کتاب نادیده‌ها شامل خاطرات غلامعباس عباسی است که توسط لیلا امینی نوشته شده و در سال ۱۳۹۴ وارد بازار نشر ایران شده است.

«لیلا امینی» نویسنده جوان حوزه دفاع مقدس، کتاب «نادیده ها» را که مربوط به زندگی شهید «علی عباسی» از همرزمان شهید چمران است در سال ۹۴ توسط انتشارات سوره مهر روانه بازار کرد. آخرین اثر او داستان زندگی «بهروز بیات» جانباز دوران دفاع مقدس که بیش از پنج سال زمان برده است و امسال چاپ شده است، به مناسبت روز کتاب و کتابخوابی با نویسنده کتاب گفت‌وگو کردیم.

خانم امینی درباره شروع فعالیتان بفرمایید.
لیلا امینی هستم فارغ التحصیل مهندسی کامپیوتر خیلی علاقه‌مند به نوشتن مستند بودم دوست داشتم نوشته هایم را نه تنها در قالب کتاب بلکه در قالب طرح فیلمنامه هم بنویسم به همین دلیل در کنار رشته‌ی تحصیلی ام به کلاس‌های فیلم نامه نویسی هم می‌رفتم. در پایان ترم استاد گفت طرحی بنویسید و برای من بیاورید تصمیم گرفتم که یک طرح با مضمون دفاع مقدس بنویسم، ولی متفاوت از فیلم‌هایی که دیدیم و متفاوت از کتاب‌هایی که قبلا خواندیم. به همین دلیل به ملاقات دوست قدیمی جناب آقای احمد شیخان در بنیاد شهید تهران رفتم و از او در این زمینه کمک خواستم. به او گفتم من دنبال زندگی شهیدی هستم که زندگی اش خاص و متفاوت باشد.

 منظور شما از تفاوت چیست؟
امینی: اغلب رزمنده‌ها را که در فیلم‌ها دیده ایم و در کتاب‌ها خوانده ایم از خانواده‌های مذهبی و اصولا از جنوب شهر هستند، ولی من دنبال شخصی بودم که زندگی اش متفاوت از این دسته باشد و تاکید کردم که فرمانده یا سردار و سر لشکر هم نباشد یک فرد عادی، ولی با زندگی متفاوت. به همین دلیل چند هفته‌ای از من فرصت خواست که پرونده‌های شهدا را بررسی کند و به بنده خبر دهد بعد از چند هفته به من زنگ زد و به دفتر رفتم. 

نویسنده کتاب: آقای شیخان گفت ما یک شهیدی داریم به نام «علی عباسی» که پدرشان آشپز خانه‌ای بود که صاحب آن خانه یک مرد سیاستمدار و از خانواده مرفه و درباریان سلطنتی در خانه‌ی او رفت و آمد داشتند. علی در آن خانه بزرگ شده بود. کم کم علامت سوال‌ها در ذهنم شکل گرفت که چطور پسری که در این خانه بزرگ شده بود و کودکی اش در این خانه شکل گرفته بود بعد‌ها بر علیه درباریان می‌ایستد با خودم فکر کردم این سوژه همان سوژه‌ی خاصی است که من مد نظرم است از او شماره و آدرس غلامعباس عباسی پدر شهید علی عباسی را گرفتم و به منزلش در سبلان جنوبی رفتم. 

کتاب «نادیده ها»

امینی: در همان روز مصاحبه با پدر شهید که تقریبا یک ساعت به طول انجامید شیفته‌ی زندگی پدر و تنها پسرش شدم. آن روز معارفه بود نه یک مصاحبه رسمی، آقای عباسی کلیاتی از زندگی اش گفت، از دوران سربازی اش که گماشته‌ی تیمسار مقدم بوده تا کارگری اش در کاخ همسر شاه توضیحاتی دادند تا به پسرش شهید علی عباسی رسید. از کار‌هایی که پسرش در قبل از انقلاب و دوره جنگ انجام داده بود. 

نویسنده کتاب: همین طور که داشتند خاطرات را بازگو می‌کردند می‌رسند به قسمتی از خاطره پسر که در ذهن پدر تداعی می‌شود. علی عضو جنگ‌های نامنظم شهید چمران بود و در جبهه بیشتر اوقات در کنار دکتر چمران حضور داشت. ولی هرگز تصویری از او در کنار چمران نبود این باعث دلخوری پدر از پسرش شده بود. به پسرش می‌گفت: «چرا وقتی از چمران و یا رزمنده‌ها فیلم می‌گیرند تو نیستی؟» علی در جواب می‌گفت: «مگر من برای نشون دادن چهرم و اینکه تصویرم در تلویزیون پخش بشه به جبهه رفتم هر بار که دوربین به ستمون میاد که از ما فیلم بگیرند من رومو اون طرف می‌کنم که تو فیلم نباشم، از طرفی هم اینجوری بهتر ِ، چون اگر من شهید شدم بعد‌ها با دیدن تصویرم غصه خواهید خورد» این جمله شهید علی عباسی است که چند سال پیش از زبان پدرش وقتی که در منزل او بودم و قرار بود یک صفحه از بیوگرافی پسرش را برای طرح فیلم نامه بنویسم با بغض به بنده گفت.

اما هدف شما برای نوشتن کتاب تغییر کرد؟
نویسنده کتاب: من که فقط قصد نوشتن چند صفحه‌ای از زندگی شهید را داشتم که برای طرح فیلم نامه به استادم ارائه دهم و قرار بود اولین و آخرین جلسه‌ی مصاحبه من با او باشد. تحت تاثیر زندگی زیبای پدر و پسر قرار گرفته بودم تصمیم گرفتم با قاطعیت تمام؛ شروع به نوشتن کنم و زندگی این دو بزرگوار را به رشته‌ی تحریر در آورم. هدفگذاری من از یک طرح فیلم نامه به کتاب تغییر یافت و کتاب «نادیده ها» به ثمر نشست. این کتاب بهمن ۹۴ رونمایی شد من آنجا اشک شوق را در چشمان این پدر شهید دیدم وقتی غلامعباس عباسی برای دریافت لوح تقدیرشان به روی سن رفتند آنجا قشنگترین رویداد زندگی ام بود و دستمزد کارم را گرفتم با خودم گفتم: «اگر یک کتاب می‌تونه آنقدر یک نفر را خوشحال کند چرا در این راه قدم برندارم من که به نوشتن مستند علاقه دارم پس قلمم را به این سمت می‌چرخوانم». اسم کتابم را گذاشتم نادیده‌ها و با خودم عهد بستم که به سراغ نادیده‌ها بروم و انگشت اشاره ام را روی کسانی بگذارم که فرمانده و سردار و سرلشکر نیستند یک فرد عادی هستند، ولی عرض زندگی شان عریض‌تر از دیگران است.

نوشتن کتابی که راوی آن مردی سالخورده است سخت نبود؟
امینی: باید عرض کنم گفت‌وگو با چنین افرادی که با زبان ساده و بدون ذره‌ای دخل و تصرف در خاطراتشان هر آنچه هست با صداقت بازگو می‌کنند لذت بخش و جز حسنات محسوب می‌شود، ولی از طرفی باید پذیرفت که بخاطر کهولت سن قطعا باید از خیلی چیز‌ها چشم پوشی کرد: از غرق شدن در خاطرات، از حواشی و از همه مهمتر زمان مصاحبه، میانگن زمان مصاحبه با او در هر جلسه ۴۵ دقیقه بود که همین میانگین برای خاطرات آقای بیات در کتاب صد و هشتاد و هفت ۳ ساعت بوده است که البته باید حق داد به دلیل سن او اجازه نمی‌داد بیشتر از این در خدمتش باشم، ولی با این وجود هر بار که من به منزلش می‌رفتم با گشاده رویی از بنده استقبال می‌کرد صبورانه با زبان ساده و شیرین جواب سوالات را می‌داد و هر وقت که به ذکرعلی می‌رسید دیدگانش پر از اشک می‌شد که من را مصمم می‌کرد که این کار را ادامه بدهم و افتخار می‌کنم توانستم زندگی پیرمرد ۱۰۰ ساله‌ای را که خود نماد چند دهه تاریخ ایران است را به رشته‌ی تحریر درآورم که شاید بخاطر کهولت سن شان کمتر نویسنده‌ای ریسک کند و به سراغ چنین سوژه‌ای برود.

نویسنده  کتاب «نادیده ها»

 تفاوت کتاب نادیده‌ها با بقیه کتاب‌ها در چیست؟
امینی: شاید بالای نود درصد از کتاب‌های دفاع مقدس که خواندیم اینطور باشد که راوی داستان یک رزمنده است و مستقیم سراغ رزمنده رفتیم و وقایع جنگ و خاطرات و هم رزم او و عملیات‌هایی که انجام داده را بازگو کردند. ولی «کتاب نادیده‌ها» یک کار متفاوت کرده است که جز حسنات است به طوری که مورد استقبال منتقدین هم شده است و آن هم این است که بر خلاف کتاب‌های دیگر راوی کتاب و یا شخصیت اصلی کتاب، شهید نیست راوی داستان پدر شهید است. 

نویسنده کتاب: غلامعباس عباسی روایت می‌کند از چند دهه آنچه بر این مرز و بوم گذشت و با حال و هوای این روز‌های غلامعباس هم به پایان می‌رسد. غلامعباس عباسی دارد روایت می‌کند از زندگی خودش و وقتی به زندگی علی عباسی و به وقایع جنگ می‌رسد غلامعباس از پشت جبهه روایت می‌کند. ما یک جنگ بیرونی و یک جنگ درونی داریم. جنگ بیرونی ۸ سال طول کشید. غلامعباس از جنگ درونی صحبت می‌کند از زمانی که علی به جبهه رفته است و اکنون چه اتفاقاتی بر سر پدر و خانواده اش می‌افتد، پدری که به صاحب کارش رضایت نداد علی را در کودکی با خود به خارج ببرند برای آینده بهتر. ولی همین پدر در برحه‌ی زمانی دیگر تنها پسرش را جلوی گلوله می‌فرستد این همان جنگ درونی است. در کتاب از استرسی که غلامعباس دارد، گفته می‌شود. با هر زنگ در یا زنگ تلفن دلش می‌لرزد با هر نامه‌ای دلش می‌لرزد چشم شان به تلویزیون و گوش شان به رادیو است.

امینی: وقتی علی به مرخصی می‌آید، خوشحالند وقتی بدرقه می‌کنند باز اضطراب به سراغشان می‌آید که چه می‌شود و چه خواهد شد. ما چند کتاب را می‌شناسیم که راوی همسر شهید است و پای دردل یک زن که در اوج جوانی همسرش را ازدست داده است، نوشته شده است؟ ما چند کتاب می‌شناسیم که راوی فرزند شهید و صحبت شده از درد دل آنها و نگاه جامعه؟ ما چند کتاب می‌شناسیم که در مورد پدر و مادر شهید هستند، خیلی انصاف داشته باشیم از یک کتاب چهارصد، پانصد صفحه‌ای دو صفحه به آن‌ها اختصاص می‌دهیم آن هم به صورت روزنامه وار. آیا بی انصافی نیست ما خیلی راحت از این‌ها گذر کنیم و نادیده بگیریم و مستقیم به سراغ رزمنده برویم.

درباره دلیل نامگذاری اسم کتاب نادیده‌ها بفرمایید؟
 امینی: یکی دیگر از دلایلی که نام کتاب را نادیده‌ها گذشتم همین بود نادیده گرفتن کسانی که در حقشان اجحاف شده است، ولی من این بی انصافی را در این کتاب نکردم کما این که در کتاب صد و هشتاد و هفت هم مستقیم به سراغ آقای بیات راوی کتاب نرفتم، چون می‌دانم قهرمانان اصلی مادر و پدر، همسر و فرزندان هم هستند و برای حرفم دلیل دارم اگر پدر و مادری اجازه نمی‌داد که فرزندش به جبهه برود یا همسرش با درونش نمی‌جنگید جنگ در همان شروع شکست می‌خورد این‌ها با درون خود جنگیدند آیا فرزند شهیدی می‌تواند تا اخر عمر نبود پدرش را از یاد ببرد؟ جنگ بیرونی یک زمان تمام می‌شود، ولی جنگ درونی تا مادامی که خانواده زنده هستند با آن‌ها همراه است. شهید علی عباسی تنها ۶ ماه در جنگ حضور داشت، از شهادت این شهید ۴۲ سال است که می‌گذرد هر بار که پدرش به نام علی و ذکر علی می‌رسند چشمانش پر از اشک می‌شود آیا اجر کار غلامعباس و غلامعباس‌ها کمتر از رزمنده‌ای است که اسلحه گرفت و به جنگ رفت.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.