کتابِ «رمق» از مجید اسطیری و انتشارات شهرستان ادب روایتگر بازی فوتبال ایران و اسرائیل و بیان نادیدهها و ناشنیدهها آن زمان برای مردم این زمانه است.
در قسمتهایی از کتاب «رمق» آمده است: «خیلی با خودم کلنجار رفته بودم که ببینم آن چیز خاص چیست؟ آن ویژگی منحصر به فردی که توی امجدیه وجود داشت و جای دیگری نمیشد پیدایش کرد. به بغل دستیم نگاه میکردم که از پاکت تخمه بیرون میآورد و میشکست. درباره هر پاس یا پرتاب اوت اظهار نظر میکرد و کت چرکمردش نشان میداد که نباید چیزی بیشتر از یک کارمند رده پایین باشد.
قبلا هم او را همین جا بغل چپ امجدیه دیده بودم. این جا روی سکو انگار خودش را، شغلش را و لباسش را از یاد برده بود و تند تند تخمه میشکست، من چه ربطی به این آدم داشتم؟ توی خیابان قطعا از کنار هم رد میشدیم بدون اینکه نگاه کوتاهی به هم بیندازیم. اما حالا انگار یک نخ نامریی ما را به هم دوخته بود. یک رابطه عجیب که بی اختیار وادارمان میکرد همدیگر را دوست داشته باشیم. من اظهار نظر او را تأیید کنم و او پاکت تخمه آفتابگردانش را بگیرد جلوی من که بردارم.
میخواستم بفهمم چه چیز من را به همه این آدمها ربط میدهد. اما پیش از آن که بتوانم این معادله پیچیده را توی ذهنم حل کنم یک شوت دیدنی یا یک خطای ناجوانمردانه فریاد تماشاگران را به هوا میبرد و من مثل آدمی که از خواب بپرد به خودم میآمدم و هر چه توی ذهنم رشته بودم پنبه میشد».
نویسنده کتاب در ویژه برنامه هفته کتاب درباره «رمق» گفت: ما در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ رقابتهای فوتبالی داشتیم، که چند کشور از جمله میانمار، هنگکنگ، ایران و رژیم اشغالگر قدس شرکت داشتند. سال ۱۳۴۷ یکسال بعد از جنگ ۶ روزه است، که خشم ملتهای مسلمان را برانگیخته بود. این رمان روایتگر نزدیکترین برخورد ملت ایران با نمایندگان رژیم اشغالگر قدس است.
اسطیری ادامه داد: فکر میکنم تا الان مردم کشورمان چنین فرصتی نداشتند که تا از نزدیک بتوانند با نمایندگان رژیم غاصب برخورد داشته باشند و از نزدیکترین فاصله اعتراض خود را به وحشیگریهای صهیونیستها نشان دهند. آنها از این فرصت استفاده میکنند تا حرکت اعتراضی اساسی را رقم بزنند. بخشی از اعتراضات از روز اول بازیها در استودیو رقم خورد. اگرچه رژیم پهلوی برای مقابله با اعتراضات آماده بوده، ولی غافلگیر شد.