جهانی که امروزه در آن زندگی میکنیم را میتوان به لحاظ سبک زندگی، جهانی مصرفی دانست و این امر نیز ارتباط نزدیکی با منطق اقتصادی حاکم بر جهان یعنی منطق سرمایه داری دارد. " انباشت دم افزون سرمایه برای سرمایه گذاری مجدد " منطقی است که سرمایه داری از آن پیروی میکند و پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم که مبدا پیدایش چنین منطقی پیدایش " مازاد تولید " بود. اقتصاد ماشینی به دلیل تولید انبوه و مازاد تولیدی که از خود به جا میگذاشت جایگزین اقتصاد معیشتی گردید و به تبع آن سود سرشاری را نیز به همراه داشت.
منطق سرمایه داری به منظور انباشت دم افزون سرمایه نیازمند به مصرف رساندن کالاهای حاصل از تولید انبوه خود است و به همین دلیل باید به دنبال بازار مصرف انبوه باشد. مسلم است که بازارهای موجود در هر جامعهای محدود و در معرض اشباع میباشد و لذا سرمایه داری برای بقاء خود میبایست از داخل مرزها فراتر رفته و بازارهای موجود در جوامع دیگر را نیز در اختیار خود بگیرد. اما این امر با یک مشکل اساسی مواجه است. بازار مصرف، آن هم مصرف انبوه مستلزم تغییر ذائقه بازار به تناسب محصولات تولید شده است و در غیر اینصورت این امکان وجود نخواهد داشت و سرمایه داری برای ادامه بقا با مشکل روبه رو خواهد شد. به نظر میرسد برای تقریب به ذهن ذکر یک مثال خالی از فایده نباشد.
جامعهای را تصور کنید که افراد آن به دلایل فرهنگی و سنتی موجود در آن جامعه از یک نوع سبک پوشش مخصوص پیروی میکنند و همه بلا استثنا این سبک پوشش را رعایت میکنند و متفاوت بودن در این جامعه مساوی با ناهنجاری میباشد. حال اگر یک تاجر سرمایه دار بخواهد در این جامعه تجارت شلوار جین و یا شلوار لی بکند لاجرم با شکست روبه رو خواهد شد و سرمایه خود را به باد خواهد داد، زیرا در این جامعه شلوار جین یا لی به مصرف نخواهد رسید و هر چقدر هم که تولید این شلوارها برای تاجر به صرفه باشد در آخر با ضرر همراه خواهد بود. دلیل این امر نیز واضح است. ذائقه این جامعه هیچ تناسبی با محصول عرضه شده ندارد و برای به مصرف رساندن این محصول باید ذائقه این جامعه را تغییر داد.
حال تنها راهی که پیش رو باقی میماند این است که سرمایه داری همراه با ورود خود به هر جامعهای فرهنگ مصرف را نیز وارد آن جامعه نموده تا بدین وسیله بتواند کالاهای تولید شده خود را به مصرف برساند. تغییر فرهنگ جوامع امری ساده نیست و نیازمند برنامه ریزی دقیق و حساب شده است.
یکی از ابزارهای موثر در بحث انتقال فرهنگ و سبک زندگی پدیده " مد " میباشد. مد از نظر لغوی به معنای صورت و شکل و از نظر اصطلاحی به چیزی گفته میشود که به دلایل مختلف در یک زمان معین رواج پیدا میکند؛ و بر دو قسم است: ۱. مادی مانند: لباس، لوازم منزل ۲. غیر مادی مانند رفتارها، نحوه زندگی یا نگرشها و نظرات که در یک زمان به صورت مد نمودار میشود. در مجموع مد به تغییر سلیقه ناگهانی و مکرر همه یا برخی از افراد یک جامعه اطلاق میشود و منجر به گرایش به رفتاری خاص، یا مصرف کالای به خصوصی، یا در پیش گرفتن سبکی خاص در زندگی میشود.
مد همانطور که در تعریف گفته شد با تغییر سلیقه و ذائقه ناگهانی افراد که البته متناسب با کالاهای موجود در بازار میباشد، باعث گرایش غالب افراد به سبک خاصی از زندگی و استفاده از کالای خاصی میشود. این دقیقا همان چیزی است که سرمایه داری برای انتقال فرهنگ مصرفی خود به جوامع جهان سوم از آن استفاده میکند. رفاه فرد گرایانه، سود جویی، طمع آسایش خودخواهانه همگی نمادهایی هستند که برای مخاطبان جهان تبلیغ میشوند که براساس این رویکرد، یک فرهنگ جهانی آمریکایی بر جهان سلطه مییابد که پدیدهی مد را نیز میتوان در این حیطه قرار داد.۱ انواع و اقسام لباس ها، لوازم آرایشی، وسائل زندگی، اتومبیل و هزاران کالای دیگر توسط " مد" قابلیت مصرف در جوامع جهان سوم را مییابند. رسانههای مختلف از قبیل ماهواره، اینترنت، تلویزیون و رسانه هائی از این قبیل نیز ابزار ترویج مد و رواج مدگرائی میباشند که غالبا در چنبره سرمایه داری جهانی میباشد.
یکی از مهمترین ویژگیهای مد به عنوان سبک خاصی از رفتار، اینست که به دلیل عدم زیبائی واقعی و ارضای حس زیبائی دوستی افراد، قابلیت کهنه شدن و کنار گذاشته شدن را دارد «مد معمولا نوعی زشتی است و چنان غیر قابل تحمل است که بایست هر شش ماه یک بار عوضش کرد» ۲ و این نیز به دلیل همان حسابگری و برنامه ریزی دقیق است که مروجان مد و مدگرائی در آن تعبیه کرده اند. زیرا اگر مد واقعا زیبا بود و حس زیبائی دوستی فرد را پاسخ میداد دیگر کسی حاضر نبود که آن را کنار گذاشته و به شیوه و یا کالای دیگری روی بیاورد و این به مثابه پایان عمر سرمایه داری خواهد بود، زیرا این نقطه، نقطهی توقف مصرف گرائی مطابق با خواسته سرمایه داری میباشد.
مد نه تنها زیبا نیست بلکه ضرورتا باید زشت و نازیبا باشد و تنها چیزی که مد را قابل پذیرش میکند نو و بدیع بودن آن و استفادهی تبلیغی چهرهها و شخصیتهای جذاب مردم از آن کالاها میباشد.
در فرهنگ اسلامی گرایش به زیبائی و زیبادوستی از مهمترین اموری است که بارها و بارها بر آن تاکید شده است و نو بودن و متناسب با شرایط عرفی جامعه رفتار کردن از جمله اصولی است که در فرهنگ اسلامی پذیرفته شده میباشد. اما اصل دیگری که در مقابل این اصل واقع شده و باعث تعدیل آن میشود اصل انسانیت افراد است. بر اساس این اصل هیچ عاملی نباید انسانیت انسان را تحت الشعاع قرار داده و انسان را برده و مطیع خود کند. مد و مدگرائی به عنوان یک نوع سبک زندگی این ویژگی را دارد که انسان و خواستههای او را تحت الشعاع خود قرار داده و او را ابزاری در دست نهادها و موسسات تولیدی و سرمایه دار قرار میدهد.
پایان سخن اینکه مهمترین ابزار مقابله با مد و مدگرائی به سبک سرمایه دارانه و مصرفی، گرایش به لوازم فرهنگ اسلامی میباشد. به طور مثال حجاب به عنوان یکی از ملزومات فرهنگ اسلامی راهکار مناسبی برای مقابله با مد میباشد. چرا که فرد با حجاب به دلیل پیروی از یک نوع سبک پوشش خاص و التزام به آن، دیگر گرایش به انواع دیگر سبک پوشش نخواهد داشت مگر اینکه حجاب آن را تحت الشعاع خود قرار دهد.
منبع: آنا