تا به حال کار‌های مقطعی توسط سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف جهت عادت دادن مردم به خواندن کتاب صورت گرفته که به اندازه کافی تاثیرگذار نبوده است.

 هر سال کشور را دو بار تب تند کتاب با سرعت عجیبی می‌گیرد و پس از آن وقتی آتش آن تب خوابید، دوباره همه چیز به حالت قبل برمی‌گردد، به محاق می‌رود و دیگر کتاب جایی در برنامه‌ها، همایش‌ها و صحبت‌های مسئولان ندارد.

کتاب قصه پرغصه‌ای در کشورمان دارد. مسئولان یک بار در زمان نمایشگاه کتاب چنان به یاد کتاب و کتابخوانی می‌افتند که برایش ساعت‌ها سخنرانی می‌کنند و همایش می‌گیرند. بار دیگر در هفته کتاب، مسئولان فرهنگی، هرجایی می‌روند از اهمیت کتاب و کتابخوانی می‌گویند و با تمام شدن این مناسبت، دوباره همه چیز از نو شروع و کتاب از اولویت همه خارج می‌شود.

نگاه مناسبتی جواب نمی‌دهد!

کاملا مشخص است نگاه مناسبتی و مقطعی داشتن به مسئله کتاب، نه مردم را به سمت مطالعه و کتاب می‌کشاند و نه دردی از صد‌ها درد حوزه نشر برطرف می‌کند. کار بر روی مسئله کتاب، نباید یک کار مقطعی و زودبازده باشد و باید برایش برنامه‌ای دراز مدت ریخت تا طبق یک برنامه مشخص به ثمر برسد. در کل تمام برنامه‌های فرهنگی به همین شکل هستند و وقتی برایشان برنامه هایِ مشخصِ درازمدت یا میان مدت ریخته می‌شود پس از گذشت زمانی مشخص می‌توان اثرگذاری‌اش را در جامعه دید.

اما چون مسئولان فرهنگی در کشور حوصله و وقت زیادی برای به ثمر رسیدن برنامه‌های طولانی‌مدت ندارند، بحث کتاب به همین مناسبت‌ها خلاصه می‌شود و بعد همه چیز به فراموشی سپرده می‌شود تا سال بعد. این ایراد و اشکال، فقط مربوط به حال حاضر نیست و از سال‌ها پیش هم روال به همین شکل بوده است.

تا به حال سعی شده کار‌هایی مقطعی توسط سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف جهت عادت دادن مردم به خواندن کتاب صورت بگیرد که هرچند تاحدودی مقبول افتاده، ولی آنچنان که باید، تاثیرگذار نبوده است.


بیشتربخوانید


سیاست‌های بی‌نتیجه در زمینه کتاب

اگر از وضعیت ناامیدکننده کتاب فاصله بگیریم، گرانی کتاب مسئله و دغدغه جدی دیگری است که مردم را از مطالعه دور نگه می‌دارد. شاید برای بخشی از مردم گرانی کتاب بهانه‌ای برای نخواندن کتاب باشد، ولی بخش زیادی از جمعیت کتابخوان کشور، به خاطر گرانی کتاب، این کالای ارزشمند را از سبد خریدهایش بیرون می‌گذارد.

کاملا طبیعی است در شرایط بد و سخت اقتصادی مردم اول به فکر تامین نیاز‌های اساسی‌شان بیفتند و بعد اگر پولی ماند آن را خرج کتاب و دیگر کالا‌های فرهنگی کنند.

پس زمانی که مردم کتاب نخرند، فعالیت کتابفروشی‌ها هم توجیه اقتصادی ندارد و آن‌ها ترجیح می‌دهند در مغازه‌شان هر کالایی بفروشند جز کتاب. با بهم خوردن این چرخه، کتابفروشی‌های محلی کوچک و بزرگ از بین می‌روند و در نظر بگیرید وقتی محله‌ای بدون کتابفروشی باشد، چه تاثیر سویی بر آدم‌های آن محله می‌گذارد.

وقتی تمام این محلات را کنار هم بگذاریم، آن وقت با جمعیتِ زیادی روبه‌رو می‌شویم که در طول سال نه کتاب خوانده‌اند و نه از کنار یک کتابفروشی رد شده‌اند تا شاید وسوسه خرید یک جلد کتاب به جانشان بیفتد و بخواهند کتابی در دست بگیرند و آن را بخوانند.

تعطیلی هر کتابفروشی، ضربه مهلکی به فرهنگ یک جامعه وارد می‌کند. در چنین شرایطی وزارت ارشاد به عنوان متولی اصلی بحث کتابخوانی، باید حمایت‌های مادی و معنوی زیادی در زمینه کتاب انجام دهد، اما متاسفانه این وزارتخانه جز انجام یکسری کار‌های کلیشه‌ای که از قدیم مرسوم بوده، کار دیگری در این زمینه نمی‌کند.

دادن یارانه جهت خرید کتاب، کار خوبی است، ولی به هیچ عنوان جوابگو نیست. نکته غم‌انگیزتر اینکه بسیاری از مردم از این طرح‌های حمایتی باخبر نمی‌شوند یا اگر بشوند، رقم حمایتی وزارت ارشاد انقدر کم است که کسی را جهت خرید کتاب تشویق نمی‌کند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمینه تبلیغات و حمایت‌های معنوی بسیار ضعیف عمل می‌کند. بسیار از مردم کوچه و خیابان از برنامه‌ها و طرح‌های این وزارتخانه باخبر نمی‌شوند و این ضعف بزرگی برای جایی است که مسئولیت‌های فرهنگی به دوش دارد.

برای مثال شبکه تلویزیونی کتاب، در حالی آغاز به کار کرده که اگر همین الان از مردم کوچه و خیابان درباره این شبکه بپرسید، کمتر کسی اطلاعی درباره‌اش دارد.

خیلی بهتر بود وزارت ارشاد به جای راه‌اندازی یک شبکه و صرف کلی هزینه، یک برنامه باکیفیت، درست و پربیننده برای تلویزیون درست می‌کرد که قطعا تاثیر و اثرگذاری‌اش از راه‌اندازی شبکه تلویزیونی خیلی بیشتر بود.

از این دست کار‌ها در وزارت ارشاد زیاد اتفاق می‌افتد. متاسفانه متولیان وزارتخانه هنوز نتوانسته‌اند کاری اساسی و ماندگار برای پیچ و خم‌های عجیب و غریب حوزه کتاب انجام دهند. بحث مالکیت معنوی و وجود انتشاراتی‌های کتاب‌ساز و متفرقه، یکی از آن دغدغه‌های اساسی حوزه نشر است که با وجود پیگیری‌های زیادی رسانه‌ها، تا به حال به نتیجه روشنی نرسیده است و بعید به نظر می‌رسد به نتیجه مشخصی برسد.

کاری که فقط عشق می‌طلبد

تشویق و ترغیب مردم به کتابخوانی و علاقه‌مند کردن‌شان به مطالعه، کاری پر از جزئیات و ریزه‌کاری‌های همراه با عشق و علاقه می‌طلبد که با همایش و سخنرانی حاصل نمی‌شود. اتفاقا برعکسِ صحبت‌های مسئولان در همایش‌ها و جلسات متعدد در زمینه کتاب، آن‌ها چندان علاقه و حال و حوصله جهت برطرف کردن مشکلات مربوط به این حوزه را ندارند.

در کنار وزارت ارشاد، سازمان‌های فرهنگ زیادی وجود دارند که داعیه انجام کار فرهنگی دارند، ولی تا به حال از آن‌ها هم آبی در زمینه کتاب و کتابخوانی گرم نشده است. در صورتی که همین سازمان‌ها با استفاده از افراد خوش‌فکرِ عاشقِ کتاب، می‌توانند به خروجی‌های خوب و مثبتی در کارهایشان برسند.

حرف آخر اینکه، جای هزینه کردن‌های بدون خروجی برای همایش‌ها و جلسات مختلف با موضوع کتاب، بودجه آن را خرج برنامه‌ریزی اصولی و بلند مدت برای حوزه نشر کنید. در هیچ جغرافیایی مردم آن کشور، با سخنرانی و گفتگو کردن کتابخوان نشده‌اند و فرهنگسازیِ درست بوده که آن‌ها را به سمت کتاب سوق داده است. 

تنها در این صورت می‌توان امیدوار بود که مردم نه فقط در مناسبت‌های مختلف، بلکه در تمام طول سال کتاب می‌خرند و کتاب می‌خوانند و قدمی برای اعتلای فرهنگ عمومی جامعه‌شان برمی‌دارند.

منبع: روزنامه جوان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.