خانه نسبت به تعداد افرادی که در آن مستقر بودند، کوچک بود؛ چندین نفر به صورت فشرده کنار یکدیگر روی تخت خوابهایی بسیار بیکیفیت و نامناسب خوابیده بودند؛ برخی هم روی تختشان نشسته و در حال انجام کار بودند؛ یکی با دیدن ما موهایش را مرتب میکرد و دیگری تختش را و یا آن دیگری که چیزی میخورد.
یکی از آنها که خیلی توجهم را به خودش جلب کرد، گوشهی لباسش را بالا آورده بود و صورتش را تقریبا پوشانده بود. نمیدانم از حضور ما خجالت میکشید و یا از حضور خودش در خانهی سالمندان.
یکی از پدران این مرکز که مورد بیمهری فرزندانش قرار گرفته، نزدیک آمد و با ما و پیرمردهای اتاق کناری حال و احوال کرد.
به محض ورودش شور و نشاط با او وارد اتاق شد چرا که بسیار خوش صدا و خوش برخورد بود و با شعر و ادبیات دوست داشتنی خاص خودش، به استقبال ما آمد.
مسئولان مرکز میگفتند او نباید مصاحبه بدهد و یا نباید تصویری از او پخش شود چراکه این خواستهی اعضای خانوادهی اوست.
آهی کشیدم و متعجب شدم. نمیدانم چرا، اما این پدر و این سرزندگی و شادابی، آرزوی هر خانوادهای است و شاید خیلیها در حسرت یک لحظهی با پدر بودن باشند.
نمیدانم ما فرزندان به کجا میخواهیم برویم که او مزاحم ماست و با چه سرعتی میخواهیم برویم که او نمیتواند ما را همراهی کند؛ او که ذرهذره رشد ما را با صبوریِ بی حد وصفش دیده و از خیلی کارها و آرزوهایش دست کشده و کنار ما قدم به قدم رفته و برگشته تا ما، راه رفتن را بیاموزیم.
اویسی مدیرکل سازمان بهزیستی استان سیستان و بلوچستان که با تعدادی از معاونانش در آستانهی روز پدر به این خانهی سالمندان سر زده بود، میگوید: این سازمان در راستای رسالتهای خود اقداماتی را پایهگذاری کرده تا به سالمندانی که نیازمند حمایت هستند، کمک شود.
او در ادامه میگوید: هم اکنون ۶ مرکز خانهی سالمندان در شهرستانهای زابل و زاهدان فعال هستند و قرار است مراکزی نیز در شهرستانهای چابهار و ایرانشهر ایجاد کنیم و با گسترش آن، سالمندان علاوه بر سرویسهای رفاهی، سرویسهای درمانی و توانبخشی متناسب با نیازشان دریافت کنند.
موضوع تشکهای خراب و فرورفتهی تختهای این مرکز را با مدیرکل سازمان بهزیستی مطرح کردم و قرار شد ضمن تذکر به مسئولان آن مرکز، دستور تعویض آنها را بدهند.
¬یکی از مسئولان هیئت همراه مدیرکل میگفت: قرار است این سالمندان به مرکزی دیگر و مجهزتر منتقل شوند تا شأن و منزلت آنها حفظ شود.
رفتار و رسیدگی مراقبان و بهیاران برخی مراکز سالمندان نیز شاید در شأن این والدین نباشد و انتظار میرود تا این عزیزان دیگر مورد بی مهری دولت و نهادهای حمایتی قرار نگیرند.
حال خوبی از حضور در آنجا نداشتم؛ مرا تا درب خروج همراهی کردند و درب خانه، دوباره بر روی کسانی که یک عمر قفل مشکلات زندگیشان رو باز کردهاند، قفل شد.