امشب در حالی به استقبال سومین شب احیا میرویم که تاکید بیشتری بر آن شده است. امشب علاوه بر اعمال مشترکی مانند غسل، نماز دو رکعتی، قرآن به سر گرفتن و ۷۰ بار گفتن استغفر الله و اتوب الیه که در شب نوزدهم و بیست و یکم وارد شده، اعمال ویژهای برای این شب ذکر شده است. مثل زیارت امام حسین (ع) یا دعا برای ظهور امام زمان (عج) و دعاهایی که در مفاتیح آمده است.
اعمال مخصوص شب بیست و سوم عبارتند از غسل که یکی در اول شب و یک غسل هم در آخر شب سفارش شده است. همچنین تاکید بر شب زنده داری این شب شده، به گونهای که امیرمومنان (ع) فرمود پیامبر خدا در دهه آخر ماه رمضان، بستر خود را جمع میکرد و کمرش را میبست و شب بیست و سوم، خانواده خود را بیدار میکرد و در آن شب، به صورت خفتگان، آب میپاشید. در روایتی نیز آمده است که فاطمه زهرا (س) نمیگذاشت که کسی از خانواده اش در شب بیست و سوم بخوابد و خواب آنان را با کم خوردن درمان میکرد و از روز برای آن شب، آماده میشد و میفرمود محروم، کسی است که از خیر آن بی بهره بماند.
بیشتربخوانید
خواندن سورههای عنکبوت، روم و دخان نیز در این شب سفارش شده و امام صادق (ع) خطاب به ابوبصیر فرمود: هر کسی سورههای عنکبوت و روم را در شب بیست و سوم ماه رمضان بخواند؛ به خدا قسم او از اهل بهشت است و هرگز در این سخن استثنا نمیکنم و نمیترسم که خداوند، در این سوگند گناهی بر من بنویسد.
خواندن هزار بار سوره قدر یکی دیگر از سفارشهای این شب است و امام صادق (ع) فرمود: اگر کسی در شب بیست و سوم ماه رمضان، هزار بار سوره قدر را بخواند؛ در حالی صبح خواهد کرد که یقین او، با اعتراف به آنچه مخصوص ماست استوار خواهد بود.
یکی دیگر از اعمال این شب دعا برای امام زمان (ع) است و از امامان معصوم (ع) نقل شده است که این دعا را در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در حال سجده، ایستاده، نشسته و در همه حالات تکرار میکنی و نیز در همه اوقات این ماه و هر قدر که میتوانی و هر موقع از دوران زندگیات به یادت آمد میخوانی.
اما اگر قرار است با احیای این شب مقدرات یک سال خود را رقم بزنیم، دیگر چه نیازی به این همه دویدن برای رسیدن به سوی بهترین سرنوشت هستیم؟ اگر در پرونده اعمال ما نوشته شده که تا سال آینده چهها خواهیم کرد و چهها نخواهیم کرد، پس خیالمان راحت باشد تا یک سال دیگر چه نیکیهایی که در دجله خواهیم انداخت و چه بدیهایی خواهیم کرد که از قدیم گفته اند هر چه کنی به خود کنی، گر همه خوب و بد کنی.
نمیخواهم مسائلی همچون جبر و اختیار یا قضا و قدر را زیر سوال ببرم، ولی باید تکلیفم در این شب روشن شود که آیا همان قضایی که در شب قدر به پای ما نوشته میشود، قابل تغییر است یا نه که اگر قابل تغییر نباشد، پس حکمت آفرینش انسان چه میشود که خدا میفرماید ما راه را به شما نشان دادیم. خواه پند گیر، خواه ملال؟
یکی از آیات مربوط به شب قدر در ابتدای سوره دخان آمده که میفرماید در آن شب هر امری بر اساس حکمت الهی تدبیر و جدا میگردد. در تفسیر نمونه آمده است تعبیر به یُفرَق اشاره به این است که همه امور و مسائل سرنوشت ساز در آن شب مقدر می شود و تعبیر به حکیم بیانگر استحکام این تقدیر الهی و تغییرناپذیری و حکیمانه بودن آن است. این بیان، هماهنگ با روایات متعددی است که می گوید در آن شب، مقدرات یک سال انسانها تعیین میشود، و ارزاق و سرآمد عمرها و امور دیگر، در آن شب مبارک تفریق و تبیین می شود. البته این امر هیچگونه تضادی با آزادی اراده انسان و مساله اختیار ندارد. چرا که تقدیر الهی به وسیله فرشتگان بر طبق شایستگیها و لیاقتهای افراد و میزان ایمان و تقوی و پاکی نیت و اعمال آنها است. یعنی برای هر کس آن چیزی را مقدر می کنند که لایق آن است، یا به تعبیر دیگر زمینه هایش از ناحیه خود او فراهم شده و این نه تنها منافاتی با اختیار ندارد و بلکه تاکیدی بر آن است.
قدر و تقدیر در لغت به معنای اندازه و اندازه گیری و تعیین است، اما معنای اصطلاحی قدر عبارت است از ویژگی هستی و وجود هرچیز و چگونگی آفرینش آن. به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودی هرچیز، قدر نام دارد. به عبارت دیگر هر مخلوقی به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد؛ مثلاً جماد به گونهای اندازه گیری شده است و نبات به گونهای دیگر. ازسوی دیگر، چون هستیِ اندازه گیری شده هرچیز، مخلوق خداوند است، طبعاً تقدیر هم تقدیر الهی خواهد بود. قضا نیز در لغت به معنای قطعیت و تحقق بخشیدن به شیء آمده است. قضا یعنی فیصله دادن کاری.
از نگاهی دیگر میتوان گفت: مفهوم صحیح قضا و قدر با توجه به منابع اسلامی بر دو چیز استوار است. یکی این که عمومیّت قانون علّیّت نسبت به هر چیز و این که هر حادثه و معلولی دارای علّتی است و تقدیر و اندازه گیری هر پدیده ای نیز متناسب با وضع علّت آن است که آن را قضا و قدر تکوینی میگویند و دوم این که اعمال و کارهای انسان باید طبق برنامه باشد، هم اصل آن، و هم اندازه و کمّیت و کیفیّتش که آن را قضا و قدر تشریعی مینامند و ایمان به قضا و قدر به این دو معنای سازنده و حرکت آفرین و منطقی است. در تبیین این مساله باید گفت قضا مربوط به آفرینش عالم امر و عقول یعنی جهان ماورای طبیعت است و قدر، اشاره به عالم خلق یعنی جهان طبیعت است.
در هر حال همه موجودات و حوادث و پدیدههای جهان، مطابق اراده ازلی و قضا و قدر الهی انجام میشود. قضا و قدر الهی نیز به این تعلق گرفته که هر موجود و پدیدهای از راه علل و اسباب خاص خودش به وجود بیاید یا از بین برود و مسأله مرگ و میرها نیز طبق ناموس خلقت و نظام علّی و معلولی پدید آید. البته دو نوع مرگ و میر داریم. یکی اجل مسمّی، و دوّم اجل معلّق یا غیر مسمّی. نوع اوّل همان اجل طبیعی است که مطابق با نظام خلقت هر موجود زندهای پس از یک دوره زندگی عوامل زیستی او رو به کاهش و زوال میگذارد تا روزی که عمر او به سر رسد، و اجل معلق، مرگهای زودرس هستند که بر اثر تصادف یا بیماریها و مانند آن پدید میآید و هر دو اجل به اراده و مشیت الهی و بر طبق قضا و قدر الهی انجام میشود.
نکته قابل توجه این است که اعمال و رفتار ارادی و اختیاری انسان نیز، خود یکی از اسباب و مشیات این عالم و جزئی از قضا و قدر الهی است که در بسیاری از حوادث و پدیدههای عالم، نقش فاعلی به خود میگیرد. پس انسان میتواند با اعمال و رفتار خود، سرنوشت خویش را تعیین کند و یکی از اموری که رفتار انسان در تعیین آن مؤثر است، مرگ میباشد. انسان میتواند با رعایت قانون و اصول بهداشتی و رانندگی و مانند آن عمر خود را به حد طبیعی و واقعی برساند.
علاوه بر این بعضی از گناهان یا کارهای خیر مانند قطع رحم یا ظلم و احسان و صله رحم و صدقات نیز در تأخیر و تقدیم مرگها مؤثر است، ولی در نهایت همه اینها بر طبق قانون قضا و قدر الهی است و خداوند از ازل میداند که هر انسانی با اعمال و رفتار خوب یا بد خویش چه نوع اجلی خواهد داشت.
بنا بر این تعیین الهی با ملاحظه همه شرایط از آن جمله انتخاب خود انسان و احتیاط و بی احتیاطی اوست. مثلا اگر فانوسی را که در مخزن آن مقداری نفت وجود دارد، روشن کنیم، دو نوع خاموشی برای آن متصور است. یکی آن که آن قدر روشن باشد تا نفت آن تمام شود و به طور طبیعی خاموش شود. دوم آن که قبل از تمام شدن نفت، کسی آن را خاموش کند یا فانوس بر زمین بیافتد و خاموش شود. اگر چه خداوند نسبت به پیشامد هر دو وضعیت، علم دارد، اما علم او با ملاحظه اختیار و انتخاب ماست.
بیشتر مرگها با اجل معلق تحقق میپذیرد نه با اجل حتمی؛ یعنی، یک سری عوامل، در تقدیم و یا تأخیر آن دخیل است؛ مثلاً اگر کسی از بدن خود مراقبت نکند و غذاهای ناسالم و مضر تناول کند، در اثر مسمومیت و یا انسداد شریانها عمرش به پایان میرسد؛ حال آن که اگر مراقبت میکرد، ممکن بود عمرش طولانیتر باشد. تأثیر برخی از اعمال نیز به همین شکل است. صله رحم آن را افزایش میدهد و قطع رحم آن را کاهش میدهد، ولی دامنه تأثیر در محدوده اجل معلق است نه اجل مسمی.
صدقه نیز اجل را به تأخیر میاندازد، ولی باید بدانیم که یک حادثه مرهون علل و عوامل مختلفی است که مجموع آنها حادثهای را پیش میآورند؛ بنابراین چه بسا اگر صدقه در کار نبود، پیش از این حوادث منجر به آن واقعه میشد و یا حادثه ناگوارتری پیش میآمد.
آیت الله ناصر مکارم شیرازی در این زمینه از بَداء به عنوان مسالهای یاد میکند که در تغییر قضا و قدر الهی نقش دارد که گاهی به دلیل باز بودن دست بشر در تعیین سرنوشت خود است که طبق آیات و روایات برخی از اعمال مثل ایمان به خدا، تسبیح پروردگار، دعا، صدقه، صله ارحام و نیکی به والدین باعث دفع بلا، جلب روزی و وسعت عمر میشود و گاهی هم تغییر در قضا و قدر به خاطر آزمایش الهی است و این تغییری است که فقط از منظر ما تغییر شمرده میشود و در اصل تغییری نبوده است.
کلمه بَدا در لغت عربی به معنای آشکار شدن است. مثلا قرآن درباره ستمگران میفرماید وَ بَدا لَهُمْ سَیِّئاتُ ما عَمِلُوا؛ در آن روز اعمال بدی را که انجام داده اند، برای آنها آشکار میشود و نتیجه کارهای بد خود را میبینند. آیت الله مکارم میگوید: بسیار میشود که مقدّمات کاری در نظر ما از هر جهت مهیّاست، ولی پیشامدهای غیر منتظرهای رخ میدهد و آن وضع به هم میخورد و آن کار انجام نمیشود. در این جا گفته میشود خدا نخواست که چنین مطلبی انجام یابد. بنابر این مقصود این نیست که برای خدا آشکار شد، تا مستلزم جهل به تقدیر دوّم باشد بلکه مقصود این است که از خدا برای ما آشکار گشت. بدیهی است این مطلب اشکالی ندارد و موضوعی است که در طول زندگی هرکس بارها واقع میشود که اموری برخلاف آنچه انتظار میرفت رخ میدهد، این همان «حقیقت بدا» است.
ما معتقدیم که ممکن است مقدّمات بلا و ناراحتیهایی فراهم شود و انتظار آن هم میرود، امّا مردم به سوی خدا میروند، دعا میکنند و دست از کارهای ناروا میکشند، نسبت به یکدیگر خوبی میکنند و کارهای نیک انجام میدهند و خداوند به برکت این اعمال، بلا و بدبختی و ناراحتی را بر میگرداند که این یکی از موارد بدا است. گاهی هم مقدّمات خوشبختی و نعمت فراهم شده و مردم کارهایی انجام میدهند که ورق بر میگردد، این برگشت ورق همان بداست. بنا بر این ممکن است سرنوشت انسان، بر اثر اعمال خوب و بد او تغییر یابد و این یکی از افتخارات ماست که سرنوشت خود را مربوط به اعمال خویش میدانیم.
منبع: ایرنا