وقتی یکی از اعضای خانواده مدام پرخاشگری می‌کند بقیه اعضای خانواده نیز کم‌کم سلامت روان‌شان دچار آسیب می‌شود و درگیر خشم انفجاری می‌شوند.

این چندمین باری است که شماره تماسش را می‌گیرم و پشت آن بوق‌های ممتد منتظر می‌مانم تلفنش را بردارد. هر بار که تماس می‌گیرم دلم هزار راه و بی‌راهه می‌رود که چه شده؟! بوق‌های بی‌جواب کلافه‌ام می‌کند. نیم ساعت بعد خودش زنگ می‌زند. لحن صدایش رنگ همیشه را دارد و معلوم است همه چیز امن و امان است. بعد از سلام سردی که تحویلش می‌دهم کلمات را تند تند ردیف می‌کنم برایش: «معلومه کجایی؟! ۱۰۰ بار زنگ زدم. چرا گوشی رو برنمی داری؟! بابا اون ماس‌ماسکی که گرفتی دستت اسمش تلفن همراهه یعنی باید همیشه در دسترس باشه!»

فکر می‌کنم با این حرف‌ها  حالا علاوه بر اینکه نگرانی‌ و علاقه‌ام را به او ابراز کردم درس بزرگی هم به او دادم تا دیگر این‌طور رفتار نکند اما این چیزی نیست که همسرم می‌بیند لحن صدای من نه نگرانی را به او منتقل می‌کند نه عشق را. او در رفتار من خشم می‌بیند. همسری را می‌بیند که قصد کنترل او را دارد و شریک امنی نیست به او اجازه اشتباه نمی‌دهد و سریع عصبانی می‌شود. درحالی که قصد و نیت من چیز دیگری بوده.

شاید برای شماهم در طول زندگی‌ مشترک‌شان بارها این اتفاق افتاده باشد یا در ارتباط با دیگران این موضوع را لمس کرده باشید. باید بدانید این رفتار یکی از فاکتورهای خشم است و همین حالا باید واکسن این ویروس ناشناخته را برای خودتان کشف کنید و اجازه پیش‌روی به آن ندهید! اما اینکه چرا می‌گوییم خشم ویروس ناشناخته‌ای است را در گفت‌و گو با « زهرا گیوی» روانشناس و کارشناس خانواده خواهیم شنید.


بیشتربخوانید


خشم هر اختلاف نظری را در زندگی مشترک به جدال تبدیل می‌کند!

زهرا گیوی در اولین قدم در تعریف خشم و توصیف افرادی که دچار پرخاشگری هستند می‌گوید: «این کارشناس خانواده با خشم مثل بقیه احساسات و هیجاناتی که داریم نوعی هیجان است و اتفاقا برخلاف تصور عموم که به عنوان احساسی منفی آن را می‌شناسند می‌تواند مفید باشد. البته به اندازه و در شرایط و موقعیت درست! زمانی که خشم کنترل نشود و از حد نرمال فراتر برود تبدیل به خشم انفجاری و  پرخاشگری متناوب می‌شود. آن وقت است که نه فقط به من بلکه به تمام آدم های اطرافم آسیب وارد می‌کند. بیش از حد حس می‌شود. مدام از طریق یک کلام و رفتار نادرستی بیان می‌شود و آسیب ذهنی و جسمی برای من و اطرافیانم به همراه دارد. خشم کنترل نشده در وجود یک فرد می‌تواند یک اختلاف سلیقه کوچک را به یک جدال بزرگ تبدیل کند. فرد به جای گفت‌وگو ترجیح می‌دهد داد بزند، دعوای فیزیکی داشته باشد و حمله‌‍‌ور شود. از کلمات تهدید آمیز استفاده کند و وقتی آرام‌تر شد مدام افکار سبقت‌جو ذهنش را احاطه می‌کنند و او را خشمگین‌تر می‌کنند.»

پرخاشگری آفت جان زندگی مشترک

فرض کنید همسرتان از شما بپرسد: خانم یا آقا چرا فلان کار را انجام ندادی؟! شما در پاسخش می‌گوید:فراموش کردم . اما او دوباره بگوید: مسئله مهمی بود و نباید یادت می‌رفت. این‌بار شما به جای آنکه منطقی صحبت کنید خشمگین می‌شوید با داد و فریاد کردن می‌گوید:« اصلا تو کی هستی که اینو به من میگی؟! حرف دهنت را بفهم! قرار نیست برای من تعین و تکلیف کنی!» آن‌وقت است که دعوا شروع می‌شود و هر کدام چیزی می‌گویید. اما شما چون دچار پرخاشگری هستید زودتر عصبانی می‌شوید و از کوره در می‌روید. ظرف‌ها را می‌شکنید. داد می‌کشید. حمله‌ور می‌شوید و حرف‌هایی می‌زنید که به سرعت از آنها پشیمان خواهید شد. اتفاقی که شاید در زندگی مشترک‌تان بارها رخ داده باشد و تجربه یکی از مراجعین این مشاور است.

گیوی در رابطه با آسیب‌هایی که پرخاشگری به پیکر زندگی مشترک وارد می‌کند این‌طور می‌گوید:« شاید اگر این روایت را از زبان زوج دیگری بشنوید برایتان بی‌اهمیت باشد و آنها را قانع کنید که این حرف اصلا حرف بدی نبوده. اما چون شما درگیر پرخاشگری هستید و در آن شرایط قرار گرفتید این گفت‌وگوی ساده را به جدال تبدیل کردید. درواقع احساس اولیه و هیجانی را تجربه کرده‌اید که پشتوانه فکری نداشته اما با یک نیاز همراه بوده. نیاز به احترام! شما دوست نداشتید که همسرتان آن لحظه این حرف را به شما بزند اما مهارتش را هم نداشتید که این نیاز را به زبان بیاورید.  پس فورا خشم، احساس اولیه که به شما دست داد را در یک رفتار هیجانی مثل پرخاشگری، فحش دادن، حمله ور شدن، کتک زدن نشان دادید. بد نیست دوربین را برگردانید و خودتان را از دریچه نگاه همسرتان تماشا کنید. با این رفتار او نه نیاز و نه خشم‌تان را می‌بیند. فقط هیجان اولیه بدون فکری را می‌بیند که شما داد می‌زنید، به سینه‌اش می‌کوبید و پرخاش می‌کنید. در نتیجه همه این رفتارها آسیبی است که متوجه شما و همسرتان می‌شود و اگر فرزندی هم داشته باشید او دچار اضطراب خواهد شد.»

چرا می‌گوییم خشم مسری است؟

شما معمولا بعد از آنکه پرخاشگری را تجربه کردید چه می‌کنید؟! صبر می‌کنید تا آرام شوید و بعد از آرام شدن هر چه اتفاق افتاده را سعی می‌کنید فراموش کنید. یا درباره دلیل عصبانیت‌تان فکر می‌کنید با همسرتان صحبت می‌کنید تا مشکل را حل می‌کنید. اینکه پرخاشگری و رفتار شما دوباره تکرار نشود  بستگی به فعالیت‌هایی دارد که بعد از هربار عصبانیت انجام می‌دهید.

این روانشناس می‌گوید:«وقتی ما خشم‌مان را نمی‌‍شناسیم و به آن اعتبار نمی‌دهیم و می‌گویم بله من عصبانی بودم اما حالا تمام شد و رفت، اتفاق مثبتی نمی‌افتد. در واقع این خشم در وجود ما حل نشده. نمود رفتاری پیدا کرده و ما به اشتباه  فکر می‌کنیم تمام شده اما هنوز همراه ماست. مثلا از دعوای من و همسرم چندساعتی گذشته. آشتی نکردیم اما من آرام شدم و عصبانی نیستم. فرزند کوچکم را بردم پارک و به او سفارش می‌کنم موقع پایین آمدن از تاب مراقب باشد تا لباسش خاکی نشود و زمین نخورد. اما فرزندم نتوانسته از خودش مراقب کند و کاری مخالف حرف من انجام داده. دوباره خشم من نمود پیدا می‌کند دست بچه را محکم دنبال خودم می‌کشانم تهدید می‌کنم که او را دیگر پارک نمی‌آورم. به او سرکوفت می‌زنم و.. همین رفتارها باعث می‌شود فرزندم پرخاشگر شود. اضطراب داشته باشد. دچار شب‌ادراری، لکنت، انگشت مکیدن، عدم اعتماد به نفس و.. شود. انسانی که دچار خشم است هم در رابطه عاطفی مشکل دارد هم دیگران را مثل یک بیماری مسری دچار پرخاشگری می‌کند.»


پرخاشگری مسری است و کم‌کم کودکان سالم ما به اضطراب و شب ادراری و پرخاشگری دچار می‌شوند 

چند توصیه به دور از کلیشه برای مدیریت خشم!

کنترل خشم مخصوصا زمانی که عرصه ظهور و بروزش بیشتر باشد، مهارت سخت و نفس‌گیری است که اگر راه و چاهش را نشناسید به احتمال زیاد هر بار به در بسته خواهید خورد. خشم از آن دسته از بیماری‌های مسری است که دارو ندارد و باید خودتان واکسن کنترل خشم را در وجودتان کشف کنید.  بیشتر ما زمانی که خشمگین می‌شویم سعی می‌کنیم محیط را ترک کنیم و نفس عمیق بکشیم. راهی که معمولا توصیه می‌شود و شاید اگر ما نیز برایتان این نسخه را بپیچیم، حرف‌تان این باشد که این راه همیشه پاسخگو نیست و مشکل را ریشه‌ای حل نمی‌کرد. اما این ترک محیط و نفس عمیق کشیدن حلقه مفقوده‌ای دارد برای به ثمر نشستن که از زبان این کارشناس خواهیم شنید.

گیوی می‌گوید:«زمانی که عصبانی هستیم باید خشم‌مان را به رسمیت بشناسیم و به احساس‌مان اعتبار بدهیم. بد نیست پیش خودمان اقرار کنیم: بله من خشمگینم! آنقدر خشمگینم که  قلبم محکم می‌تپد. به خودم حق می‌دهم که خشمگین باشم. دوست نداشتم که در آن شرایط این حرف‌ها را بشنوم یا دوست نداشتم که او با این لحن با من حرف بزند. با این کار هیجان اولیه ما که به دور از فکر بوده تبدیل می‌شود به هیجان ثانویه‌ای که همراه با فکر و منطق است.  فرد حالا می‌داند که برای چه عصبانی شده و صرفا هیجانی رفتار نمی‌کند. برای مثال اگر همسرش با او تند صحبت کرده و خشمگین شده. می‌داند  بخاطر اینکه همسرش با این لحن صحبت کردن نیاز او به احترام را نادیده گرفته، عصبانی است. به خاطر همین سعی می‌کند که دور از محیط باشد تا آرام شود. هیجانی رفتار نمی‌کند. مقابله به مثل نمی‌کند. داد نمی‌زند همسرش را تهدید به رفتن نمی‌کند. آرام می‌شود و بعد حتما با همسرش درباره رفتاری که او را خشمگین کرده صحبت می‌کند.»

همانطور که گفته شد خشم داروی خاصی ندارد و کنترل آن  به مهارت‌های ارتباطی و گفت‌وگو محور ما بستگی دارد. به اینکه نیازهایمان  را شفاف بیان کنیم. احساسات را به رسمیت بشناسیم و به آنها اعتبار دهیم. اما گاهی ممکن است در آستانه یک خشم انفجاری باشیم. هیجانی که مدیریتش به همین راحتی نیست  از نظر این روانشناس اشکالی ندارد اگر محیط را ترک کنیم. تنها داد بزنیم، گریه کنیم تا آرام شویم اما بلافاصله بعد از آن که آرام شدیم باید برگردیم و صحبت کنیم. وقتی خشم را به هیجانی تبدیل می‌کنیم که همراه با تفکر است. زمانی که نیازمان را می‌شناسیم و به احساس‌مان اعتبار می‌دهیم در دفعات بعد به راحتی می‌توانیم در موقعیت های مشابه خشم‌مان را کنترل کنیم.

منبع: فارس

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۰۶ ۲۳ آبان ۱۴۰۲
کاملا درسته حرفهای این کارشناس محترم.. چون درگیر این ماجرا بودم و تحت درمان هستم. و این واقعا موضوع بسیار مهمیه که کنترل خشم داشته باشیم مخصوصا زوجهای جوان تازه ازدواج کرده باشن اختلاف سلیقه ها رو پای دوست نداشتن هم نذارید. موفق باشید