اظهارات مرد ۴۵ ساله‌ای که در زندگی بار‌ها و بار‌ها دچار سوانح متعدد شده است را از نظر می‌گذرانید.

مرد ۴۵ ساله که در مخمصه عجیب یک سانحه رانندگی گرفتار شده بود با بغضی فروخورده به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: بدبختی از آسمان و زمین برایم می‌بارد و هیچ گاه رنگ آرامش را ندیدم چرا که وقتی کودکی خردسال بودم پدرم از دیوار ساختمان در حال احداث سقوط کرد و جان سپرد. او کارگر ساختمانی بود و به صورت روزمزد کار می‌کرد.

حالا دیگر مادرم خودش را به آب و آتش می‌زد تا مخارج زندگی ما را تامین کند. بالاخره با هر رنج و سختی بود بزرگ شدم و ازدواج کردم، اما گویی دنیا با من سر ناسازگاری داشت به گونه‌ای که بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک، همسرم از من طلاق گرفت و مهریه اش را به اجرا گذاشت. آن روز‌ها با تلاش‌های شبانه روزی یک مغازه خریده بودم و در آن مشغول کاسبی بودم، ولی همسرم مغازه را به طور قانونی و به خاطر پرداخت مهریه اش از من گرفت و من دوباره به بدبختی روز‌های جوانی و نوجوانی بازگشتم.

با وجود این ناامید نشدم و باز هم کار کردم تا این که یک خودروی فرسوده خریدم و با آن به مسافرکشی پرداختم تا بتوانم هزینه‌های زندگی ام را تامین کنم، ولی درست زمستان سال گذشته دوباره در چاله بدبختی افتادم، آن روز وقتی در جاده قوچان قصد داشتم مسافری را به مقصد برسانم ناگهان صدای موتور خودرو مرا وادار به توقف کرد. وقتی فهمیدم خودروام دچار نقص فنی شده است از مسافرم عذرخواهی کردم و او هم با یک خودروی عبوری دیگر به مسیرش ادامه داد.

در این شرایط خودرو را به هر طریقی که بود روشن کردم تا در جایی مطمئن توقف کنم که بتوانم با امداد خودرو تماس بگیرم. مسافتی را به همین ترتیب طی کردم، اما وقتی کنار جاده ایستادم ناگهان موتورسواری را دیدم که روی آسفالت جاده افتاده است. بی درنگ به طرف او رفتم.

آن جوان خون آلود نقش بر زمین شده و راننده‌ای هم که با او تصادف کرده از محل گریخته بود. آن جوان حال وخیمی داشت و به همین دلیل هم هراسان با اورژانس تماس گرفتم!

رهگذران و رانندگان دیگر خودرو‌های عبوری هم در صحنه حادثه تجمع کرده بودند و انگشت اتهام را به سمت من نشانه می‌رفتند، در این شرایط برای آن‌ها توضیح دادم که خودروی من در فاصله اندکی از محل تصادف دچار نقص فنی شده است.

بالاخره شهروندان قانع شدند و افسر راهنمایی و رانندگی هم به محل آمد و کروکی تصادف را در حالی تنظیم کرد که از راننده خاطی خبری نبود. دو روز از این ماجرا گذشته بود که از دادسرا با من تماس گرفتند و با بیان این که موتورسوار در سانحه رانندگی جاده قوچان فوت کرده است از من خواستند به دادگاه بروم. دو دستی روی سرم کوبیدم که حالا این ماجرا چه ربطی به من دارد؟ ولی تماس گیرنده اصرار کرد که حتما باید به دادسرا بروم! آن جا وقتی کروکی تصادف را آوردند تازه فهمیدم که روغن موتور روی آسفالت ریخته و موتورسوار به دلیل لغزندگی نتوانسته موتورسیکلت را کنترل کند و سپس با خودروی دیگری تصادف کرده است.

آن جا بود که در پی نظر کارشناسی، راننده خاطی را ۲۵ درصد و مرا ۷۵ درصد مقصر سانحه رانندگی تشخیص دادند و این گونه در حالی به پرداخت دیه سنگین در این حادثه مرگبار محکوم شدم که بیمه خودروام نیز به اتمام رسیده بود و ...

اگرچه من به خاطر انسانیت و کمک به یک جوان حادثه دیده، تلاش کردم او را با تماس سریع با مراکز امدادی نجات دهم، اما نمی‌دانستم که روغن ریزی خودرو، چنین بدبختی بزرگی را برایم ایجاد کرده است. حالا هم با دو فرزند و در حالی که هیچ پس انداز و سرمایه‌ای ندارم با این مشکل حاد در زندگی روبه رو شده ام و نمی‌دانم چه کنم...

این گزارش حاکی است بررسی‌های قانونی و کنکاش‌های اجتماعی در این باره با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری آبکوه مشهد) در دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آغاز شد تا شاید با کمک‌های خیران، راهکاری برای حل این مشکل پیدا شود.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

منبع: خراسان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Ireland
ناشناس
۱۷:۴۶ ۱۸ تير ۱۴۰۲
باید فورا رو روغنا خاک و شن میریخته و صد متر جلوتر به عبوریا هشدار میداده
آخرین اخبار