روز ۹ آبان ۱۳۰۴، با فعالیتهای پیدا و پنهان طرفداران رضاخان بالاخره ماده واحدهای در مجلس شورای ملی به تصویب رسید که انقراض قاجاریه را اعلام و زمینه انتقال سلطنت به پهلوی را فراهم میکرد.
در این بین برخی نمایندگان که از برجستهترین چهرههای سیاسی آن دوره بودند، به مخالفت با رضاخان و حکومت او پرداختند مخالفتهایی که هرچند به جایی نرسید، اما برای آگاهی نسلهای بعد در تاریخ ثبت شد.
جلسه روز نهم آبان ۱۳۰۴، یکی از جنجالیترین جلسات پارلمانی در تاریخ ایران است. ماده واحده انقراض قاجاریه، با هدف به قدرت رساندن رضاخان میرپنج، رئیسالوزرای وقت، در این جلسه به تصویب رسید. رضاخان از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ تا رسیدن به سلطنت، مسیری ۵۶ ماهه را طی کرد. تردیدی نیست که افزون بر حمایت انگلیس از به قدرت رسیدن وی، شرایط حاکم بر جامعه ایران نیز در این امر مؤثر بودهاست. در این ۵۶ ماه، رضاخان از یک سرهنگ ساده قزاق، به وزیر جنگ، نخستوزیر و در نهایت، پادشاه ایران تبدیل شد.
اسناد و خاطرات رجال سیاسی آن دوره، نشان میدهد که او، چگونه توسط آیرون ساید، فرمانده نیروهای انگلیسی، در ۲۳ بهمنماه سال ۱۲۹۹، به فرماندهی کل قوای قزاق گمارده شد و سپس، با حمایت و مشاوره گروهی از سیاسیون نامدار ایران، پلههای رسیدن به قدرت را یکی پس از دیگری طی کرد. البته تلاش رضاخان برای تصاحب مقام سلطنت از مدتها قبل آغاز شدهبود. او کمتر از یکسال پس از رسیدن به مقام وزارت جنگ، هوای شاهی به سرش زد و در پی قبضه تاج و تخت قاجار برآمد.
شرح عکس: نمایندگان گروه اقلیت در مجلس شورای ملی دوره پنجم:
آیت ا... سید حسن مدرس (ایستاده وسط)
دکتر محمد مصدق (نفر اول، ردیف اول از راست)
و ملک الشعرا بهار (نفر سوم، ردیف دوم از راست)
«یحیی دولتآبادی» یکی از اعضای گروه مشاوران رضاخان در آن سالها، در خاطراتش مینویسد: «[رضاخان در جلسهای به هیئت مشاوران هشت نفره میگوید:]من با این دو برادر، یعنی احمدشاه و ولیعهد، نمیتوانم کار کنم. حاضران از روی حیرت به یکدیگر نگاه میکنند و جوابی نمیدهند. سردار سپه سخن خود را تکرار میکند و جواب میخواهد. میرزاحسن خان مشیرالدوله میگوید: این کار محذور قانونی دارد و باید اطراف آن مطالعه کرد. سردار سپه میگوید: بسیار خب! مطالعه کنید و در جلسه دیگر جواب بدهید. در جلسه بعد، مشاوران باز هم به او جواب منفی میدهند، اما یکی از دوستان به رضاخان پیشنهاد میدهد که او میتواند فرماندهی کل قوا را مادام العمر در اختیار داشته باشد و به این ترتیب، طرح فرماندهی کل قوای رضاخان، به مجلس برده میشود.» رضاخان که برای رسیدن به قدرت مطلقالعنان بیتاب بود، به فکر تاسیس جمهوری در ایران افتاد که با استقامت نمایندگانی مانند آیتا... سیدحسن مدرس و نیز، مخالفت مردم نتوانست آن را اجرا کند. با این حال، برنامهریزی برای به قدرت رسیدن رضاخان و همسویی رجال سیاسی عموماً وابسته به بریتانیا، در سایه بیخبری مردم و بیتدبیری معدود رجال سیاسی وطنخواه، بالاخره کار خود را کرد و مجلس شورای ملی، در ۹ آبان ۱۳۰۴، رأی به انقراض قاجاریه و واگذاری موقت حکومت به رضاخان داد. آنچه در ادامه میخوانید، ترکیبی از تحلیل و اطلاعات است؛ اطلاعاتی که بیشتر از متن مذاکرات جلسه ۲۱۱ مجلس شورای ملی، دوره پنجم به دست آمده.
بیشتربخوانید
یک ماده واحده با قید ۲ فوریت
۴۵ دقیقه تا ظهر باقی ماندهبود. نمایندگان دوره پنجم مجلس شورای ملی، در صحن مجلس، مشغول گفتگو بودند. اکثریت مجلس را افرادی تشکیل میدادند که به سیاست انگلیس تمایل داشتند. ریاست جلسه برعهده «تدین»، نایب رئیس مجلس بود. جلسه را با بحث درباره برخی مواد نظامنامه مجلس شورای ملی و تصویب مرخصی برخی نمایندگان مانند «هاشممیرزا افسر» آغاز کردند، اما همه میدانستند که دستور اصلی جلسه چیز دیگری است. شهید مدرس، چند اخطار آییننامهای درباره نحوه قرائت متن پیشنهادها و نیز استعفانامه یکی از نمایندگان داد.
از مندرجات صورتجلسه آن روز، چنین بر میآید که نمایندگان طرفدار رضاخان، قصد داشتند هرچه سریعتر موضوع تصویب ماده واحده انقراض قاجاریه را مطرح و آن را تصویب کنند. «تدین» برگهای را که ماده واحده روی آن نوشته شده بود، به دست گرفت؛ صدایش را صاف کرد و قبل از قرائت آن، گفت: «نظر به این که عدم رضایت از سلطنت سلسله قاجاریه و شکایاتی که از این خانواده میشود، به درجه [ای]رسیده [است]که مملکت را به مخاطره میکشاند و نظر به این که حفظ مصالح عالی مملکت، مهمترین منظور و اولین وظیفه مجلس شورای ملی است و هر چه زودتر به بحران فعلی خاتمه باید داد؛ امضاکنندگان، با قید دو فوریت، پیشنهاد میکنیم مجلس شورای ملی تصمیم ذیل را اتخاذ نماید.» مجلس در سکوتی سنگین فرو رفت. «تدین» نگاهی به حضار کرد و ادامه داد: «ماده واحده - مجلس شورای ملی، به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص رضاخان پهلوی واگذار مینماید. تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ و ۳۷ و ۳۸ و ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود».
۱۰۰ هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است
ناگاه، فریادی سکوت سرد حاکم بر جلسه را شکست: «اخطار قانونی دارم!» این صدای آیتا... سید حسن مدرس بود. «تدین» با بیحوصلگی پرسید: «راجع به همین پیشنهاد است؟» شهید مدرس پاسخ داد: «بله!» «تدین» گفت: «حضرت آقا! اگر ممکن است مادهاش را بفرمایید!» آیتا... مدرس از جا برخاست و گفت: «مادهاش این است که خلاف قانون اساسی است» و خواست موضوعی را بگوید که «تدین» حرفش را قطع کرد و گفت: «باشد! در موقعش صحبت بفرمایید!» شهید مدرس میدانست که اعتراض در آن جلسه فایدهای ندارد. آرام از جایگاهش بلند شد و به سمت در خروجی رفت و در همان حال گفت: «اخطار قانونی [این]است که خلاف قانون اساسی است و نمیشود در این جا طرح کرد؛ ۱۰۰ هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است.» به این ترتیب، شهید مدرس، اولین معترضی بود که جلسه ۲۱۱ را ترک کرد. «تدین» پس از خروج شهید مدرس، مجال فکر کردن به حاضران را نداد. او به سرعت، فوریت اول و دوم طرح را با قیام و قعود نمایندگان به تصویب رساند. حتی به دکتر مصدق که یکی از مشاوران رضاخان محسوب میشد، تا پایان تصویب فوریتها، اجازه اظهار نظر ندادند.
بالا گرفتن بحث و جدل
حالا نوبت بحثهایی بود که باید موافقان و مخالفان در مجلس مطرح میکردند؛ بحثهایی که بیشتر به جنگ زرگری شباهت داشت تا اظهار نظر نمایندگان مردم! علائی و تقیزاده در اعتراض به ارائه طرح، مجلس را ترک کردند، اما آقاسید یعقوب در لزوم تصویب آن، به تفصیل سخن گفت. یاسائی که میخواست جواب اعتراض شهید مدرس را بدهد، اصولی از قانون اساسی را پیش کشید که تا آن زمان اجرا نشدهبود و ضمن صحبتهایش گفت: «مثلاً موادی در قانون راجع به دیوان محاسبات هست که عملی نشده [است]و در قانون عادی که بعد وضع شده، برخلاف آن رفتار شده و آن ماده قانون اساسی عملاً ملغی شده [است.]» او میخواست با این دلایل صحت گفته شهید مدرس را زیر سوال ببرد، اما ادله یاسائی آنقدر بیپایه و بدون مبنا بود که جمعی از نمایندگان هم طیف او به او اعتراض و یادآوری کردند که «قانون، به صرف اجرا نشدن، ملغی نمیشود.»
طولانیترین سخنرانی علیه ماده واحده
نوبت به دکتر محمدخان مصدقالسلطنه رسید. او موافق تصویب ماده واحده نبود. «تدین» با اکراه به او اجازه صحبت کردن داد و مصدق، طولانیترین سخنرانی را علیه تصویب ماده واحده ایراد کرد، اما دلایل او با دلایلی که شهید مدرس برای مخالفت با حاکمیت رضاخان بر کشور داشت، فرق میکرد. مصدق، پس از ذکر مقدماتی گفت: «البته امروز کاندیدای مسلم، با شخص آقای رئیسالوزرا (رضاخان) است؛ خوب آقای رئیسالوزرا سلطان میشوند و مقام سلطنت را اشغال میکنند. آیا امروز، در قرن بیستم، هیچ کس میتواند بگوید یک مملکتی که مشروطه است، پادشاهش هم مسئول است؟ اگر ما این حرف را بزنیم [که]... ایشان پادشاه مملکت میشوند، آن هم پادشاه مسئول، هیچ کس چنین حرفی نمیتواند بزند و اگر سیر قهقرایی بکنیم و بگوییم پادشاه، رئیسالوزرا و [هیئت]حاکمه و همه چیز است، این ارتجاع و استبداد صِرف است.
ما میگوییم که سلاطین قاجاریه بد بودهاند، مخالف آزادی بودهاند، مرتجع بودهاند؛ خب! حال آقای رئیسالوزرا پادشاه شد، اگر مسئول شد که ما سیر قهقرایی میکنیم! امروز مملکت ما بعد از ۲۰ سال و این همه خونریزیها، میخواهد سیر قهقرایی بکند ... اگر گفتیم که ایشان پادشاه و مسئول نیستند، آن وقت خیانت به مملکت کردهایم؛ برای این که ایشان در این مقامی که هستند، مؤثر هستند و همه کار میتوانند بکنند. در مملکت مشروطه، رئیسالوزرا مهم است نه پادشاه؛ پادشاه فقط میتواند به واسطه رأی عدم اعتماد مجلس، یک رئیسالوزرایی را بفرستد که در خانهاش بنشیند یا به واسطه تمایل مجلس، یک رئیسالوزرایی را به کار بگمارد.» مصدق در ابراز مخالفت خود، دو پهلو سخن گفت؛ از یک طرف درباره کارایی سردار سپه سخن گفت و از طرف دیگر، در لفافه اخطار داد که رساندن وی به سلطنت، به معنای آغاز دوباره استبداد و دیکتاتوری در ایران است. او نیز بعد از پایان صحبتهایش، منتظر پاسخ مخالفان نماند و مجلس را ترک کرد. نکتهای که درباره دکتر مصدق و اعتراض وی باید مد نظر قرار گیرد، آن است که او پیش از این، یکی از مشاوران نزدیک رضاخان محسوب میشد و در ردیف افرادی مانند یحیی دولتآبادی، سیدحسن تقیزاده و مشیرالدوله قرار داشت. اینکه دکتر مصدق و نیز، سیدحسن تقیزاده از رأی دادن به انقراض سلطنت قاجاریه و قدرت گرفتن رضاخان طفره رفتند، موضوعی است که باید درباره آن تأمل کرد.
منبع: روزنامه جام جم
مدرس از اول مخالف رضاخان نبوده بلکه موافقش هم بوده
بعدا مخالفش می شه