هدف این نوشتار نقد روشنفکران مدرن و مکتوبات کینهتوزانه آنها و تألیفاتشان نیست، بلکه این مقاله برای نشان دادن شکاف بین سند و تحریف جاهلانه است. لازم است که اثبات کنم آنها چطور گردهم آمدهاند تا حقیقت مبارزه هوشمندانه عالم اسلامی در ایران را نهان کنند. این جهل و تحریف، امروز هم در عرصه خیابانها آشکار است.
بیشتربخوانید
۴۳سال از سوی دشمنان این سرزمین زمینهسازی شده تا روشنفکرنمایان را برای فحاشی علیه جریان انقلاب اسلامی به خیابانها بکشانند، اما تاریخ، حقیقت را باز خواهد گفت. این کینهتوزیها بوده است که از قلمرو تعریف علمی و زمینهسازی موافق طبع سلطهجویان خونریز در کف خیابان و فحاشی فرمان پذیر شیاطین بدل شده است. در اینجا هیچ قصد نفی فساد درون حکومت و تأثیرات جریانهای لیبرال و خرابکاری آنان جهت برانگیختن خشم مردم ندارم، اما این اعتراض، اعتراض مردم تحت فشار نیست. این اعتراض بهوسیله بخشی از جوانان مرفه است که خود نقش اساسی در فسادانگیزی در ایران پس از انقلاب اسلامی داشتهاند؛ طبقات اشرافی که تا مغزاستخوان آلوده به غرب و تفکرآنان است.
فریبخوردگان و رباتهای هیجانزده
کینه و دشنام نسبت به امام خمینی (ره) و امامخامنهای ریشه در کفر و ظلم سطلهجویان دارد. تحریک به دشنامگویی توسط جوانانی که از دوره نوزادی با حرامخواری و دینستیزی پرورش یافته یا در دوره نوجوانی گرفتار فساد و گناه دشمنان شدهاند، بدیهی است. فریبخوردگان و رباتهای هیجانزده، نشانی از همین اتفاق فتنهانگیزانه در ایران امروز است. این حال است که سبب میشود معناها و محورهای حقیقی حرکت، ولی فقیه در ذهنشان ناشناخته بماند و از اساس مبارزه پردهپوشی شود و حق و ایستادگی برابر تجاوز بیاهمیت جلوه داده شود. نهان داشتن حقایق مبارزه میرزایشیرازی تا امامخمینی (ره) و محوکردن حقایق راه امام و رهنمودهای جانشین بزرگوار او، زمینه ظلم، تهمت و دشنام را در همه تاریخ فراهم میکند. ما باید به معنای مبارزه میرزای بزرگ، امامخمینی (ره) و امام خامنهای برگردیم و مجدد آن را بازخوانی کنیم تا جوانان را از بدفهمی نجات بدهیم. نهضت تحریم تنباکو که سبب کینهتوزی یک عده شد واجد چه محتوایی بوده که تا تاریخ انقلاب اسلامی جریان داشته و خشم مستکبران را برانگیخته است؟ باید به این اندیشید.
سالمسازی جامعه با موانع بزرگی روبهروست
حکمرانی نظام مبتنی بر ولایتفقیه که با رویکرد مردم تأسیس میشود و در ادامه طولی حکومت رسولا... و برای ادامه جامعه با شریعت محمدی در عصر غیبت قرار دارد یکی از اساسیترین این تعریفهاست. باید دانست سالمسازی جامعه در عمل با موانع بزرگی روبهرو شد و حتی کمتر از دو ماه هم به جمهوری اسلامی و امام فرصت ندادند که در راه آرمانهای خود گام بردارند، زیرا سلطهجویان میدانستند که فرصتی کوتاه سبب میشود جامعه اسلامی اثبات کند که چقدر نسبت به جامعه دروغین، دموکراسی برتری دارد؟ همانگونه که در مکتوبات میرزایشیرازی و رساله شیخ فضلا... نوری دیده میشود، خواست نهایی میرزایشیرازی، بازگشت به دورانی است که دولت و ملت در یک محل مستقر باشند.
باید توجه داشت که در اینجا ملت هم بهمعنای اصلیاش یعنی آیین بهکار رفته و هم به معنای مردمی که به آیین روی آوردهاند. عقلایی هم آن است که ملتی مسلمان تا زمانی که از خدا روی برنگردانده، اراده خود را به عالم دینی برای حکمرانی تبدیل کند و جامعه مسلمانان، رهبری دینی بهعنوان حاکم برگزیند، چرا که مرجع مسلمانان نمیتواند یک عالم بیگانه با اسلام باشد. این حالت بدیهی و طبیعی در جامعه اسلامی است که میرزایشیرازی به آن اشاره کرده و امام در درسهای ولایتفقیه این یگانگی دولت و ملت را به تأکید مبنای تئوری حکومت اسلامی دانسته و آن را حالت طبیعی جامعه اسلامی خطاب کرده است. حکمرانی مقام دینی و عالم فقیه و دارای شرایط حکمرانی در اینجا به معنی آن است که مرجع نهایی تصمیمگیری امت اسلام، طبیعتا و عقلا در مقام، ولی فقیه متجلی شده و تمرکز یافته است. این یک سد بزرگ برابر استعمار و کفر محارب خواهد بود و همه اطلاعات و بلاهایی که در این ۴۳ سال سعی کردند بر جمهوری اسلامی تحمیل کنند محصول همین انتخاب ملت است. تلاش قدرتهای جبار بر این بوده که بین مردم و آیین الهی و دولت گسست ایجاد کنند، چون تنها به این نحو موفق به در اختیار گرفتن شئون جامعه و گسترش ظلم میشوند، ولی با وحدت مردم مسلمان این امر اتفاق نیفتاده است.
شایعه نظرات غرضورزانه
دشنامها و هتک حرمتها علیه مرجعیت شیعه در خیابان به معنای آن است که شیطان، سربازان خود را عادت به جنایت داده تا ماهیت اصلی عملشان را از چشم مردم پنهان سازند و به دروغ علت این کارشان را چیز دیگری اعلام کنند. آنها در واقع میکوشند نظرات غرضورزانه خود را در میان مردم شایع سازند. فحاشی علیه، ولی فقیه از میرزای شیرازی تا امام خمینی (ره) و امام خامنهای به سبب کینه درباره دشمنشناسی و توان ایستادگیشان در برابر دشمن کافر بوده است. این نتیجه همه تفحص ما در اسناد مبارزات جدید اسلام علیه کفر است. همه فرآیندهای ایجاد شبهه، گسترش شایعه و دروغ، ایجاد اختلاف، دشنامگویی که به معنی گردآوردن نیروهای گریزان از حق و حرامخوار و جاهل و بهویژه گروهی از نسل جوان که توسط رسانهها فریب خوردهاند برای کور کردن قیام لله و تداوم ستیز با دشمنان خدا و حق بوده است.
دشنامشناسی برای شناخت نظام سلطه جهانی
دشنامشناسی به شناخت علل دشنامگویی و دشنامگو به تمایزات گوناگون در این کنش زبانی، آگاهی لازمی است که باید در آینده هم شناخته شود و هم درباره آن پژوهش صورت بگیرد. قاعدتا باید به انواع دشنام و دشنامشناسی پرداخت ازجمله به دشنام کفر، شرک و نفاق، دشنام ظالمان و شیاطین به انبیا و محبوبترین بنده خدا و جانشینهای پاک ایشان. باید روی دشنام به مومنان از طرف کسانی که غرق در ظلمات هستند و جنبه اخلاقی دشنامها تمرکز کرد و آنها را شناساند. فرقی است بین دشنامدادن مرد عامی که از ظلم و ستم، جان به لب شده با دشنام ظالمان به مظلومان. هر چند به زبان نیاوردن دشنام و ناحقگویی، آموزش یک امر ضروری است. اخلاقشناسی، جامعهشناسی و روانشناسی دشنام نیز باید مورد توجه قرار بگیرد. آیا قرآن و اهل عصمت، دشنام دادهاند؟ اگر دشنام دادهاند، دشنامشان به معنی خشم و غضب فردی به زبان ناراستگویی بوده یا قصد بیان صفات و ویژگیهای مردم مشرک و منافق را داشتهاند؟ یا دشنام همان نفرین الهی علیه ظالمان بوده است. بدیهی است که بررسی چنین موضوعی کار نوشتار روزنامهای نیست. من فقط اشاره میکنم که این وجوه گوناگون دشنامشناسی، امروز برای ما حکم مبارزه انقلابی با سرچشمههای دشنامگویی یعنی نظام سلطه جهانی علیه ولایت فقیه دارد.
معنای ژرف دشنامشناسی در ارتباط با دشمنشناسی
شاید زمانی دیگر مجال به کف آید تا با همین جزئیات درباره کینه توزی و دشنام کفر سلطهجو به مجدد عصر قاجار، میرزای بزرگ شیرازی سخن گفتیم و اسناد آن را ارائه دادیم، درباره دورههای گوناگون دشنام به پیامبر اسلام، اهل بیت معصوم و مسلمین و مومنان سخن بگوییم و در دورههای جدید گونههای مختلف دشنامگویی را وارسی کنیم و دشنام در انقلاب اسلامی و وجوه گوناگون آن را وا بکاویم و تحقیق کنیم که فرهنگشناسان، روانکاوان و پژوهشگران سیاست، درباره چهرههای گوناگون دشنام و جامعهشناسی دشنام سیاسی چه میگویند و معنای ژرفتر دشنامشناسی در ارتباط با دشمنشناسی را بازگوییم و آن را از دشنامهای عصر جهل و خشم مردم عادی جدا کنیم. در یک کلام، دشنام کافران نشان گم شدن عقل و حاکم شدن جهل است که به سبب بیمهاربودن قوای شهوانی، کار زبان را به شعلههای دوزخ میکشاند. این دوزخ دشنامگویی کفر در جهان جهمنی ظالمان را باید آنگونه که هست، عریان ساخت.
منبع:روزنامه جام جم