یونانیان فلسفه را به عنوان راهی برای درک جهان پیرامون خود بدون توسل به دین، اسطوره یا جادو توسعه دادند. فیلسوفان اولیه یونان، برخی تحت تأثیر بابلیها و مصریان مجاور، نیز دانشمندانی بودند که جهان شناخته شده – زمین، دریاها، و کوه ها، و همچنین منظومه شمسی، حرکت سیارات، و پدیدههای اختری را مشاهده و مطالعه کردند.
ستاره شناسی که با سازماندهی ستارگان به صورت صورت فلکی آغاز شد، برای اهداف عملی برای تثبیت تقویم مورد استفاده قرار گرفت.
یونانی ها:
اندازه زمین را تخمین زدند
نحوه کار یک قرقره و اهرم را فهمیدند
نور انکسار و منعکس شده و همچنین صدا را مطالعه کردند
در پزشکی، آنها:
به نحوه عملکرد اندامها نگاه کردند
نحوه پیشرفت یک بیماری را مطالعه کردند
یاد گرفتند که از مشاهدات استنتاج کنند
مشارکت آنها در زمینه ریاضیات فراتر از اهداف عملی همسایگانشان بود.
بسیاری از اکتشافات و اختراعات یونانیان باستان هنوز هم امروزه مورد استفاده قرار میگیرند، اگرچه برخی از ایدههای آنها منتفی شده است. حداقل یکی – کشف اینکه خورشید مرکز منظومه شمسی است، نادیده گرفته شد و سپس دوباره کشف شد.
اولین فیلسوفان اندکی بیش از افسانه هستند، اما این فهرستی از اختراعات و اکتشافاتی است که در طول اعصار به این متفکران نسبت داده شده است، این که چقدر ممکن است چنین اسنادی واقعی باشند بررسی نشده است.
تالس از میلتوس (حدود ۶۲۰ – حدود ۵۴۶ پ. م)
تالس یک هندسهسنج، مهندس نظامی، ستارهشناس و منطقدان بود. تالس که احتمالاً تحت تأثیر بابلیها و مصریها بود، کوتاهترین و بلندترین شب سال و نقطهای که در آن طول شب و روز برابر است را کشف کرد و به عنوان پیشبینیکننده یک توقف یک خسوف نبرد در ۸ مه ۵۸۵ قبل از میلاد شناخته میشود. (نبرد هالیس بین مادها و لیدیا). او هندسه انتزاعی را اختراع کرد، از جمله این تصور که یک دایره بر اساس قطر آن نصف میشود و زوایای پایه مثلثهای متساوی الساقین برابر است.
آناکسیماندر میلتوس (حدود ۶۱۱- حدود ۵۴۷ ق. م.)
موزاییکی که آناکسیماندر را با ساعت آفتابی به تصویر میکشد
یونانیان یک ساعت آبی یا کلپسیدرا (klepsydra) داشتند که مدت زمان کوتاهی را ردیابی میکرد. آناکسیماندر عقربه را روی ساعت آفتابی اختراع کرد (اگرچه برخی میگویند از بابلیها آمده است) و راهی برای پیگیری زمان فراهم میکند. او همچنین نقشهای از جهان شناخته شده ایجاد کرد.
فیثاغورث ساموسی (قرن ششم پیش از میلاد)
نیم تنه فیثاغورث
فیثاغورث متوجه شد که خشکی و دریا ساکن نیستند. جایی که الان خشکی هست، زمانی دریا بوده و بالعکس. درهها از آب جاری تشکیل میشوند و تپهها در اثر آب فرسایش مییابند.
در موسیقی، او پس از کشف روابط عددی بین نتهای مقیاس، سیم را برای تولید نتهای خاص در اکتاو کشید.
در زمینه نجوم، فیثاغورث ممکن است جهان را به عنوان چرخش روزانه حول محوری مطابق با محور زمین تصور کرده باشد. او ممکن است خورشید، ماه، سیارات و حتی زمین را مانند کره تصور کرده باشد. او اولین کسی بود که متوجه شد ستاره صبح و ستاره عصر یکسان هستند.
فیولائوس، یکی از پیروان فیثاغورث، با پیشگویی مفهوم هلیومرکزی (خورشید در مرکز)، گفت که زمین حول «آتش مرکزی» جهان میچرخد.
آناکساگوراس، اهل کلازومنه متولد حدود ۴۹۹ قبل از میلاد
آناکساگوراس، که در کرونیکل نورنبرگ به تصویر کشیده شده است
آناکساگوراس سهم مهمی در نجوم داشت. درهها و کوهها و دشتها را روی ماه دید. او علت خسوف را تعیین کرد – ماه بین خورشید و زمین یا زمین بین خورشید و ماه بسته به اینکه ماه گرفتگی باشد یا خورشید گرفتگی. او تشخیص داد که سیارات مشتری، زحل، زهره، مریخ و عطارد حرکت میکنند.
بقراط کوس (حدود ۴۶۰-۳۷۷ قبل از میلاد)
مجسمه بقراط
پیش از این، بیماری به عنوان مجازاتی از جانب خدایان تصور میشد. پزشکان کاهنان خدای اسکلپیوس (Asculapius) یا خدای پزشکی بودند. بقراط بدن انسان را مطالعه کرد و کشف کرد که دلایل علمی برای بیماریها وجود دارد. او به پزشکان گفت به ویژه زمانی که تب به اوج خود میرسد مراقب باشند. او تشخیص داد و درمانهای سادهای مانند رژیم غذایی، بهداشت و خواب را تجویز کرد.
اودوکسوس کنیدوسی (حدود ۳۹۰ – حدود ۳۴۰ قبل از میلاد)
مدل حرکت سیارهای اودوکسوس
اودوکسوس (Eudoxus) ساعت آفتابی (به نام آراخنه یا عنکبوت) را بهبود بخشید و نقشهای از ستارههای شناخته شده تهیه کرد. او همچنین اختراع کرد:
تئوری نسبت، که اجازه درک عدد گنگ را میداد
_مفهومی از قدر (چقدر از یک کمیت)
_روشی برای یافتن نواحی و حجم اجسام منحنی
اودوکسوس از ریاضیات قیاسی برای توضیح اخترشناسی استفاده کرد. پدیدههای کالسی، نجوم را به علم تبدیل میکند. او مدلی را توسعه داد که در آن زمین یک کره ثابت در داخل یک کره بزرگتر از ستارههای ثابت است که در مدارهای دایرهای به دور زمین میچرخند.
دموکریتوس آبدره (۴۶۰-۳۷۰ پ. م)
نیم تنه دموکریتوس
دموکریتوس متوجه شد که راه شیری از میلیونها ستاره تشکیل شده است. او نویسنده یکی از اولین جداول پاراپگماتای محاسبات نجومی بود. گفته میشود که او یک بررسی جغرافیایی نیز نوشته است. دموکریتوس زمین را قرصی شکل و کمی مقعر تصور میکرد. همچنین گفته شد که دموکریتوس فکر میکرد خورشید از سنگ ساخته شده است.
ارسطو (اهل استاگیرا) (۳۸۴–۳۲۲ پ. م)
نیم تنه ارسطو در اتاق بلند کتابخانه قدیمی، کالج ترینیتی دوبلین
ارسطو به این نتیجه رسید که زمین باید یک کره باشد. مفهوم کره برای زمین در فائدون (PHAEDO) افلاطون ظاهر میشود، اما ارسطو اندازه آن را به تفصیل بیان کرده و تخمین میزند.
ارسطو حیوانات را طبقه بندی کرد و پدر جانورشناسی است. او زنجیرهای از زندگی را دید که از سادهتر به پیچیدهتر، از گیاه تا حیوانات ادامه مییابد.
تئوفراستوس ارسوس – (حدود ۳۷۱- حدود ۲۸۷ ق. م.)
نیم تنه تئوفراست
تئوفراستوس اولین گیاه شناس بود. او ۵۰۰ نوع گیاه مختلف را تشریح کرد و آنها را به درختان سبز و درختچه تقسیم کرد.
آریستارخوس ساموسی (? ۳۱۰-? ۲۵۰ پ. م)
مجسمه آریستارخوس در کاخ لوور پاریس
تصور میشود که آریستارخوس نویسنده اصلی فرضیه هلیومرکزی باشد. او معتقد بود که خورشید مانند ستارگان ثابت غیرقابل حرکت است. او میدانست که روز و شب ناشی از چرخش زمین به دور محور خود است. هیچ ابزاری برای تأیید فرضیه او وجود نداشت، و شواهد حواس – ثابت بودن زمین – بر خلاف آن گواهی میداد. بسیاری او را باور نکردند. حتی یک و نیم هزاره بعد، کوپرنیک تا زمانی که در حال مرگ بود، از آشکار کردن دید خورشیدمرکزی خود میترسید. یکی از افرادی که از آریستارخوس پیروی کرد سلوکوس بابلی بود (فرود اواسط قرن دوم قبل از میلاد (اقلیدس اسکندریه (حدود ۳۲۵-۲۶۵ ق. م)
تابلوی مرمر اقلیدس اثر نینو پیزانو
اقلیدس فکر میکرد که نور در خطوط یا پرتوهای مستقیم حرکت میکند. او کتاب درسی جبر، نظریه اعداد و هندسه نوشت که هنوز هم مرتبط است.
ارشمیدس سیراکوز (حدود ۲۸۷ – حدود ۲۱۲ پ. م.)
مثالی از ارشمیدس که میگوید: «به من فقط یک نقطه محکم بده که روی آن بایستم، و من زمین را حرکت خواهم داد»
ارشمیدس سودمندی تکیه گاه و اهرم را کشف کرد. او اندازه گیری وزن مخصوص اجسام را آغاز کرد. او به دلیل اختراع چیزی به نام پیچ ارشمیدس برای پمپاژ آب و همچنین موتوری برای پرتاب سنگهای سنگین به سمت دشمن شناخته میشود. اثری که به ارشمیدس نسبت داده میشود به نام شن-شمار، که احتمالاً کوپرنیک آن را میدانست، حاوی قطعهای است که در مورد نظریه خورشیدمرکزی اریستارخوس بحث میکند.
اراتوستن سیرنی (حدود ۲۷۶-۱۹۴ ق. م)
تدریس اراتوستن در نقاشی اسکندریه اثر برناردو استروزی
اراتوستن نقشهای از جهان تهیه کرد، کشورهای اروپا، آسیا و لیبی را توصیف کرد، اولین توازی عرض جغرافیایی را ایجاد کرد و محیط زمین را اندازه گرفت.
هیپارخوس نیقیه یا بیتینیا (حدود ۱۹۰ تا ۱۲۰ قبل از میلاد)
تصویر چوبتراشی هیپارخوس در حال مشاهده آسمان از اسکندریه
هیپارخوس جدولی از آکوردها را تولید کرد، یک جدول مثلثاتی اولیه، که باعث میشود برخی او را مخترع مثلثات بخوانند. او ۸۵۰ ستاره را فهرستبندی کرد و دقیقاً محاسبه کرد که چه زمانی خسوفها، هم ماه و هم خورشید رخ میدهند. هیپارخوس را مخترع اسطرلاب میدانند. او حرکت اعتدال (نقطه برابری زمان شب و روز) را کشف کرد و چرخه ۲۵۷۷۱ ساله آن را محاسبه کرد.
کلودیوس بطلمیوس اسکندریه (حدود ۹۰-۱۶۸ م)
کیهان شناسی بطلمیوسی
بطلمیوس سیستم نجوم زمین مرکزی بطلمیوسی را پایه گذاری کرد که برای ۱۴۰۰ سال پابرجا بود. بطلمیوس المجسطی (Almagest) را نوشت، اثری در نجوم که اطلاعاتی در مورد کار منجمان یونانی پیشین در اختیار ما قرار میدهد. او نقشههایی با طول و عرض جغرافیایی کشید و علم اپتیک را توسعه داد. میتوان تأثیر بطلمیوس را در بسیاری از هزاره بعدی اغراق کرد، زیرا او به زبان یونانی مینوشت، در حالی که دانشمندان غربی لاتین را میدانستند.
جالینوس پرگاموم (متولد حدود ۱۲۹ م)
حکاکی: «پرتره» جالینوس، سر و شانه
جالینوس (Aelius Galenus) یا (Claudius Galenus) اعصاب حسی و حرکتی را کشف کرد و نظریه پزشکی را که پزشکان برای صدها سال از آن استفاده میکردند، بر اساس نویسندگان لاتینی مانند اوریباسیوس که ترجمههای یونانی جالینوس را در خود گنجانده بود، ارائه کرد.
منبع: تاریخ ما