عباس سلیمی نمین، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران از زوایای گوناگون به این مسئله نگریسته است. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
پردیس ثابتی فرزند پرویز ثابتی، اخیراً در صفحه اینستاگرامی خود، از چهره پدرش در گردهمایی ضدانقلابیون در امریکا رونمایی کرده است. از منظر شما این رویداد را تا چه حد میتوان جدی گرفت؟
من فکر میکنم باید از جهات مختلف به این مسئله نگریست. اولین موضوعی که بسیار باید مورد توجه قرار گیرد، مدل حکومتی است که غرب تصمیم دارد تا در آینده در ایران پیاده کند. وقتی غرب از منافقین حمایت کرده و در به اصطلاح براندازی نظام اسلامی به آنها نیز فرصت میدهد، این یک معنای خاص دارد. وقتی پرویز ثابتی در تظاهراتی که غرب تدارک دیده به کمک سلطنت طلبان میآید هم معنای ویژهای دارد. پرویز ثابتی خشنترین فرد، در دستگاه مخوف پلیس مخفی شاه بود. اینکه میگویم خشنترین، تعریفی است که تمام رسانههای داخلی و خارجی دوران پهلوی از او ارائه دادهاند.
او به عنوان رئیس اداره سوم ساواک، یعنی مسئول تأمین امنیت داخلی، خشنترین و جنایتبارترین اعمال را برای درهم شکستن منتقدان و مبارزان دنبال میکرد. برای اینکه اعتراضات ملت ایران مهار شود، پرویز ثابتی از هیچ جنایتی دریغ نمیکرد! جنایاتی که انسان، از بیان آنها در میماند! از بستن زندانیان به صندلی آپولو گرفته تا کشیدن ناخن و جنایات بسیار دیگری که در خاطرات مبارزان آن دوره منعکس شده است. جالب است بدانید پرویز ثابتی بعد از کنار گذاشتن نعمتالله نصیری از سمتش، کاندیدای شاه برای ریاست ساواک بود. البته کنار گذاشتن نصیری هم نمایشی بود برای آنکه بگویند میخواهد تغییری در ساختار استبدادی حاکم صورت بگیرد؛ بنابراین ابتدا نعمتالله نصیری از ساواک کنار گذاشته شد و به سفارت ایران در پاکستان انتقال یافت.
اما بعد از اندک مدتی، در همان دوران دستگیر شد و به زندان افتاد. این در حالی بود که نصیری، عمدتاً بهخاطر جنایات پرویز ثابتی در میان ملت منفور شده بود! با این حال شاه برای آنکه ملت ایران را آرام کند و از حجم تظاهرات و مخالفتهای آنان بکاهد، نصیری را از صحنه خارج کرد. از طرفی هم برای آنکه این مشی سرکوب بهصورت پنهان ادامه پیدا کند، پرویز ثابتی را برای ریاست ساواک پیشنهاد کرده بود، اما امریکاییها با پیشنهاد شاه مخالفت کرده و مانع از وقوع این امر شدند که نامبرده به ریاست ساواک برسد.
علت مخالفت امریکاییها با ریاست پرویز ثابتی بر ساواک چه بود؟
امریکاییها میخواستند برای فروکش کردن قیام ملت ایران، یک رفرم نسبتاً یا ظاهراً واقعی صورت بگیرد؛ بنابراین ناصر مقدم را به شاه پیشنهاد کردند و او را به ریاست ساواک گماشتند. در حالی که این انتخاب، مخالف با دیدگاه محمدرضا پهلوی بود. شاه اعتقادی به رفرم در سیستم، برای کاهش قیام ملت نداشت و معتقد به تداوم خشونت بود، ولی از آنجا که امریکاییها در اینگونه مسائل دخالت میکردند و رأی شاه را درست نمیدانستند، ثابتی نتوانست به ریاست ساواک برسد. در باره او نباید فراموش کرد که نامبرده به عنوان یک فرد بهایی، نسبت به مردم ایران به شدت حساس و در تقابل با آنان بود، به همین دلیل هم نسبتاً زودتر از بسیاری از کارگزاران رژیم شاه، از ایران فرار کرد، به خارج از کشور رفت و مدتها مخفی بود. البته به احتمال زیاد، او در خارج از کشور هم با سرویسهای اطلاعاتی مرتبط بود و به خصوص تجربیات خودش را در اختیار اسرائیلیها قرار داد! حالا هم که سنش بالا رفته است و دیگر برای اسرائیلیها مفید نیست، وارد عالم خودنماییهای سیاسی شده است.
این حضور ثابتی، اما باید نشانه خوبی برای ملت ایران باشد که به فشارها توجه نکنند. کما اینکه در سالهای ۵۷- ۵۶ هم با آنکه در ظاهر شعارهایی عوامفریبانه داده میشد، ولی شاه در پشت صحنه به دنبال آن بود که از پرویز ثابتیها استفاده کند بدون آنکه رفرمی انجام دهد. امروز هم با وجود آنکه صحبت از فضای آزاد برای زنان و جامعه ایران میکنند، میبینید ابزارها و کارگزارانشان چه کسانی هستند! یکی از ابزارهایشان گروهک منافقین هستند که جنایتکارترین گروه سازمان یافته به شمار میروند. از دیگر ابزارهایشان هم عناصر جانی بالفطرهای مثل پرویز ثابتی هستند. این انتخابها برای ملت و جوانانی که شناختی از آن ایام ندارند و غربِ امروز برای ایشان یک پدیده جدید است، باید نشانه باشد.
برای آنکه بدانند امریکاییها در کنگره خود، چه کسانی را مورد حمایت قرار میدهند؛ بنابراین به نظر من حضور پرویز ثابتی، خاطرات و تجربیات ملت ایران را یکبار دیگر زنده میکند که به هیچوجه منالوجوه غرب در کشورهای تحت سلطه خود آزادی را نمیخواهد و از آن دفاع نمیکند. چون اگر بنا باشد غرب از آزادی دفاع کند، دیگر سلطه معنا نمیدهد. مسلماً سلطه در غیاب آزادی میتواند بُرد پیدا کرده و نتیجهای را عاید سلطهطلبان کند، و الا اگر آزادی وجود داشته باشد، طبیعتاً ملت با سلطهگران مقابله میکند و زیر بار حرف زور و زیادهخواهی سلطهگران نمیرود. باید توجه داشته باشیم که وقتی پرویز ثابتی از پشت صحنه به روی صحنه میآید، قطعاً پیش از آن نیز در اقدامات ضدایرانی فعال بوده است. در این مسئله هرگز تردید نکنید!
علاوه بر این پرویز ثابتی به واسطه تجربیات و اطلاعات فراوانی که در قلع و قمع کردن مردم داشته، طبیعتاً طی این چهار دهه هم اطلاعاتش در خدمت سرویسهای اطلاعاتی غرب و اسرائیل بوده است. اما امروز امریکا با اجازه دادن به پرویز ثابتی برای ادامه فعالیتهایش روی صحنه میخواهد به طور ویژه به سلطنتطلبان هم در کنار حمایت از منافقین پشتگرمی بدهد که ما از شما هم حمایت گستردهای کرده و همه نیروهای خود را به صحنه آوردهایم. این به دلیل آن است که تعارضی میان سلطنتطلبان و منافقین وجود دارد. گروهک منافقین در میان همه گروههای ضدانقلاب ایرانی، چه ایرانیان متمایل به غرب و چه ایرانیان مستقل، به دلیل جنایاتی که در حق ملت ایران و سایر ملتها روا داشته، به شدت منفور است.
اعضای این گروهک، کثیفترین اعمال را در خدمت به صدام انجام دادند؛ بنابراین غرب برای ایجاد توازن در کنار حمایت از منافقین، باید تمام نیروهای مدافع سلطنت را هم به صحنه بیاورد. برای آنکه از اعتراضات سلطنتطلبها نسبت به حمایت امریکا از منافقین کاسته شود. اما همانطور که پیشتر اشاره شد، تضادهایی که بین این دو گروه وجود دارد، برخی آگاهیها را هم در سبد ملت ایران قرار میدهد و این رخداد از این جنبه، بسیار حائز اهمیت است.
با وجود سابقه تاریک و مشمئزکننده پرویز ثابتی، این حضور موجب ریزش در جبهه ضدانقلاب و حتی سلطنتطلبان نمیشود؟
وقتی غرب (یعنی امریکا و صهیونیستها) از منافقین حمایت میکنند، سلطنتطلبها دچار نوعی سؤال و مشکل با غربیها میشوند. به صحنه آوردن نیروهایی مثل پرویز ثابتی هم در واقع برای قانع کردن و کاستن از اعتراضات آنهاست. میخواهند به سلطنت طلبان بگویند ما در حال تلاش هستیم که همه نیروهای متمایل به سلطنت را بسیج کنیم و قدرت شما را افزایش دهیم. چون سلطنت طلبان به شدت نسبت به حمایت غرب از گروهکی که حتی ژنرالهای امریکایی را هم ترور کرده، معترض هستند؛ بنابراین غرب باید اقداماتی انجام دهد که آنها هم تا حدی راضی شوند. به همین دلیل هم پرویز ثابتی به میدان میآید. از سوی دیگر جوانان امروز ما، پرویز ثابتی را نمیشناسند و آن دوران و سیستم امنیتی آن را درک نکردند؛ بنابراین ممکن است تصور کنند وجود او خیلی هم مضر نیست!
اما اگر غرب از پرویز ثابتی در ۴۰ سال پیش استفاده رسمی میکرد، موجب گسترش انفجارگونه تنفر از آنان میشد. اما همانطور که اشاره کردم، امروز که بسیاری از جوانان حتی اصلاً اسم ثابتی را هم نشنیدهاند و نمیدانند که ساواک یعنی چه؟ غرب احساس میکند که حضور او برای نسل جوان، چندان آگاهی بخش نخواهد بود. به همین دلیل امروز ما باید با مرور عملکرد ساواک و گزارشهایی که خود غربیها در همان ایام برای تعطیلی ساواک منتشر میکردند، موجب آگاهی نسل جوان شویم. به دلیل اینکه جنایات ساواک، یکی از دلایل و عوامل مؤثر در قیام گسترده و سراسری ملت ایران بوده است. این آگاهی بخشی، وظیفه رسانهها هم است.
البته گزارشات غرب و صهیونیستها در خصوص جنایات ساواک، برای پنهان کردن ارتباط خود با این نهاد بوده است. چون صهیونیستها، بیشترین آموزش شکنجهگری را به ساواک میدادند. از این روی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای آنکه فاصلهای میان خودشان و جنایات ساواک بیندازند، اظهاراتی راجع به ساواک داشتند. به نظر من باید کتابهایی که در این زمینه نوشته شده و نظریاتی که نویسندگان غربی، ۴۵ سال پیش در خصوص ساواک داشتند را استخراج کرد و این سازمان مخوف را به جامعه شناساند. کما اینکه گروهک منافقین را هم باید به جامعه شناساند. برای آنکه جوانانمان بدانند که مدل آینده حکومتی آنها چیست. با منافقین که نمیشود دموکراسی درست کرد. با پرویز ثابتی که نمیشود دموکراسی ایجاد کرد. ثابتی جرثومه ضد آزادی و نمادی از جنایت حرفهای است؛ بنابراین اینچنین افرادی نمیتوانند وعده دموکراسی بدهند.
معلوم است که در آینده، میخواهند چه نوع حکومتی به وجود آورند. احیای یک حکومت سرکوبگر که هیچ ایرانی نتواند در برابر سلطهطلبان قد راست کند و از کرامت و استقلال خود دفاع نماید. چون تا به حال استقلال ملت ایران برای صهیونیستها هزینهای سنگین داشته است؛ بنابراین مشخص است که غربیها و صهیونیسم، با به کارگیری گروهک منافقین و پرویز ثابتیها چه انجام خواهند داد. میبینید با اینکه روز ۲۲ بهمنماه، میلیونها نفر به خیابان آمدند، اما برخی غربگرایان در روزنامههای خود، آزادانه در برابر این توده ملت موضع گرفتند و حرفهای بیربط زدند! یعنی تا این حد آزادی در نظام اسلامی وجود دارد. دیدید که در چندماه گذشته، بدترین شعارها را علیه رهبری دادند و البته با کسی هم به دلیل شعار دادن علیه رهبری، برخوردی نشد. این نشان دهنده میزان آزادی در کشور است، اما اگر وعده غربیها از آزادی، میدانداری امثال پرویز ثابتیها، مسعود رجویها و مریم قجر عضدانلوها باشد، خود این موضوع برای کسانی که به حرفهای زیبای تبلیغات غربی دل خوش میکنند، هشدار دهنده و آگاهی برانگیز است.
مناسب است برای شناخت پرویز ثابتی، قدری به عقب بازگردیم. او از چه زمانی وارد سیستم امنیتی پهلویها شد و به چه شکل پیشرفت کرد؟
پرویز ثابتی به دلیل اینکه بهایی بود، پیشرفت سریعی داشت. البته ما دو نوع بهایی داریم؛ یک عده بهائیان فریب خوردهای هستند که تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتند، یک عده هم بهائیان تشکیلاتی هستند. تشکیلات بهائیان هم در حیفا، یعنی اسرائیل قرار دارد؛ بنابراین کسانی که با سازمان بهائیت در ارتباط بودهاند، مورد اعتماد صهیونیستها بوده و هستند. به همین دلیل هم در دوران پهلوی، پستهای بسیار حساس، با اراده صهیونیستها به بهائیان واگذار میشد. به عنوان مثال نعمتالله نصیری، چون چندان تشکیلاتی و فرد متفکری نبود، در سیستم به عنوان یک عنصر معمولی شناخته میشد. حتی خود درباریان، نصیری را در مهمانیها «پشگل» صدا میزدند! یعنی آدمی بسیار پوچ و بیارزش بود.
در واقع اداره ساواک به عنوان یک سرویس امنیتی و سرکوبگر داخلی، با پرویز ثابتی بود. علاوه بر این ساواک هم اف بیای بود و هم سیآیاِی! ساواک سازمانی بود که نمونهاش در هیچ نقطهای از جهان تکرار نشده بود. چون غالباً سرویسهای اطلاعاتی، حق کار اجرایی ندارند. اما ساواک ملغمهای از امور اطلاعاتی و اجرایی بود. به همین دلیل هم غیر از شاه، به هیچ نهادی پاسخگو نبود؛ بنابراین پرویز ثابتی به دلیل بهایی بودن، بیشترین اعتماد را از جانب صهیونیستها که اداره کننده ساواک بودند به خودش جلب کرده بود. حتی پرویز ثابتی علاوه بر ساواک، گاهی اوقات تحلیلهایی را به شاه میداد که او را به هم میریخت!
به همین دلیل هم اجازه شنود تلفنهای رئیس خود، یعنی نعمتالله نصیری را یافته بود؟
بله. اختیارات ثابتی بسیار بالا بود. تلفن همه درباریان را شنود میکرد. ثابتی قدرت بسیار زیادی داشت و این قبل از هر چیز، به بهایی بودن او برمیگشت. آن هم نه به خاطر کیش بهاییاش، بلکه بهخاطر آنکه بهایی تشکیلاتی بود. چون صهیونیستها به مسلمانان، حتی مسلمانان ضعیفالنفس و سست عنصر اعتماد نمیکردند، ولی به بهائیان اعتماد داشتند. به این علت که تشکیلات بهائیان، ذیل تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل و کاملاً در اختیار آنها بود. صهیونیستها هم، چون اداره کننده ساواک بودند، آنها را در پستهای مهم میگماردند.
به همین دلیل کسی، چون عبدالکریم ایادی بهایی را به عنوان پزشک مخصوص شاه گماشته بودند، برای آنکه دائم با شاه باشد و او را زیر نظر بگیرد و علاوه بر این، برای وی ذهنیتسازی کند. در واقع بهائیان، دستیار صهیونیستها بودند. به همین دلیل هم این فرقه، در تشکیلات دربار جایگاهی بسیار قوی داشت. حتی یک ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، تیمهای آموزش دهنده شکنجه از اسرائیل وارد ایران میشوند. باز هم تکرار میکنم که منظور از بهائیان، عناصر سادهای که به واسطه تبلیغات جذب این فرقه میشدند، نیست. مقصود بهائیان تشکیلاتی هستند که به شدت مورد اعتماد صهیونیستها بودند؛ بنابراین شما به راحتی میتوانید بفهمید که چرا پرویز ثابتی را به عنوان قدرت مطلق در ساواک قرار میدهند.
قطعاً هم اسرائیلیها بنا داشتند که ثابتی را به ریاست ساواک بگمارند. شاه هم متأثر از آنها، این فرد را به عنوان رئیس ساواک برگزیده بود، اما، چون امریکاییها به خطر انفجار مردم ایران پی برده بودند، اجازه ندادند تا آدم بسیار خشنی مثل ثابتی رئیس ساواک شود و رسماً ریاست آن را در اختیار بگیرد. به نظرم اینها مباحثی است که حتماً باید برای جامعه ما امروز تشریح شود.
پرویز ثابتی در به اصطلاح خاطراتی که در سالهای گذشته منتشر کرد، مدعی شد در سرکوب انقلاب موفق بوده و تنها سیاست حقوق بشری کارتر، موجب ناکامی او و ساواک شده است. ارزیابی شما درباره این ادعا چیست؟
البته این نگاه صهیونیستهاست. صهیونیستها همواره معتقد بودهاند که با «مشت آهنین» میشود مردم را درهم شکست، اما بیتردید این انگاره اشتباه است. این اندیشه صهیونیستها الان در خود مناطق فلسطینی نشین هم با بنبست جدی مواجه شده است. البته صهیونیستها در قلع و قمع تشکیلات روشنفکری فلسطین موفق بودند. مثلاً صهیونیستها در مورد تشکیلات ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) که متأسفانه یک تشکیلات روشنفکری بود و با توده مسلمان ارتباط جدی نداشت، موفق عمل کردند. این تشکیلات به راحتی توسط صهیونیستها آلوده و نهایتاً درهم شکسته شد. صهیونیستها توانستند یا زیر شکنجه آنها را از مبارزه دور کنند یا به عاملیت خود در آورند، اما امروز وقتی مبارزه ملت فلسطین تودهای میشود، دیگر دستگاه اطلاعاتی صهیونیست نمیتواند کاری از پیش ببرد. این چیزی هم که پرویز ثابتی در مورد سرکوب انقلاب گفته، مربوط به گروه موسوم به مجاهدین خلق است.
منبع : جوان آنلاین