«اسفند» آخرین ماه سال است، اما انگار این ماه در هشت سال دفاع مقدس، ماه آغاز رسیدن است. ماهی که برخی از فرماندهان شاخص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعد از روزها، ماهها و یا سالها مزد مجاهدتهای خالصانهشان را دریافت کردند و نام شهدای بنامی همچون شهید حمید باکری، شهید حسین خرازی، شهید امیر حاج امینی، شهید محمدابراهیم همت، شهید حجتالله رحیمی، شهید عبدالحسین برونسی، شهید عباس کریمی و شهید مهدی باکری در تاریخ جاودانه شد. بیجهت نیست ماه اسفند، ماه شهدا لقب گرفته است.
شهید حمید باکری؛ جزو اولین نفرات گروه پیشتازی بود که قبل از عملیات خیبر مخفیانه به عمق دشمن رفت و با دیگر همرزمانش توانست مراکز حساس نظامی رژیم بعث را به تصرف در آورد و کنترل منطقه را در دست بگیرد. شب چهارشنبه سوم اسفندماه سال ۱۳۶۲ که زمان شروع عملیات خیبر بود، در همان دقایق ابتدایی خبری را با بیسیم به قرارگاه مخابره کرد: «پل مجنون تصرف شد». پلی که در عمق ۶۰ کیلومتری دشمن بود و بعدها به افتخار این فرمانده رشید اسلام، نامش را «پل حمید» گذاشتند.
شهید حسین خرازی و مدیریتهای خاصش در برهههای حساس جنگ؛ در مرحله دوم عملیات طریقالقدس در آذرماه سال ۱۳۶۰ قرار بر این بود که رزمندگان برای منهدم کردن و متلاشی ساختن سازمان رزم دشمن به تصرف تپههای «نبعه» و «چذابه» بپردازند. در این کارزار رزمندگان تیپ ۱۴ امام حسین (ع) به حسین خرازی فرماندهشان اطلاع دادند که در محاصره عراقیها قرار گرفتهاند.
همین خبر کافی بود تا حسین خرازی را که در فاصله چند صد متری یگانهای عملکننده قرار داشت به منطقه درگیری بکشاند تا بلکه از نزدیکترین نقطه، کار هدایت عملیات را انجام دهد. حسین خرازی با دشمن تنها ۵۰ متر فاصله داشت و دقیقاً در تیررس فشنگ تفنگها و تیربارها بود، اما تمام عزمش را جزم کرده بود تا نگذارد نیروهایش محاصره شوند. همین هم شد. حضور فرمانده ارشد موجب شد تا رزمندگان در شب دوم عملیات، پس از نبردی تن به تن و خونین همراه با تسلط بر تنگه چذابه در مواضع جدیدی استقرار یابند و خط پدافندیشان در مقابل دشمن ترمیم شود.
و، اما شهید امیر حاج امینی؛ بیسیمچی گردان انصار لشکر حضرت رسول (ص) که بعدش از شهادتش، «نماد شهادت» شد و عکسش همه جا چرخید، زیرا بحبوحه عملیات کربلای ۵ در جنوب کانال پرورش ماهی منطقه شلمچه روز دهم اسفندماه سال ۱۳۶۵، احسان رجبی با دوربینش به دنبال ثبت تصاویر بود. وقتی به یک شهید رسید، ایستاد و با تعجب به چهره او نگاه کرد. امیر حاج امینی را میشناخت. صورتش غرق خون بود و راحت آرمیده بود. درنگ نکرد. ۲ عکس از او گرفت؛ یکی نمای نزدیک و دیگری نمای دور. این عکسها بعدها عنوان سمبل شهادت را به خود اختصاص داد.
شهید محمدرضا کارور؛ از نخبههای دفاع مقدس که در بیشتر عملیاتها همراه شهید همت بود. هنگامی که خبر شهادتش را به شهید همت دادند، او گفت: با شهادت محمد رضا کارور کمر من شکست. مادر شهید کارور در خاطرات خود نقل میکند که شهید همت در بحبوحه عملیات خیبر با او تماس گرفته و این مادر را دلداری داده و به او قول داده که تا پیکر فرزندش را پیدا نکند از منطقه بازنخواهد گشت. این در حالی است که هنوز پیکر این شهید پیدا نشده و جزو مفقودالاثرهاست! با این وجود شهید همت به قول خود عمل کرد، زیرا به فاصله چند روز پس از شهادت کارور، او نیز به آرزوی خود یعنی شهادت رسید.
شهید محمدابراهیم همت؛ به همراه حاج احمد متوسلیان به دستور فرمانده کل سپاه مأمور تشکیل تیپ محمد رسول الله (ص) شدند. حاج احمد به عنوان فرمانده تیپ و شهید حاج همت به عنوان مسؤول ستاد تیپ فعالیت میکردند. پاییز سال ۱۳۶۰ حاج همت به همراه تنی چند از سلحشوران جنگ و از جمله حاج احمد متوسلیان به سفر روحانی حج مشرف شدند. محمدابراهیم در عملیات مسلم بن عقیل و محرّم با مسؤولیت فرمانده قرارگاه فعالیت میکرد. او در مدت فرماندهی تیپ محمد رسول الله (ص) که بعد به لشکر ۲۷ تبدیل شد در چندین عملیات به صورت خط شکن وارد شد. شهید همت سرانجام در عملیات خیبر که در اسفند ۱۳۶۲ آغاز شد به فیض شهادت نائل شد.
شهید عبدالحسین برونسی؛ تنها چند ثانیه به زمان شهادتش باقی مانده بود که گفت: دیدار، دیدارِ یار و دیدارِ فراق است و بعد به دیدار محبوبش شتافت و ردای شهادت را بر تن کرد. او از همان ابتدای عملیات سرانجامش را میدانست و به همرزمانش گفته بود: اگر در عملیات بدر شهید نشدم، به مسلمانی من شک کنید. در شرق دجله، منطقه هورالعظیم در چهارراه خندق شهید میشوم.
شهید حاج عباس کریمی؛ از فرماندهان برجسته دوران دفاع مقدس بود که به اخلاص و ساده زیستی همچون دیگر سرداران شهید شهره است، به گفته همرزمانش همراه با جهاد اصغر به جهاد اکبر که همانا خودسازی و دوری از رذایل اخلاقی است، همت میکرد. چنانکه شهید دستواره در مورد او گفت: در جسم کوچک او یک روح بزرگ و با عظمت و متصل به عظمت خدا نهفته بود که او را یک انسان الهی کرده بود.
شهید مهدی باکری؛ فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا که همچنان پیکر مطهرش مفقودالاثر است. آخرین مکالمه او با شهید حاج احمد کاظمی است؛ مکالمهای که حکایت از واقعه مهمی دارد که حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب و شهید قاسم سلیمانی آن را روایت کردهاند. هنگامی که بعدازظهر ۲۵ اسفندماه سال ۱۳۶۳ ارتش بعثی پس از ورود به حربیه، در دشت مقابل گلوگاه کیسهای پیش آمد و پس از تصرف خاکریز اول خودی، نیروهای لشکر عاشورا را محاصره کرد. شهید باکری مانع عقب نشینی شد و با پرتاب چند نارنجک پشت سیلبند بازگشت و مانند یک تکاور ماهر به نبرد ادامه داد. در گرماگرم نبرد، تکبیرگویان و در حال ذکر و دعا برای حضرت مهدی (عج) و طلب استعانت از آن حضرت، ناگهان تیری به پیشانیاش اصابت کرد و به فیض شهادت نائل آمد.
یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد