فرخی سیستانی، یکی از شاعرانی است که می‌توان او را به نوعی، همانند منوچهری دامغانی، شاعر طبیعت و بهار نامید.

ابوالحسن علی بن جولوغ فرخی سیستانی شاعر بزرگ ایرانی اواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم هجری قمری بود که علاوه بر تسلط بر شعر و ادب پارسی در موسیقی نیز مهارت داشت و منزلت والایی کسب کرد.

او یکی از بهترین قصیده‌سرایان ایرانی بود و روایت‌ها نشان دهنده این است که فرخی یزدی، علاوه بر شاعری، صدایی خوش داشت و زیبا آواز می‌خواند و در نواختن بربط همگام با استادان ماهر پیش می‌رفت.

دیوان شعر فرخی شامل بیش از چند هزار بیت در قالب‌های قصیده، غزل، قطعه، رباعی، ترکیب‌بند و ترجیع‌بند سروده شده‌است.

سید مهدی طباطبایی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی، درمورد بررسی سیر تاریخی بهاریه‌های اشعار فرخی سیستانی بیان کرد: فرخی سیستانی، یکی از شاعرانی است که می‌توان او را به نوعی، همانند منوچهری دامغانی، شاعر طبیعت و بهار نامید و بهاریه‌های فراوانی را در مطلع قصیده‌های خود ذکر می‌کند و دوباره با بیت‌های تخلص وارد اصل قصیده خود می‌شود.

فرخی سیستانی در قسمتی از بهاریه خود که در ذیل آمده است این چنین می‌گوید:.

چون پرند نیلگون بر روی پوشد مرغزار
پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار
خاک را، چون ناف آهو مشک زاید بیقیاس
بید را، چون پر طوطی برگ روید بیشمار
دوش وقت نیمشب بوی بهار آورد باد
حبّذا باد شمال و خرّما بوی بهار
باد گویی مشک سوده دارد اندر آستین
باغ گویی لعبتان ساده دارد در کنار
سبزه اندر سبزه بینی، چون سپهر اندر سپهر
خیمه اندر خیمه بینی، چون حصار اندر حصار
روی هامون سبز، چون گردون ناپیدا کران
روی صحرا ساده، چون دریای ناپیدا کنار

او گفت: وقتی که دشت و دمن، پارچه ابریشمین ساده و آبی رنگی را به تن می‌کند کوهستان هم با رویاندن سبزه‌ها و گل ها، جامه منقش و رنگارنگی را بر فراز خود پدیدار می‌کند.

این استاد زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: فرخی سیستانی در این قسمت، این گونه بیان می‌کند که زمین در بهاران به قدری خوشبوست که گویی مانند نافه آهو، مُشک بی شماری را دراختیار دارد و درخت بید به قدری سرسبز است که کاملا مانند پَر طوطی شده است و فرخی سیستانی از شبی سخن می‌گوید که در نیمه‌های آن شب، باد بوی بهار را با خودش آورده است و او بر باد شمال و بهار درود‌های فراوانی می‌فرستد.

طباطبایی افزود: باد بهاری آن گونه معطر و خوش بوست که گویی این باد، مُشک ساییده شده در آستین دارد و باغ با حضور گل‌ها آن گونه آراسته شده است که گویی زیبارویان را در کنار خودش گرفته است و در این فصل، سبزه‌های فراوانی را پسِ پشت هم مشاهده می‌کنیم درست مثل آسمان‌های نُه گانه‌ای که به ترتیب، پسِ پشت هم قرار گرفته اند و خیمه و چادر‌های فراوانی که مردم روی این سبزه‌ها پهن کرده اند مانند مدار‌های این آسمان هستند و این تشبیه بسیار لطیفی است و روی دامنه کوه در فصل بهاران سبز است؛ درست مثل آسمانی که نهایتش پدیدار نیست و رخسار دشت هم مانند دریای بیکرانه دارای زیبایی طبیعی است.

این عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی گفت: فرخی سیستانی در بخشی از یکی دیگر از بهاریه‌های خود این گونه بیان می‌کند:
گل بخندید و باغ شد پدرام‌ای خوشا این جهان بدین هنگام.
چون بنا گوش نیکوان شد باغ
از گل سیب و از گل بادام
همچو لوح زمردین گشته ست
دشت همچون صحیفه ز رخام
گل سوری به دست باد بهار
سوی باده همی دهد پیغام
که ترا با من ار مناظره ایست
من به باغ آمدم به باغ خرام
روز نوروز و روزگار بهار
فرخت باد و خرم و پدرام

در بهاران، گل در بوستان خنده سر داده و باغ به خاطر این خنده، آراسته و زیبا شده است و دوباره به جهان درود می‌فرستد که در این زمان و حالت قرار دارد و او به باغ و بوستان می‌اندیشد؛ باغ و بوستانی که به خاطر گل‌های سیب و بادام مانند بناگوش زیبارویان سپید و نورانی است و دشت و دمنی که در فصل زمستان به خاطر بارش برف، صفحه‌ای مرمرین بود الان با دمیدن سبزه‌ها و گل‌ها مانند لوحی زمردین و سبز رنگ شده است.

طباطبایی افزود: این شاعر توصیف بسیار زیبایی دارد و این است که گل محمدی از طریق باد بهاری، پیامی را به باده ارسال کرده است و مضمون پیام این است که اگر تو را با من مناظره‌ای است من الان در باغ نشسته ام و به باغ بیا تا با هم مواجه شویم و در پایان بهاریه خود آرزو می‌کند که روز نوروز و ایام بهار بر همه شاد و خرم باشد.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.