دختر ۲۵ ساله‌ای درباره راز رسوایی خود با مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد صحبت کرد.

برای آن که به پسر مورد علاقه‌ام اثبات کنم با کسی ارتباط خیابانی نداشته ام، سرگذشت تلخ را برایش بازگو کردم که چگونه در یک پارتی مختلط فریب خورده‌ام و این راز سر به مهر را تاکنون به هیچ کس نگفته ام، اما ...

دختر ۲۵ ساله‌ای که به دلیل تهدید و اخاذی از مردی جوان شکایت کرده بود، درتشریح راز رسوایی خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: ۵ سال قبل، زمانی که در مقطع کارشناسی دانشگاه تحصیل می‌کردم به جشن تولد یکی از دوستانم دعوت شدم که مدعی بود با فرهنگ غربی زندگی می‌کند و پدر و مادرش هم او را آزاد گذاشته بودند.

من هم که دوست نداشتم دختری عقب مانده و بی فرهنگ خطابم کنند، آن شب با پوششی نامناسب به جشن تولد مختلط رفتم و برای خودنمایی مانند آن‌ها رفتار کردم. آن جا بود که با تعارف پسری جوان، شربت آلبالویی را نوشیدم که بعد فهمیدم آن شربت به مشروبات الکلی و داروی خواب‌آور آلوده بوده. خلاصه در آن شب شوم حیثیت و آبرویم بر باد رفت و صبح که از خواب بیدار شدم سرنوشتم به تباهی کشیده شده بود.

با وجود این چیزی به پدر و مادرم نگفتم و این راز را همچنان پنهان نگه داشتم. بعد از این ماجرا به خانواده‌ام اصرار کردم تا خانه‌ای مجردی برایم اجاره کنند که بهتر بتوانم به تحصیلاتم ادامه بدهم. پدرم نیز به خاطر اعتمادی که به من داشت پیشنهادم را پذیرفت و این گونه من هم مانند دوستم آزادی عمل بیشتری پیدا کردم. دیگر کسی رفت و آمدهایم را کنترل نمی‌کرد و من همواره با دوستانم به شب نشینی و دورهمی ادامه دادم تا این که حدود ۲ سال قبل با «سامان» آشنا شدم.

پدرم که اوضاع مالی خوبی داشت، ماهانه مبالغ زیادی را به حساب بانکی‌ام واریز می‌کرد و خودم نیز همزمان با تحصیل در یک شرکت خصوصی کار می‌کردم. در این میان «سامان» به بهانه ازدواج، مدام از من پول می‌گرفت و من هم حاصل کار و زحمت خودم را در اختیارش می‌گذاشتم، ولی وقتی ماجرای ازدواج را باور کردم، تصمیم گرفتم راز سر به مهر را برایش بازگو کنم تا به او بفهمانم که با کسی ارتباط خیابانی نداشته‌ام و طعمه هوسرانی و فریبکاری شده‌ام؛ اما وقتی این راز را فاش کردم، برخلاف تصورم او نه تنها ناراحت نشد بلکه ارتباطش را با من بیشتر و به ازدواج اصرار کرد!

من هم که گذشت و مهربانی او را دیدم، دیگر به درخواست‌های مالی‌اش پاسخ مثبت می‌دادم به طوری که بیش از ۷۰ میلیون تومان از درآمدم را به او پرداختم، ولی بعد از ۲ سال ارتباط نامتعارف، تازه متوجه شدم که «سامان» نه‌تن‌ها متاهل است بلکه ۲ فرزند خردسال هم دارد! به همین خاطر، ارتباطم را قطع کردم و از او خواستم تا پول‌هایم را بازگرداند، اما «سامان» مرا تهدید کرد که ماجرای فریب در جشن تولد را به خانواده‌ام اطلاع می‌دهد! و خیلی زود تهدیدش را عملی کرد به گونه‌ای که دیگر اعتماد و اطمینان خانواده‌ام از من سلب شد و پدرم با من قهر کرد.

در این شرایط من هم ماجرای ارتباط «سامان» با خودم را برای همسرش بازگو کردم که او نیز مسیر طلاق را در پیش گرفت

با دستورات ویژه و راهنمایی‌های سرهنگ احمد زمانی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) بررسی‌های مشاوره‌ای و روان‌شناختی این پرونده به مشاوران کارآزموده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۳۴ ۰۷ مهر ۱۴۰۲
هر کس از دستورات خداوند سرپیچی کند و فکر کند موفقیتش در غربگرایی و بی بند و باری است این نتیجه عملکرد خودش است که باید صدها بار به خودش بگوید از ماست که بر ماست
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۳۹ ۳۰ شهريور ۱۴۰۲
خودتی عزیز یعنی نمی دونستی شربت آلبالویی چیه؟ این چیزا متعلق به فرهنگ غربی هست تازه اونا هم خیلی احتیاط میکنن ولی متاسفانه یه عده در داخل خیلی جوگیرن و فراموش میکنن دختر بودن یعنی چی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۵۵ ۳۰ شهريور ۱۴۰۲
ما نمیدونیم تکلیفمون با این زنا چیه
اگه پولدار باشن احساس بی نیازی میکنن و ولنگاری میکنن اگرم فقیر باشن به بهانه نیاز به پول ولنگاری میکنن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۱۳ ۲۹ شهريور ۱۴۰۲
زن_ آزادی _ عیاشی. چه می کنه این بی دینی.
آخرین اخبار