حجت الاسلام والمسلمین مسعود عالی، سخنران مذهبی، درمورد ابعاد شخصیتی امام محمد باقر (ع) بیان کرد: علوم اهل بیت (ع) متصل به علم خداوند متعال بوده است و آنها از سرچشمه، آب زلال را میگرفتند و در عالم پخش میکردند و به قول حافظ: «به حُسن خلق و وفا کَس به یارِ ما نرسد/ تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد/ اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمدهاند/کسی به حُسن و ملاحت به یارِ ما نرسد/هزار نقش برآید ز کِلکِ صُنع و یکی/به دلپذیری نقشِ نگارِ ما نرسد». کسی در زیبایی اخلاق و همه زیباییهای رفتاری به معصومین (ع) نمیرسد و اگرچه خداوند متعال، خیلی با کِلک و قلم آفرینش، نقشهای زیبایی زده اند، ولی هیچ کس، امام باقر (ع) و اهل بیت (ع) نمیشود.
به گفته این سخنران مذهبی، علوم اهل بیت (ع)، علومی بوده اند که بنده پرورش میدادند و تسلیم و خاضع خداوند را تربیت میکردند و تسلیم خداوند بودن و بندگی خدا را کردن، روح دینداری است؛ به طوری که یکی از شاگردان امام باقر (ع)، جابر جُعفی بوده است که از اصحاب با عظمت حضرت (ع) و امام جعفر صادق (ع) بود که خودش در روایت، میگوید ۶۰هزار حدیث از احادیث اسرار را از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) آموخته بودم. به همین دلیل، ایشان فرد با عظمتی بود.
حجت الاسلام عالی ادامه داد: جابر جُعفی، نامهای از امام باقر (ع) به دستش رسید و وقتی نامه را دید، امام (ع) در آن نوشته بودند که جابر، به محض این که نامه ام به دستت رسید یک چوب بین دو پاهایت بگذار و با بچهها در کوچهها بدو. به محض این که نامه را دید، بوسید و روی چشمش گذاشت و این کار را انجام داد و مردم هم مسخره کردند و خندیدند و تعجب کردند، ولی جابر به این چیزها کاری نداشت و فرمان امامش را فرمان خدا میدانست و از آن اطاعت کرد. زیرا پشت پرده این بود که حاکم ظالم آن زمان که خلیفه بود به حاکم کوفه دستور داده بود جابر جُعفی را دستگیر کن که یا باید قضاوت دربار ما را بپذیرد و یا گردنش را بزن. به همین دلیل، امام محمد باقر (ع) این نامه را نوشتند و به محض این که حاکم، جابر که در کوچهها با بچهها میدوید را پیدا کرد، دید بدین صورت شده است. سپس، برای خلیفه وقت نوشت که جابر جُعفی دیوانه شده است و نه به درد قضاوت میخورد و نه گردنش را زدن، فایدهای دارد.
این سخنران مذهبی گفت: با نامه امام محمد باقر (ع) به جابر جُعفی، هم جان این اصحاب امام (ع) محفوظ ماند و هم قضاوت دربار بنی امیه را قبول نکرد و در این میان، اگرچه جابر نمیدانست پشت پرده چه خبر است، ولی تسلیم بود و این بسیار ارزشمند است و درواقع، شاگردان اهل بیت (ع) بدین گونه بودند.
پیرمرد تربیت شده مکتب امام محمد باقر(ع)
او بیان کرد: در اصول کافی، روایت داریم مجلسی در منزل امام محمدباقر (ع) بود و جمعیت زیادی از شیعیان دور و بر حضرت (ع) بودند و یک پیرمردی، عصازنان آمد و دم درب ایستاد و اول به امام محمد باقر (ع) سلام کرد و آقا، جوابش را داد و سپس، به جمعی که نشسته بودند سلام داد و به امام باقر (ع) گفت: من پیر شده ام و یک جا در کنار خودتان به من بدهید و شما و دوستان شما را دوست دارم و در این دوستی، طمعی ندارم و از دشمنان شما بدم میآید و دلیلش هم این است که شما را دوست دارم و همان طور که شما به ما یاد داده اید، حلال و حرام را بلدم و تا جایی که بتوانم رعایت میکنم. این چیزها به درد من میخورند؟ اگر از دنیا رفتم چه اتفاقی میافتد؟
این سخنران مذهبی گفت: امام باقر (ع) فرمودند: همین سوال تو را کسی از پدرم، امام سجاد (ع) پرسید و پدرم فرمودند: اگر تو با این حال، از دنیا بروی به محضر پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میروی و ملائکه به استقبالت میآیند و اگر زنده بمانی، سعادت دنیا را خواهی داشت.
آن پیرمرد گفت: آقا! من راجع به خودم گفتم. یعنی اگر از دنیا بروم به محضر پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) میروم. امام باقر (ع) فرمودند: بله. پیرمرد شروع به گریه کردن، کرد.
به گفته او، امام باقر (ع) که پیرمرد را در کنار خود جا داده بود با دستان مبارکشان، اشکهای او را پاک کردند و همین کار باعث شد همه جمع، منقلب شوند و پس از این که پیرمرد رفت، امام باقر (ع) فرمودند: اگر کسی میخواهد اهل بهشت را ببیند همین آدم بود.
حجت الاسلام عالی افزود: افرادی که به امام محمدباقر (ع) متصل میشوند و تربیت شده حضرت (ع) هستند این چنین افرادی اند و زندگی و مرگ شیرینی خواهند داشت.