امروز نتیجه عملیات طوفان‌الاقصی علاوه بر شکستن هیمنه پوشالی اسرائیل، هزینه‌های گزافی را برای حامی سرسخت آن نیز رقم زده است.

هر کشور و ملتی که بخواهد در مسیر تعالی و پیشرفت حرکت کند باید تاریخ را الگوی خود قرار دهد و در مسیر تحقق آن بر اصلاح مسیر‌های اشتباهی که در گذشته طی شده پافشاری کند. تاریخی که مطالعه آن به‌خوبی بیانگر تلاش غرب برای سلطه بر خاورمیانه بوده است؛ سلطه‌ای که برای تحقق آن آمریکا بار‌ها چه نیابتا و چه مستقیم به‌خاطرش اقدام به جنگ‌افروزی کرده و آثار آن هنوز در عراق، افغانستان و... به چشم می‌خورد؛ تجاوزی که این روز‌ها بی‌پرواتر از گذشته در منطقه از سوی این دولت جنایتکار در حال انجام است.

شاید به همین دلیل است که امروز با وجود آرایش‌های مختلف شبکه رسانه‌ای غرب چهره حقیقی آمریکا به‌عنوان شریک‌جرم قطعی جنایات رژیم‌صهیونیستی در غزه برای همگان روشن و محرز شده که در هر کجای دنیا اگر اشغالگری، جنایت و ظلمی اتفاق افتد یک سرنخ آن به آمریکا برمی‌گردد؛ مسأله‌ای که باعث شده تا جبهه‌های جدیدی از سوی مردم مختلف دنیا فارغ از مذهب و ملیت برای حمایت از مردم مظلوم و مقتدر فلسطین تشکیل شود و آمریکا و اسرائیل مورد عتاب و خطاب قرار گیرند. امروز نتیجه عملیات طوفان‌الاقصی علاوه بر شکستن هیمنه پوشالی اسرائیل، هزینه‌های گزافی را برای حامی سرسخت آن نیز رقم زده است، چراکه معادلات منطقه‌ای و طرح‌های خاورمیانه‌ای آمریکا نیز در جریان این عملیات با شکست مواجه شد و آمریکا هرچه برای ائتلاف منطقه‌ای علیه ایران رشته بود را پنبه کرد. شرایط حاکم بر کرانه باختری برای چندمین بار نشان داد که حل‌وفصل منازعات سیاسی غرب‌آسیا بدون درنظرگرفتن نقش سازنده ایران امری غیرممکن است و همین گزاره توطئه تشکیل اتحاد امنیتی ــ نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران را خنثی کرد وعلی‌رغم میل آمریکا، رژیم اسرائیل را در کانون تحولات منطقه قرار داد و همان‌طور که پیش‌تر گفتیم امروز بیداری‌ای در دنیا شکل‌گرفته که نتیجه‌ای غیر از تمرکز روی جنایت‌های اسرائیل نداشته و این اجماع علاوه برمهار رژیم‌صهیونیستی، آینده پروژه عادی‌سازی را در هاله‌ای ازابهام قرار داد.

باوجود آشکارشدن جنایات جنگی و نسل‌کشی که از سوی صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی رقم می‌خورد دولت‌های آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس که اسرائیل را دروازه و پایگاه سلطه‌گری خود بر آسیا تعریف کرده بودند، حمایت خود را از این رژیم اشغالگر اعلام کرده و با پشتیبانی لجستیکی از رژیم غاصب اسرائیل تمام کنوانسیون‌های بین‌المللی را که قرار بود به مهار تروریسم بینجامد به سخره گرفته‌اند و به‌نوعی نشان دادند حقوق‌بشری که اروپا مدعی آن است فقط بهانه‌ای بود تا دامنه سلطه‌گری خود را در کشور‌های هدف ایجاد کرده یا توسعه دهند. درحال‌حاضر با وجود حمایت کشور‌های یادشده از اسرائیل، شرایط برای رژیم‌صهیونیستی به گونه‌ای رقم خورده که این رژیم غاصب راهی برای فرار از باتلاقی که بعد از عملیات طوفان‌الاقصی دهان باز کرده ندارد.


بیشتربخوانید


خاورمیانه، مهد تمدن
خاورمیانه ویژگی‌هاى یگانه و شاخصی دارد که نظیر آن را در کمتر منطقه‌اى از جهان می‌توان یافت. این منطقه مهد تمدن و محل ظهور ادیان بزرگ الهی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) است و شش نژاد مختلف کنار هم در این منطقه زندگی می‌کنند. این منطقه ژئوپلیتیک اهمیت فراوانی در چرخه قدرت و اقتصاد جهانی دارد و اغراق نیست که بگوییم نقش فزاینده آن بر معادلات قدرت در عرصه جهانی غیرقابل‌انکار است و همین امر، اهمیت روزافزون منطقه خاورمیانه و به‌تبع‌آن طمع دولت‌های استعماری برای حضور در این منطقه استراتژیک و ژئواستراتژیک را دوچندان کرده است.

آمریکا از دیرباز درصدد سیطره بر این منطقه است، منابع سرشار نفتی یکی از انگیزه‌های آمریکا برای حضور در خاورمیانه است. این دولت زیاده‌خواه علی‌رغم برخورداری از منابع نفتی، سیاست خود را مبتنی بر حفظ منابع زیرزمینی، تأمین انرژی از طریق خرید نفت از کشور‌های تولیدکننده و حفظ و گسترش منابع استراتژیک خود قرار داده است؛ بنابراین تضمین امنیت چرخه عرضه و تقاضای نفت و سایر حامل‌های انرژی و دستیابی به منابع ارزان نفتی، راهبرد اصلی آمریکا در این خصوص بود که به مرور وسعت یافت تا حدی که به این فکر افتاد که با اتخاذ برنامه‌های درازمدت، ابقای خود در منطقه غرب آسیا را تسهیل کند. اقداماتی که پس از حادثه ۱۱ سپتامبر علنی‌تر شد و آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم به این منطقه لشکرکشی کرد و تلویحا گفت به عنوان تنها ابرقدرت باقی‌مانده از دوران جنگ سرد، قصد دارد تا با تسلط بر این منطقه فوق‌استراتژیک، به قدرت مطلق جهانی تبدیل شود و این رویا را این‌گونه ترسیم کرد که در نظم موردنظر آمریکا، این کشور در رأس هرم قرار دارد و دیگر قدرت‌ها پشت‌سر آن قرار می‌گیرند. این‌گونه بود که با شعار حاکمیت دموکراسی به منطقه خزیده و در جهت دستیابی به منافع خود، قدم برداشت. در این رهگذر از هیچ اقدام ضدانسانی فروگذار نبود و جنایات صورت‌گرفته در عراق، افغانستان، یمن و. دلیلی بر این مدعاست.
 
شکست پروژه دموکراتیزه‌سازی
گرچه دولتمردان آمریکا سعی داشتند تا دموکراسی را خیر عمومی معرفی کنند و نوید حاکمیت دموکراسی را به ملت‌های منطقه می‌دادند، اما به مرور مشخص شد که این سیاست عمدتا تامین‌کننده منافع حیاتی آمریکاست و نفعی برای مردم ندارد. پیگیرى پروژه دموکراسی‌سازى حکایت از این دارد که توسعه دموکراسی با قرائت آمریکایی، ایجاد و حمایت از سازمان‌هاى همسو با لیبرال دموکراسی غرب، کودتا در کشور‌های مختلف به نام دموکراسی از جمله اقدامات انجام‌شده ایالات متحده در این عرصه بود و عمدتا متضمن امنیت، تداوم رونق اقتصادى آمریکا و متحدانش بود؛ بنابراین دولتمردان آمریکایی در راستای پروژه دموکراتیزه کردن منطقه خاورمیانه، به دنبال دولت‌هایی بودند که بیشترین تطابق و سازگارى را با سیاست‌هاى آمریکا دارند، اما در این میان از یک مسأله مهم غفلت کرده بودند و آن افکار عمومی منطقه بود. این مولفه به مرور به مهم‌ترین مانع آمریکا بدل شد؛ چراکه ملت‌های منطقه علی‌رغم حاکمان‌شان نسبت به آمریکا و سیاست‌هاى آن برای حل معضلات و بحران‌های منطقه خوشبین نبودند؛ بنابراین عدم محبوبیت آمریکا در میان افکار عمومی کشورهاى خاورمیانه، یک مانع مهم برای اجرای سیاست‌های امپریالیستی آمریکا محسوب می‌شد تا این‌که موفقیت در مذاکرات صلح اعراب و اسرائیل، باعث اعتبار آمریکا به عنوان مدافع تغییرات دموکراتیک در منطقه شد، اما گذشت زمان نشان داد که رفتار دولت آمریکا در مواجهه با بسیارى از تحولات کشورهاى مختلف جهان، حکایت از نیت استعماری آن دارد و مردم‌سالاری تنها پوششی مزورانه و ابزاری تبلیغی - سیاسی برای نفوذ و دخالت بیش از پیش آمریکا برای تامین و حفظ منافع خویش در این منطقه است. 
 
خیال خامی که رنگ نگرفت
مقامات آمریکایی در ادامه نقشه‌های خود در این صدد بودند که بگویند نظام دو یا چندقطبی نمی‌تواند متضمن تداوم صلح و امنیت باشد؛ لذا سیاست یکجانبه‌گرایی آمریکا بهترین راهبرد برای رسیدن به این آرمان است، بنابراین جهان باید با شتاب به سمت و سوى غربی شدن حرکت کند و در این میان آمریکا مسئولیت اخلاقی دارد تا پروژه دموکراسی‌سازى در جهان را جسورانه و با قدرت عهده‌دار شود و این گام بزرگ با عملیاتی کردن طرح خاورمیانه بزرگ و تغییر در مرزهاى خاورمیانه امکان‌پذیر است و از همین رو لازم است کشورهاى بزرگی نظیر عراق، عربستان، سوریه، مصر و ایران به کشور‌های کوچکی تقسیم شوند تا هیچ قدرت مسلطی در منطقه وجود نداشته باشد و آمریکا و اسرائیل با خاطر آسوده مشغول تحولات عظیم امنیتی و سیاسی باشند؛ خیال خامی که رنگ واقعیت نگرفت و بازیگران منطقه‌ای روی خوش به این طرح نشان ندادند.

شروع بیداری اسلامی در کشور‌های عربی منطقه، شرایط را به سمتی برد که آمریکا مجبور شد از خیال‌پردازی‌ها و توهمات کشورگشایانه دست بردارد و همه تلاش خود را معطوف به حفظ شرایط موجود و موجودیت رژیم صهیونیستی کند، به‌ویژه که شکست در جنگ ۳۳ روزه لبنان همه معادلات را تغییر داده و حقارت و نابودی رژیم غاصب را علنی‌تر از گذشته کرد و همین شرایط باعث شد تا تغییراتی در نظم نوین جهانی رخ داده و قدرت‌های نوظهوری، چون چین، روسیه و ایران قدعلم کرده و به هژمونی آمریکا خاتمه دهند. موضوعی که با شکست جبهه غرب در جنگ سوریه و پیروزی گروه‌های مقاومت روند رو به رشدی گرفت و آمریکا به انزوا رفت تا این‌که بایدن به ریاست‌جمهوری رسید و برای ترمیم وجهه مخدوش آمریکا به انتقاد از سیاست‌های جنگ‌طلبانه ترامپ پرداخت.
 
شکست استراتژیک آمریکا
بایدن در دوره ریاست‌جمهوری خویش به غرب آسیا و عربستان سفر کرد تا در خلال گفتگو با سران ریاض، تشکیل ناتوی عربی، حمایت از پیمان ابراهیم و تدوین ساز‌و‌کار‌های اجرایی آن و طرح پدافند هوایی خاورمیانه علیه ایران را تسریع بخشد و دولت‌های متحد آمریکا در منطقه را متقاعد کند به جای مقابله با اسرائیل روی دشمنی با جمهوری اسلامی ایران که تهدید مشترک منطقه است متمرکز شوند و با تشکیل یک اتحاد امنیتی ــ نظامی به مقابله با اقدامات احتمالی ایران بپردازند. توطئه‌ای که برای چندمین بار خنثی شد و از سرگیری روابط با عربستان و تقویت تعاملات دیپلماتیک با کشور‌های همسایه بر وخامت اوضاع آمریکا افزود و شکست دیگری را برای آمریکا رقم زد. البته این آخرین شکست استراتژیک آمریکا در منطقه نبود و طوفان‌الاقصی همه معادلات سیاست خارجی کاخ سفید در منطقه را بر هم زد و همه برنامه‌های شومی که آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران تدارک دیده‌بود مثل یک بمب بر سر اسرائیل فرود آمد و حالا ائتلاف عبری ــ غربی تمام توان خود را معطوف این کرده‌اند که بقای رژیم صهیونیستی را تضمین کنند.

مسأله‌ای که در سفر اخیر بایدن به سرزمین‌های اشغالی نیز مجددا مورد تاکید قرار گرفت و گفت: «ایالات متحده اولین کشوری بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت. ما از آن زمان در کنار شما ایستاده‌ایم و همچنان در کنار شما خواهیم ماند. ما اطمینان خواهیم یافت که از هرآنچه که برای حفاظت از مردم خود و دفاع از ملت خود نیاز دارید، برخوردار باشید. ما چندین دهه است که برتری کیفی نظامی اسرائیل را تضمین کرده ایم. در اواخر این هفته، من از کنگره ایالات متحده یک بسته حمایتی بی‌سابقه برای دفاع از اسرائیل درخواست خواهم کرد.»

پایانی بر اسرائیل
شرایط موجود حاکی از این است که نه‌فقط طرح‌ها و راهبرد‌های آمریکا در طول چند سال گذشته با شکست مواجه شد، بلکه حالا همه توهمات آن‌ها در تقویت جایگاه رژیم صهیونیستی، استمرار حضور نیابتی آمریکا در جنوب و غرب آسیا و عادی‌سازی محکوم به شکست است. مطمئنا شرایط ایجاد شده پس از طوفان‌الاقصی باعث شد حداقل تا مدت‌ها سخنی از عادی‌سازی روابط با رژیم غاصب به میان نیاید و مسأله فلسطین دوباره به اولویت اصلی منطقه و جهان اسلام تبدیل شود و آمریکا نتواند سناریوی جدیدی را با محوریت اسرائیل آغاز کند، به‌ویژه که با نزدیک‌شدن انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، بایدن نگران وقوع بحران جدید در غرب آسیا، عملیات حزب‌ا... و نقش‌آفرینی ایران در اجماع منطقه‌ای علیه رژیم غاصب است و از سوی دیگر برای جلب‌رضایت و حمایت لابی یهودی در کارزار‌های انتخاباتی مجبور به خوش رقصی برای صهیونیست‌هاست.

منبع: روزنامه جام‌جم

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.