دریا سفرهدار بزرگی است و نمیگذارد کسی که دل به آن زده است دست خالی برگردد. روزگار ناخدا و صیاد و بیشتر کسانی را که ساحلنشین هستند، دریا میچرخاند. یکی لنج میسازد تا دیگری آن را به آب بیندازد. یکی لنج را به دریا میاندازد تا مسافرها را جزیره به جزیره بچرخاند و یکی صیاد میشود. صیادی در دل دریای جنوب و خلیج فارس ابزارهای زیادی دارد که «گرگور» یکی از مهمترین و قدیمیترین آنهاست. گرگور یک ابزار صیادی است که بعد از گذشت سالها و سدهها هنوز ماشینی نشده و دستساز است و اگر نباشد کار صیادهایی که در آبهای عمیق، ماهی صید میکنند، لنگ میماند.
بیشتربخوانید
ناگفته نماند که گرگور برخلاف روشهای دیگر مانند صید ترال (کفروب) با دریا و موجودات آن در صلح است و به همین دلیل هنوز صیادانی که زنده بودن دریا برایشان اهمیت دارد، استفاده از گرگور را به صیدهای دیگر ترجیح میدهند. حتی اگر قرار باشد سالی یکبار برای خرید گرگور نو هزینه کنند. در این پرونده میخواهیم درباره گرگور، عملکردش و کارگاههای گرگوربافی در جنوب ایران بیشتر بدانیم. بخشی از این پرونده با مطالعه و کنکاش در دو فصل نامه علمی دانشهای بومی ایران به دست آمده و بخش دیگر آن حاصل دیدن چند مستند و گفتگو با کسانی است که یا به شهرهای جنوبی ایران در حاشیه خلیجفارس، سیروسفرهای مکرر داشتهاند یا خودشان در جنوب در گوشه کارگاهی کوچک مشغول گرگوربافی هستند.
ساختار ساده و کاربردی گرگور
گرگور یکی از ابزارهای دستساز ماهیگیری است که صیادان در جنوب از آن استفاده میکنند و هرمزگانیها آن را به «کُلگِر» هم میشناسند؛ قفسی که با به آب انداختن آن ماهیها به دام میافتند. این تله ماهیگیری ساختاری نیمکره مانند دارد که با استفاده از سیمهای بسیار ظریف به شکل قفسی گنبدیشکل بههم بافتهمیشود. گرگور یک دهانه قیفیشکل دارد که به آن «دماغه» میگویند. وقتی ماهی از دماغه وارد گرگور میشود، راه خروج را گم میکند و با وجود دماغه و خارهای قرار داده شده در مسیر، دیگر راهی برای فرار باقی نمیماند، مگر ماهیهای ریزی که جثهشان کوچکتر از سوراخهای (چشمه) بافته شده است. جغرافیا و نوع استفاده، ساختمان و ابعاد گرگور را تغییر میدهد.
بعضی صیادان که شناورهای بزرگ تری دارند از گرگورهای بههمپیوسته بزرگ که وزن بسیار بالایی دارند، استفاده میکنند و گرگور بعضی صیادان که با قایق به صید ماهی میروند با دست هم قابلحمل است. صیادان بعد از رسیدن به نقطه مدنظر در دریا، گرگورها را به وسیله یک بند، داخل آب میاندازند تا به کف دریا برسد و ماهیها در آن به دام بیفتند. آنها سر بند هر گرگور یک قطعه شناور یونولیتی به اسم «چیبال» و «بویه» میگذارند تا گرگورها را در دریا گم نکنند. کاری که در گذشته با چوب درخت خرما یا بشکههای قیرآب شده (بشکههای ۲۰ لیتری خالیِ بنزین یا روغن که سرشان را میبستند و دورتادور آن را قیراندود میکردند تا عایق آب شود و روی سطح دریا شناور باشد) انجام میدادند و دردسرهای زیادی داشت. در نهایت اگر صید خوب باشد گرگورها را هر ۲ ساعت یک بار از آب بیرون میکشند و صید را خالی میکنند و اگر نباشد گرگور را دوباره به آب میاندازند و بسته به ابعاد گرگور همان روز یا چند روز بعد به آن سر میزنند. سنتی سخاوتمندانه در میان ناخداها رایج است که هر کس گرگور خود را در دریا میشناسد و به سراغ گرگور دیگری نمیرود؛ مگر دزدان دریایی و ترالها.
گرگور از کجا آمده است؟
مشخص نیست اولین بار، گرگور از کجا و چطور وارد جعبه ابزار صیادان جنوب شده است. مواد اولیه ساخت گرگورهای قدیمی، بومی نبوده و همین باعث شده است که حدسها این باشد که گرگوربافی از طریق ارتباط با حوزه اقیانوس هند و آفریقا وارد جنوب شده و اگر این ابزار وارداتی است، با همت مردم بومیسازی هم شده است. گرگورها با شکلی دیگر در اروپا برای صید لابستر و نمونههای کوچکتر آن و در آفریقا و هندوستان برای صید ماهی استفاده میشود. البته گذر زمان، مواد اولیه گرگوربافها را تغییر داده است. در گذشته این تلهها را با نوعی چوب هندی و چینی که در بوشهر آن را به «باصچیل» میشناسند، میبافتند. چوب باصچیلها توپر، محکم و انعطافپذیر بود و تا مدتها به عنوان ماده اولیه گرگوربافها شناخته میشد. بعد از مدتی ساحلنشینها بافت گرگور را با استفاده از «گرز» ترکههای نخل خرما یا «پنگ» شاخه انعطافپذیر خوشه خرما میبافتند، اما این نوع گرگورها ماهیهای کوچک را صید نمیکرد و بیشتر از چهار ماه دوام نمیآورد.
«نیباز» نام درخت دیگری است که در ساخت گرگور آن را هم امتحان کردند. برای ساختن گرگور با نیباز بعد از شیار کردن چوب وسط، آن را با آب دریا خیس میکردند تا انعطافپذیر شود و، چون استقامت بیشتری نسبت به درخت نخل داشت بافندگان از چوب این درخت هندی استقبال کردند تا این که در دهه ۴۰ سیمهای مخصوص گالوانیزه از کشورهای حوزه خلیجفارس و کارگاهها سردرآورد و از آنها به صورت ترکیب سیم و چوب در گرگور استفاده شد. در نهایت چند دهه بعد وقتی پای سیمهای چینی به خلیجفارس باز شد گرگورهای چوبی به گرگورهای کاملا سیمی تبدیل شدند که بدون اشکال نیستند، عمر کوتاهی دارند و بعد از زنگزدگی، سلامت دریا را به خطر میاندازند.
توجه ویژه گرگور به محیطزیست دریایی
خلیجفارس به دلیل عمق کم و کف مرجانی و صخرهای، خانه امنی برای ماهیان کفزی است و صیادان، از گرگور بیشتر برای به دام انداختن ماهیهای کفزی و سختپوستان استفاده میکنند. حلوا، سنگسر، شوریده و هامور از جمله ماهی هایی هستند که با استفاده از گرگورها در تله میمانند.
گرگور یک روش صید منطبق بر زیستدریایی است و فرصت میدهد ماهیهای کوچکی که خود طعمه دیگر موجودات آبزی هستند و پوششهای گیاهی کف دریا سالم بمانند. این تلههای ماهیگیری یک برتری ویژه در مقایسه با روشهای صید ترال (کفروب) دارند که ریشه در هوشمندی و احترام همیشگی پیشینیان ما به محیطزیست دارد. در این روش، گونههای خاصی از ماهی با اندازه مشخص وارد سبد و صید میشوند و ماهیها در این سبدها تا لحظه بالا آمدن از دریا زنده و تازه میمانند، اما در صید کف روب، همانطور که از اسمش پیداست توری به نام «گوفه» که به شکل یک قیف بزرگ و از دو طرف به تختههایی متصل است، به اعماق دریا فرستاده و با شناور در بستر دریا کشیده میشود. ترال، داروندار کف دریا مانند مرجانها، جلبکها و دیگر موجوداتی را که برای دریا و اقیانوس حیاتی هستند، شخم میزند و با خود بالا میآورد.
در واقع ترال بعد از بههم ریختن زیست بوم دریا، باعث آشفتگی در زندگی موجودات دریایی هم میشود. در ترال، همواره بخشی از صید، گونههای بیمصرف است که بهطور تصادفی در دام گوفه افتادهاند و ممکن است ضمن صید کشته شوند. دلفینها، لاکپشتهای دریایی، کوسهها و همچنین گونههای صیدممنوع یا نابالغ میتواند بخشی از این بهدامافتادنها باشد که هر بار بعد از صید دور ریختهمیشود. به همین دلیل ترال که بیشتر یک نوع صید تجاری است در بیشتر کشورها به شدت کنترل میشود و همیشه سوژه اعتراضات زیستمحیطی است.
فصل به آب انداختن تلهها
با توجه به کاربرد گرگور، کارگاههای متعددی در گوشه و کنار جنوب ایران شکل گرفته که تمرکز آنها گرگوربافی است. شهرستانهای دیلم، بوشهر، گناوه، دیر، کنگان و جزیره از مهمترین مراکز گرگوربافی جنوب هستند. تقریبا همه وقت سال، فصل استفاده از گرگور است، ولی محلیها میگویند وقت به آب انداختن گرگورها بعد از ظاهر شدن ستاره سهیل و خنکتر شدن هوا در شهریور است که تا بهمن میتواند ادامه داشته باشد. گرگورها به چهار شکل «باطنهای»، «طعمهای»، «عمانی» و «دوکیسهای» وجود دارد و هرکدام بسته به نوع استفاده و صید ویژگیهای خاص خود را دارد. برای مثال، گرگور باطنهای بیشتر مخصوص صیادان عربستان است، نوع طعمهای برای صید ماهی هامور استفاده میشود و، چون ماهیهای ریز داخل گرگور نقش طعمه را برای هاموریان بازی میکند به این اسم خوانده میشود. گرگور عمانی از هر طرف بیشتر از ۳ متر است و، چون فضای بزرگی در شناور را اشغال میکند کمتر از آن استفاده میشود.
بهمن ماه فصل صید ماهی مرکب است که از دهه ۷۰ رونق گرفته است و در آبهای کمعمقتر شکار میشود. بعد از نوروز هم که صید ماهی مرکب تمام و آب گرمتر میشود، ماهیها به قسمتهای عمیقتر میروند تا بتوانند خود را خنک نگهدارند. به همین دلیل در این فصل سال، گرگورها به مناطق عمیقتر برده میشود. گرگور هرچه بیشتر زیر آب بماند ماهی بیشتری صید میشود. در گذشته که قطبنماهای مدرن نبود صیادها برای انتخاب بهترین محل برای انداختن گرگور، سنگی به نام «سنگ سرب» را که به طنابی باریک و طولانی وصل بود به دریا میانداختند تا مطمئن شوند در عمق دریا صخرههای دریایی وجود دارد که زیستگاه ماهیهاست. در غیر این صورت اگر ته دریا گلآلود بود موقعیت خود را برای صید تغییر میدادند.
رسم و رسوم مرتبط با گرگور
اوضاع صیادی با گرگور همیشه روبهراه نیست. گاهی طناب پاره و گرگورها در آب رها و گم میشود. این اتفاق در زمانی که طناب گرگورها از جنس «غدف» نوعی نخل بیثمر بود، بیشتر تکرار میشد. گاهی با حضور کفروبها، گرگورها صدمه میبینند و در اعماق دریا از هم جدا میافتند. در این زمان صیادها راهی جز چنگک انداختن به آب و نذر و نیاز ندارند. آنها در چنین موقعیتهایی نذر میکنند تا گرگورشان پیدا شود. نذرشان میتواند مقداری پول باشد یا بخشیدن همه یا بخشی از ماهیهای داخل گرگور به کسانی که نیازمند هستند.
همچنین در رسمی به نام «چرب و شیرین» پای گرگور به باورها باز میشود. جنوبیها معتقد بودند اگر زنی که تازه وضعحمل کرده صید یک صیاد را بخورد صیاد تا مدتی نمیتواند ماهی بگیرد و به اصطلاح «چله گرفته است». برای همین مراسم چرب و شیرین را به پا میکردند. در این مراسم، شیر همان زن را با خرما و روغن مخلوط میکردند و با آن حلوا میپختند. این حلوا را در گرگور و بعد در دریا میانداختند. آنها معتقد بودند ماهی با خوردن این غذای چرب و شیرین، باعث آشتی دوباره دریا و صیاد میشود و به این ترتیب روزی صیاد قطعنمیشود.
گرگوربافی؛
بدون دستگاه و پرزحمت
بیشتر کسانی که لنج دارند و صیادی میکنند گرگوربافی هم بلدند. اصلا تا همین چند سال پیش همه گرگور میبافتند، اما بیشتر آنها به دلایلی مانند صرفه اقتصادی، صید در دریا را به ساخت گرگور در ساحل ترجیح میدهند. تعداد کم گرگوربافان ایرانی در دهههای گذشته باعث حضور نیروی کار غیربومی و مهاجران افغانستانی و اشتغال آنها به گرگوربافی شد. به گونهای که الان آنها بیشتر کارگاههای گرگوربافی جنوب را میچرخانند. البته در این میان صیادان از کارافتاده یا کهن سالتر جنوبی هم هستند که به واسطه گرگوربافی کمکخرج خانوادهشان هستند. شماره «عین» و «محمدرضا نورزهی» را از میان کارگاههای گرگوربافی پیدا کردم. غرق در لهجه جنوبی بودند. به زحمت توانستم راضیشان کنم چند کلمهای درباره گرگوربافی صحبت کنند.
گرگوربافی کار پرزحمتیاست
«عین»، جوانی که خودش یک کارگاه گرگوربافی در بندرگناوه دارد، میگوید: «گرگوربافی کار پرزحمتی است، دستگاه ندارد و باید چند ساعت روی زمین بنشینید و بایستید تا سیمهای گرگور را به هم ببافید. آدم باید وارد باشد تا بتواند گرگور را بسازد. من خودم ۲۵ کارگر دارم که بیشترشان افغانستانی هستند. سالهاست که ایرانیها کمتر گرگور میبافند و این کار بیشتر دست افغانستانیها افتاده است.»
انداختن سالانه ۲ تا ۳ هزار گرگور به آب توسط هر لنجدار
محمدرضا نورزهی ۱۳ سال است که گرگور میبافد، پدرش هم ۳۰ سال است در بوشهر گرگورباف است. او اصالتی افغانستانی دارد و متولد جنوب ایران است. محمدرضا میگوید: «گرگورهای کوچکی که برای صید تفریحی میبرند یک متر و گرگورهای بزرگتر که صیادها میخرند بیشتر از ۱.۵ متر است. من دستمزدی کار میکنم. یعنی صاحبکار برایم سیم میآورد و من گرگور میبافم. از زمانی که یادم میآید گرگورها سیمی بودهاند، اما پدرم تعریف میکند ۴۰، ۵۰ سال پیش گرگورهای چوبی هم میبافتند که خیلی مکافات داشته است. شنیدهام که برای این گرگورها باید چند روز چوبها را در آب دریا میخواباندند تا انعطافپذیر شود. من گرگور کوچک را یک ساعته میبافم، اما اگر بزرگتر شود زمان بیشتری میبرد؛ بیشتر مشتریهایمان هم از جنوب هستند و صیادها. بندرعباس و بوشهر و چابهاریها هر کدام یک مدل گرگور میخرند.
در چابهار برای این که بتوانند در فرصت دو ماهه شکار، ماهی مرکب گیر بیاورند گرگور مخصوص مرکب و بندرعباسیها هم که بیشتر دنبال یک نوع ماهی هستند گرگور ِ چشمه ریزتر میخرند. آب کف دریا شور است و سیم گرگورها زود خراب میشود. هر لنجداری در جنوب هر سال بین ۲ تا ۳ هزار گرگور به آب میاندازد و با توجه به این که گرگور ۸ ماه وقت دارد در آب باشد هرسال باید آن را عوض کنند. البته سیمهای چینی نسبت به قبل ضعیفتر شدهاند. پدرم میگوید قبلا سیمهای چینی بیشتر از یک سالونیم عمر میکرد، اما الان سیمها زود زنگ میزند.»
منبع: روزنامه خراسان