حکومت‌های استعمارگر اگر نتوانند به شکل حضوری و مستقیم، اهداف چپاول‌گرایانه خویش را در کشور‌های تحت سلطه دنبال کنند، برای پیشبرد مقاصد استعماری، به سراغ نفوذی‌ها و عناصر قابل بهره‌برداری در داخل آن کشور‌ها می‌روند.

بهترین نفوذی‌ها برای این حکومت‌های استعمارگر، کسانی هستند که بی‌جیره و مواجب و به دلیل وابستگی ذهنی که به تفکر، جهان‌بینی و فرهنگ آن‌ها دارند در خدمت‌شان قرار بگیرند. گرچه کشور انگلستان به عنوان استعمارگر کهن، سردمدار به کارگیری این نوع از نفوذی‌ها و جواسیس بوده و همچنان نیز هست، اما کشور امریکا در طول زمان، با درس‌آموزی از این روش روباه پیر، اقدام به جذب نفوذیایی از این دست در کشور‌های مختلف از جمله ایران کرده است. برهمین اساس در میان اسناد لانه جاسوسی، می‌توان صفحاتی را یافت که امریکایی‌ها در آن‌ها تلاش داشته‌اند چنین افرادی را برای پیشبرد اهداف خود به خدمت بگیرند. افرادی که شدیداً شیفته اندیشه و فرهنگ غرب بوده و به همین علت نیز بی‌جیره و مواجب و شاید حتی با انگیزه خدمت به وطن به جاسوس سازمان سیا بدل شده بودند. در مقال پی آمده نگاهی داشته‌ایم به اسنادی که در آن امریکایی‌ها مشغول جذب چنین اشخاصی از میان اعضای گروه موسوم به نهضت آزادی ایران بوده‌اند، امید آنکه مفید آید.

از مرحله شناسایی تا ایجاد وابستگی

در میان اسناد لانه جاسوسی، سندی وجود دارد به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۷. ش که در آن استمپل از مأموران سیاسی سفارت امریکا در تهران با محمد توکلی [محمد توسلی]و بهرامیان از اعضای نهضت آزادی ایران قرار ملاقاتی را در رستوران ال چیکو داشته است. در این سند استمپل به دنبال آن بوده که متوجه شود نظر محمد توسلی و مردم ایران درباره دولت امریکا چیست؟ و در نهایت این دو را برای همکاری با سفارت قانع کند. در بخشی از این سند آمده است:

«توکلی به عنوان کسی که تماس‌هایی با افراد نهضت آزادی دارد و در حقیقت ممکن است خودش هم یک شخصیت مهم نهضت آزادی باشد، به استمپل معرفی شده بود. فردی که توکلی و استمپل را به هم معرفی کرده بود برای ۱۵ دقیقه به صحبتی کوتاه راجع به سابقه استمپل پرداخت. در سراسر ملاقات آشکار بود که سوءظنی اساسی از طرف توکلی در این مورد که استمپل یا خبرچین ساواک است یا جاسوس سیا وجود داشت. گفتگو به آهستگی پیش رفت و در این مدت معلوم شد، نفر سوم که بهرام نامیده می‌شد، مهندسی راه و ساختمان را در انگلیس و علوم سیاسی را در ایالات متحده تحصیل کرده و برای چند سالی در دانشگاه دیتون تدریس کرده بود. توکلی تمایل نداشت نام کاملش را بگوید، ولی در مقابل سؤال مستقیم (اسمش را) گفت. توکلی که چهل و چند ساله به نظر می‌رسید، گفت مهندسی را در آلمان تحصیل کرده است. پس از مقداری گفت‌وگوی مقدماتی، توکلی از استمپل پرسید، فکر می‌کنند مسائل ایران چه هستند؟ استمپل شکل متعادل کردن توسعه اقتصادی یا توسعه سیاسی را مورد بحث قرار داد و گفت که او مایل است راجع به جامعه ایران بیشتر بداند. توکلی سپس پرسید استمپل فکر می‌کند ایرانی‌ها نسبت به ایالات متحده چه احساسی دارند؟ استمپل جواب داد ایرانی‌ها نظرات مختلفی دارند؛ بعضی فکر می‌کنند که ایالات متحده به اندازه کافی در دفاع از دنیای آزاد نیرومند نیست، در حالی که دیگران از حضور اساسی امریکا با تمام فرض‌ها متنفر هستند. عده‌ای دیگر تکنولوژی امریکا را تحسین می‌کنند، ولی خیلی از جنبه‌های جامعه امریکا را دوست ندارند. استمپل اشاره کرد که خیلی از ایرانیان، امریکایی‌ها را به عنوان طلیعه مشکلات برون‌شهری قلمداد می‌کنند که با حضور یا بدون حضور امریکا وجود خواهند داشت. توکلی گفت چندین هزار نظامی امریکایی در ایران حضور دارند. استمپل با این اشاره که تعداد آن‌ها به صد‌ها می‌رسد تا هزاران پاسخ گفت... توکلی سپس برای اولین بار کمی بازتر صحبت کرد و گفت حدس می‌زند کمی کمتر از نصف مردم ایران، امریکایی‌ها را به خاطر حمایت‌شان از شاه و دولت دوست ندارند و به آن‌ها اعتماد نمی‌کنند. استمپل پاسخ داد که او از این احساس آگاه است، هر چند ممکن است با ارقام مخالف باشد.» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۳، ص ۱۰۰ و ۱۰۱).

اما جالب است اشخاص مذکور که در سند بالا در جلسه با استمپل با شک و بدبینی به مأمور سفارت امریکا نگاه می‌کرده‌اند، به دلیل وابستگی ذهنی و تعلق خاطری که به فرهنگ غربی داشته‌اند، به مأموران سفارت اعتماد کرده و حتی چند ماه بعد، به دنبال جلب نظر امریکایی‌ها برای جایگزین شدن نهضت آزادی بعد از رفتن شاه از ایران در قدرت بوده‌اند!

در این سند که به وسیله ویلیام سولیوان (سفیر امریکا در تهران)، به تاریخ ۲۵ سپتامبر ۱۹۷۸. م - ۳ مهر ۱۳۵۷. ش- تنظیم شده، آمده است: «مقامات نهضت آزادی تقاضای یک ملاقات فوری با مأمور سیاسی استمپل را کردند تا پی ببرند آیا امریکا رابطه‌ای با تحت مراقبت قراردادن آیت الله خمینی در خانه‌اش به وسیله دولت عراق دارد. مقامات نهضت آزادی می‌گفتند که جنبش آن‌ها در پی یک ملاقات در سطح سیاسی با مقامات امریکایی است تا وضعیت خودشان را برای جلب حمایت ایالات متحده، در ترتیب دادن انتقال از دولت استبدادی فعلی در ایران به یک سیستم دموکراتیک‌تر ارائه نمایند. افراد نهضت آزادی اشاره کردند کمونیست‌ها و دیگر بازیگران آشوب‌طلب، در حال شروع به ایفای نقش مهم در ایران می‌باشند. آن‌ها ادعا می‌کنند احساسات ملی (توده‌ای) به نحوه مقاومت‌ناپذیری برعلیه شاه است... بهرامیان گفت این کار به نقل از سیاست‌های نهضت آزادی برای واشنگتن، در سطحی مناسب کمک می‌کند و نهضت آزادی امیدوار است موافقت ایالات متحده برای فعالیت‌های بدون خشونت که به خلاص شدن از شر سلسله پهلوی بینجامد را به دست آورد. استمپل جواب داد، امریکا به طور واضح وضعیت ایران را از دید نهضت آزادی نگاه نمی‌کند و به شاه به عنوان یک نیرو برای ثبات و به عنوان یک عامل اصلی برای هدایت تغییرات دموکراتیک می‌نگرد.» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۳، ص ۱۱۸ و ۱۱۹)

گرچه از نکات جالب این سند، این مسئله است که امریکایی‌ها آنقدر باهوش نبوده‌اند که حتی در مهر ۵۷ بفهمند شاه ماندنی نیست، اما تقاضای نهضت آزادی از آن‌ها برای به رسمیت شناخته‌شدن از سوی امریکایی‌ها، برای مرحله بعد از رفتن شاه بسیار حائز اهمیت است.

نیاز متقابل

با او‌ج‌گیری انقلاب اسلامی و بعد از فرار شاه از ایران گویی امریکایی‌ها به شکل جدی مجبور شدند به گروه‌های سیاسی‌ای که نگاه مثبتی به امریکا دارند به عنوان جایگزین شاه فکر کنند. قاعدتاً و براساس ارتباطاتی که میان مأموران سفارت با اعضای نهضت آزادی برقرار شده بود و بر مبنای اطلاعات کسب شده، امریکایی‌ها ایشان را برای پیشبرد اهداف‌شان مناسب دیدند. به همین دلیل در ملاقاتی به سند شماره ۲۶ که در تاریخ ۱۸ ژانویه ۱۹۷۹. م (۲۸ دی ۱۳۵۷. ش)، میان نماینده سفارت با نماینده مهندس بازرگان انجام می‌شود، مذاکراتی میان دو طرف انجام شد:

«منبع نهضت آزادی که از طرف مهدی بازرگان صحبت می‌کند، اصرار داشت سفارت به اعمال نفوذش روی ارتش ایران، برای شلیک و حمله‌نکردن به مردم ادامه دهد. بازرگان همچنین می‌خواهد ایالات متحده بداند که برنامه زمان‌بندی تسریع شده برای حرکت نهضت آزادی به سوی (تشکیل) دولت، اگر که دستاورد‌های اساسی چپی‌ها قرار است بر آن پیشی بجوید، لازم می‌باشد. نهضت آزادی حس می‌کند که درگیری بین شورای پیشنهادی خمینی و دولت فعلی ایران، خودش را با مشکلات جزیی دمساز می‌کند و جنبش اسلامی قدرت را به دست خواهد گرفت. این موضوع اشاره بر این دارد که شایعات مربوط به یک معامله بین بختیار و جنبش اسلامی ممکن است دارای اساسی باشد. در این اثنا مسائل مربوط به تنظیم برنامه بازگشت خمینی به ایران و دیگر نامطمئنی‌ها اشاره می‌کند که خمینی و دستیارانش به دقت موقعیت خودشان را قبل از اینکه تصمیم بگیرند از چه راهی اقدام نمایند، مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند. محمد توسلی (که به عنوان توکلی شناخته می‌شود)، همچنین مقام ارشد نهضت آزادی با استمپل، مأمور سیاسی، طبق دستور بازرگان رئیس نهضت آزادی ملاقات کرد که دو نکته را متذکر گردد: الف) نهضت آزادی از ایالات متحده برای تلاش‌هایش در جلوگیری از ارتش، برای به دست گرفتن قدرت از طریق کودتای نظامی متشکر است و اصرار دارد که دولت ایالات متحده به این کار ادامه دهد. ب) اگر حملات شدید حزب توده (کمونیست) قرار باشد که در سیستم سیاسی فعلی ایران صورت پذیرد، برای جنبش اسلامی لازم خواهد بود برنامه زمان‌بندی شده‌اش را سرعت بخشد.» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۳، ص ۳۷۲ و ۳۷۳)

در واقع این سند نشان می‌دهد براساس نیاز متقابلی که جریان غربگرای نهضت آزادی و امریکایی‌ها به هم پیدا کرده بودند، این ملاقات و مذاکرات انجام شده است.

ارزیابی سفارت از نخست‌وزیری مهدی بازرگان

بنا بر گزارشی که «ونس» گزارشگر سیاسی- امنیتی سفارت امریکا در تهران، به تاریخ ۶ فوریه ۱۹۷۹. م (۱۷ بهمن ۱۳۵۷. ش) به شماره سند ۳۹ تهیه کرده است، تحلیلی از علت و چگونگی حکم امام‌خمینی در انتصاب مهندس بازرگان به عنوان نخست‌وزیر به وزارت امور خارجه امریکا ارائه شده است که در آن آمده است:

«آیت‌الله خمینی دیروز، مهدی بازرگان را به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت منصوب کرد. او روز دیگری را نام نبرد و اشاره‌ای به شورای انقلاب اسلامی نکرد. (او احتمالاً هیچ وقت این کار را نمی‌کند) و در واقع روش مشخصی که او مایل است بازرگان پیاده کند، هنوز مبهم است. سخنان وی، حکم کتبی وی و ترجمه آن‌ها توسط ابراهیم یزدی کاملاً منطبق نیستند. بازرگان باید یک دولت تشکیل و رفراندومی در مورد جمهوری اسلامی دهد، مجلس تعیین قانون اساسی را تشکیل و سپس انتخابات مجلس ملی جدید براساس قانون اساسی را انجام دهد. به هر حال، تاکنون نامشخص است که فرم ورقه رأی رفراندوم به چه شکل خواهد بود و محل قانون اساسی چه کار خواهد کرد. دیروز یزدی بار دیگر تکرار کرد که هم‌اکنون یک قانون اساسی جدید وجود دارد و قانون اساسی جدید تهیه و نوشته شده است. آنچه مشخص است، طبیعت مقابله با بختیار است. خمینی اعلام کرد علاوه بر تشکیل یک دولت، من نخست‌وزیر را براساس مأموریتی که طبق شرع مقدس توسط حق تعالی به من واگذار شده، تعیین کرده‌ام. اطاعت از مهندس بازرگان تکلیف است. ملت باید از وی اطاعت کند. این یک دولت معمولی نیست، این یک دولت محکم و بسیار قوی است. شورش علیه این دولت، محاربه با دین است. جرمی که اسلام برای آن مجازات خشنی قائل است. من باید به همه کسانی که ممکن است، سعی کنند این دولت را تضعیف نمایند، هشدار دهم که مجازات آن‌ها واقعاً سخت خواهد بود. تهدیدات وی به قدری مهلک و ترسناک بود که آیت‌الله رفسنجانی یکی از دستیاران وی، با شتاب به مطبوعات خاطرنشان کرد که جمهوری اسلامی آزادی بیان عقاید و انتقادات از دولت را تضمین می‌کند. در عین حال، بختیار اراده خود را مبنی بر ادامه حکومت به عنوان تنها دولت قانونی ابراز کرد.» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۱۰، ص ۵۳ و ۵۴)

اطلاعاتی کامل و جامع امریکایی‌ها از اختلافات داخلی ایران

چندماه بعد از شروع به کار دولت موقت و به ویژه پس از برگزاری همه‌پرسی تعیین نوع حکومت و استقرار نظام جمهوری اسلامی با رأی قاطع مردم، ارتباط مأموران سفارت امریکا با عناصر غربگرای نهضت آزادی، به عناوین گوناگون همچنان ادامه داشت. ارتباطاتی که موجب شد تا آن‌ها حتی از جزئیات اختلاف میان دولت موقت با سایر نهاد‌های انقلابی خبر داشته باشند. چنانچه براساس سند شماره ۲۵۴، به تاریخ ۲۰ تیر ۱۳۵۸. ش، وابسته دفاعی امریکا در تهران در گزارش به سازمان اطلاعات دفاعی امریکا، اینگونه خبر داده است:

«در مورد استعفای دولت بازرگان ما اطلاع کافی داریم. این سومین باری است که شایعات جدی و گزارشات روزنامه‌ها اظهار می‌کنند، نخست‌وزیر استعفا خواهد داد. بازرگان مجدداً همان دلایل را متذکر شده و آن دخالت دولت در دولت، توسط کمیته‌های مذهبی و اشخاص بی‌مسئولیت می‌باشد. این دخالت‌ها، بازرگان را از حل مشکلات مملکت باز می‌دارد. در دفعات قبل که بازرگان قصد استعفا داشت، آیت‌الله خمینی لفظاً به وی قدرت کامل داده و از خواسته‌های وی حمایت کرده بود. این حمایت هر چند در مرحله اول مؤثر می‌باشد، ولی همچون باد هواست! قبلاً که دولت بازرگان دو بار چنین «قدرت کاملی» را جهت اداره مملکت از آیت‌الله خمینی گرفته بود، سرابی بیش نبوده است. ما فکر می‌کنیم چنانچه نخست‌وزیر متقاعد شود برای سومین بار در مقام خود باقی بماند، وی ضمانت‌های اساسی از آیت‌الله خمینی خواهد گرفت. مأمور گزارشگر مطمئن نیست که در رابطه با اوضاع کنونی، حتی خمینی بتواند قدرتی را که بازرگان جهت اداره مملکت می‌خواهد به وی بدهد. سؤال این است اگر نخست‌وزیر استعفا دهد، چه کسی می‌خواهد دولت بی‌کفایت موقت ایران را اداره نماید.» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۱۰، ص ۵۵۳ و ۵۵۴)

البته در سند دیگری به شماره محرمانه ۱۰۱۳۸ که مربوط به تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۹. م (۲۶ شهریور ۱۳۵۸. ش) تنظیم شده است، امریکایی‌ها روی اختلافات شورای انقلاب با دولت موقت متمرکز شده و با اطلاع کامل از مسائل سیاسی داخل ایران، نگران غالب‌شدن نظرات اعضای شورای انقلاب و از جمله شهیدبهشتی بر دولت تکنوکرات و غربگرای مهندس بازرگان شده بودند. چنانچه در این سند آمده است:

«در جریان چند روز گذشته، مهدی بازرگان نخست‌وزیر آماج انتقاداتی از چند جانب بوده است. وی به ضدیت با روحانیت، عدم کارآیی و اشتباه کاری‌های کلی متهم شده است. بازرگان به این حملات پاسخ داده و مدعی شده است که همان اشخاصی که از او انتقاد می‌کنند، به دولت او اجازه نمی‌دهند که انجام وظیفه کند. به رغم این حملات چنین به نظر می‌رسد که بازرگان هنوز از پشتیبانی خمینی برخوردار است و در آینده نزدیک تعویض نخواهد شد... حمله نخست علیه بازرگان از جانب دکتر محمد بهشتی نایب رئیس مجلس خبرگان، عضو شورای انقلاب و رئیس کمیته مرکزی حزب جمهوری اسلامی است. دکتر بهشتی در مصاحبه‌ای با خبرگزاری پارس در قم در روز ۱۴ سپتامبر، دولت و نخست‌وزیر بازرگان را به خاطر کوتاهی در اجرای لایحه‌ای درباره تشکیل شورا‌های محلی سرزنش کرد. به نظر بهشتی شورای انقلاب در دو ماه قبل، طرحی درباره تشکیل شورا‌ها در سطوح شهرها، بخش‌ها و روستا‌ها تصویب کرده بود. بهشتی گفت دولت مهندس بازرگان در اجرای این طرح یا به علت سهل‌انگاری عمدی یا به دلیل ضعف کلی اداری کوتاهی کرده است. بنی‌اسدی معاون نخست‌وزیر، در روز ۱۷ سپتامبر به کاردار گفت که دفتر بازرگان، بلافاصله پس از دریافت طرح شورای انقلاب، نامه‌ای به شورا نوشته و به آن‌ها گفته است که طرح مورد بحث آن طوری که تدوین شده غیر واقع‌گرایانه است، ولی این دولت طرح عملی دیگری بر طبق همان خط تهیه خواهد کرد.» (اسناد لانه جاسوسی، جلد ۲، ص ۴۶۳ و ۴۶۴)

کنکاش و بررسی اسناد لانه جاسوسی در زمینه ارتباط‌گیری و جذب عناصر غربگرا و از جمله اعضای نهضت آزادی ایران، به خوبی این نکته را نشان می‌دهد که این افراد به دلیل گرایش و شیفتگی که به فرهنگ و اندیشه غربی داشته‌اند، به راحتی به امریکایی‌ها که دشمنی دیرینه‌ای با ایران و ایرانی داشته‌اند، اعتماد کرده و دقیقاً به همین علت در برهه‌های بعدی، در پازل دشمن برای ضربه‌زدن به منافع نظام جمهوری اسلامی نقش‌آفرینی کرده‌اند.

منبع: جوان آنلاین

برچسب ها: جاسوسی ، غربگرا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
علی
۲۲:۱۷ ۲۶ دی ۱۴۰۱
این مطلب طولانی چرا از نتیجه این اعتماد چیزی نگفته؟ چرا شواهدی برای ادعای گرایش و شیفتگی نسبت به فرهنگ غربی ندارد؟