگه كه ستارگان همى تيره شوند (۲)و آنگاه كه كوهها به رفتار آيند (۳) وقتى شتران ماده وانهاده شوند (۴)
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ ﴿۵﴾وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ﴿۶﴾وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ ﴿۷﴾ وَ إِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿۸﴾
و آنگه كه وحوش را همى گرد آرند (۵)درياها آنگه كه جوشان گردند (۶)و آنگاه كه جانها به هم درپيوندند (۷) پرسند چو زان دخترك زنده به گور (۸)
بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ﴿۹﴾وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ ﴿۱۰﴾ وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ ﴿۱۱﴾ وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ ﴿۱۲﴾
به كدامين گناه كشته شده است (۹) و آنگاه كه نامه ها زهم بگشايند (۱۰) و آنگاه كه آسمان زجا كنده شود (۱۱) و آنگه كه جحيم را برافروزانند (۱۲)
وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ ﴿۱۳﴾عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ ﴿۱۴﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ ﴿۱۵﴾ الْجَوَارِ الْكُنَّسِ ﴿۱۶﴾
و آنگه كه بهشت را فرا پيش آرند (۱۳) هر نفس بداند چه فراهم ديده (۱۴) نه نه سوگند به اختران گردان (۱۵) [كز ديده] نهان شوند و از نو آيند (۱۶)
وَاللَّيْلِ إِذَا عَسْعَسَ ﴿۱۷﴾ وَالصُّبْحِ إِذَا تَنَفَّسَ ﴿۱۸﴾ إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ ﴿۱۹﴾ ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ ﴿۲۰﴾
سوگند به شب چون پشت گرداند (۱۷) سوگند به صبح چون دميدن گيرد (۱۸) كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است (۱۹) نيرومند [كه] پيش خداوند عرش بلندپايگاه است (۲۰)
مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ ﴿۲۱﴾وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ ﴿۲۲﴾ وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ ﴿۲۳﴾
در آنجا [هم] مطاع [و هم] امين است (۲۱) و رفيق شما مجنون نيست (۲۲) و قطعا آن [فرشته وحى] را در افق رخشان ديده (۲۳)
وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ ﴿۲۴﴾ وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿۲۵﴾ فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ ﴿۲۶﴾ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ ﴿۲۷﴾
و او در امر غيب بخيل نيست (۲۴) و [قرآن] نيست سخن ديو رجيم (۲۵) پس به كجا مى رويد (۲۶) اين [سخن] بجز پندى براى عالميان نيست (۲۷)
لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ ﴿۲۸﴾ وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۹﴾
براى هر يك از شما كه خواهد به راه راست رود (۲۸) و تا خدا پروردگار جهانها نخواهد [شما نيز] نخواهيد خواست (۲۹)
باشد
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری