رسیدگی به پرونده قتل از بهمن سال ۱۴۰۱ با مراجعه مرد سالمندی که اظهار میکرد دختر ۴۰ سالهاش به نام مریم ناپدید شده است، آغاز شد.
پدر مریم گفت: مریم هنرمند نقاش است و تاکنون نمایشگاههای متعددی هم برگزار کرده است. او روز گذشته برای خرید لوازم نقاشی از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. هرچقدر با او تماس میگیرم تلفن همراهش خاموش است، به هرجایی هم که فکر میکردم ممکن بود به آنجا رفته باشد، سرزدم، اما خبری از او پیدا نکردم. دخترم دو فرزند خردسال دارد و آنها از نگرانی نه غذا خوردهاند و نه خوابیدهاند.
پس از ثبت شکایت مأموران برای پیدا کردن سرنخی از مریم، تحقیقاتشان را آغاز کردند و ۲۴ ساعت بعد خودرو تیگو سفید رنگ او را در حاشیه تهران کشف کردند. بررسیهای اولیه نشان میداد که روی صندلی عقب خودرو، لکههای خون ریخته شده است و این موضوع فرضیه یک جنایت را پررنگ کرد. در ادامه پلیس با رصد دوربینهای مداربسته محل کشف خودرو، موفق شد به دو مرد جوان که خودرو را در آن محل رها کرده بودند برسد.
در بررسیهای بعدی پلیس اثر انگشت یکی از متهمان را روی داشبورد خودرو کشف کرد و به این ترتیب هویت او به نام سیروس ۳۴ ساله که از مجرمان سابقهدار بوده، شناسایی شد. وی که به تازگی از زندان آزاد شده بود، دوباره بازداشت شد.
سیروس در بازجوییهای اولیه قصد داشت خودش را بیخبر از ماجرا نشان دهد، اما وقتی با مستندات پلیس مواجه شد به قتل مریم با همدستی دوستش ناصر اعتراف کرد و گفت: ناصر بارها برای نظافت خانه مریم به خانهشان رفته بود و میدانست که او زن پولدار و مرفهی است.
به همین خاطر چند روز پیش از ماجرا به سراغم آمد و نقشه سرقت خودرو مریم را مطرح کرد و من هم از آنجا که به تازگی از زندان آزاد شده بودم و وضعیت مالی خوبی نداشتم قبول کردم که با او همکاری کنم.
دو روز کشیک مریم را کشیدیم تا اینکه روز حادثه وقتی مریم از خانهاش بیرون آمد ناصر به سرعت جلو خودرواش را گرفت و از او خواست ما را به چند خیابان آن طرفتر برساند. پس از آن سوار ماشین شدیم و در بین راه چاقویمان را در آوردیم و با تهدید خواستیم از ماشینش پیاده شود، اما مریم مقاومت کرد و ما به ناچار با چاقو ضربهای به او زدیم سپس او را که بیهوش روی صندلی افتاده بود با کمک ناصر به صندلی عقب بردیم.
او چند دقیقه بعد به هوش آمد و شروع کرد به جیغ و داد کردن، ما هم از ترسمان دو ضربه چاقو دیگر زدیم و او کشته شد سپس جسدش را در حاشیه تهران دفن کردیم.
به دنبال اعترافات متهم، ناصر ۲۹ ساله هم دستگیر شد و با تأیید اظهارات سیروس گفت: ما نمیخواستیم او را بکشیم، مقاومت کرد و ناچار به این کار شدیم.
بعد از اینکه او را دفن کردیم به سراغ یکی از دوستانمان که مالخر بود رفتیم و قرار شد صبح روز بعد ماشین را به گاراژی ببریم و قطعات آن را بفروشیم، اما صبح روز بعد ماشین در محلی که پارک کرده بودیم نبود و هرکدام فکر کردیم دیگری ماشین را مخفی کرده تا به تنهایی قطعاتش را بفروشد.
به دنبال اعترافات دو متهم، بقایای جسد کشف و با صدور کیفرخواست برای هر دو متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۳ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
این در حالی است که، ولی قهری دو دختر خردسال مقتول برای متهمان تقاضای قصاص کرده است.
پس حتما میکشتنش
بی پول شدید برید کارگری کنید اینها دلیل نمیشه اعدامشان کنید خیلی سریع
خب مقاومت کرد شما از ماشین خارج بشید تو نقشه سرقت شکست بخورید بهتر از اینه که برین بالای دار
خدایش بیامرزد
این دو باید تا قیامت در آتش جهنم بسوزند که انسان بیگناه را کشته و بچه هایش را بی مادر کردند.
خیلی از نظافتچیها و کارگرهای خونه که بیشترم خانم هستن یا سرپرست خانواده هستند یا از روی نداری زحمت میکشند واگرنه کی دلش میخواد بره تو خونه کسی کار کنه ؟؟!
خلاصه نباید جمع ببندی..
الان اینهمه زورگیر که دستگیر میشن یا کیف و گوشی میزنن و.. اینها هم نظافتچی خونشونبردن؟!
پس لطف کن جمع نبند و زحمت این بنده خداهارا خراب نکن . واگرنه خدا میزنه پس گردنت که به اون روزی بیفتی که حاظر بشی با کمترین دستمزد تو خونه مردم کار کنی و بعدم بگی خدایا شکرت.!(که لااقل کار گیرت اومد محتاج نشی).