میدان گرانشی در یک سیاهچاله آن قدر قوی است که حتی نور هم نمیتواند از آن فرار کند. در حال حاضر ما فضاپیمایی نداریم که بتواند ما را به نزدیکی یک سیاهچاله ببرد. اما اگر به این جزئیات فکر نکنیم، تلاش برای سفر به گذشته، آن هم با استفاده از یک سیاهچاله، آخرین کاری است که ممکن است هر فردی انجام دهد.
یک سیاهچاله، جرم بسیار بزرگی است که معمولا در هنگام مرگ یک ستاره که در درون خود فرو میریزد، تشکیل میشود.
سیاهچالهها هم دقیقا مثل سیارات و ستارهها، میدان گرانشی در اطراف خود دارند. میدان گرانشی، همان چیزی است که ما را بهحالت چسبیده روی کره زمین نگاه میدارد و باعث چرخش کره زمین به دور خورشید میشود.
بهعنوان یک قاعده کلی، هرچه جرم یک شی بیشتر باشد، میدان گرانشی قویتری خواهد داشت. نیروی گرانشی کره زمین به اندازهای است که جدایی از زمین و رسیدن به فضا را دشوار میکند و دلیل ساخت موشکها هم همین است؛ چون میخواهیم با سفر با سرعتی بسیار بالا، بتوانیم با غلبه بر گرانش کره زمین، آن را بشکنیم.
جالب این جا است که میدان گرانشی در یک سیاهچاله آن قدر قوی است که حتی نور هم نمیتواند از آن فرار کند. این نکته حیرتآوری است؛ چرا که نور سریعترین چیز شناخته شده در دنیای علم است!
به همین دلیل است که سیاهچالهها به رنگ سیاه هستند؛ چرا که ما بر خلاف این که میتوانیم در تاریکی، نور چراغقوه را روی درخت بیندازیم، نمیتوانیم نوری را بر روی یک سیاهچاله بتابانیم.
نظریت نسبیت عام آلبرت اینشتین گویای این نکته است که ماده و انرژی تاثیر عجیبی بر جهان دارند. ماده و انرژی، در فضا خم شده و کش میآیند و هرچه جرم یک شی بیشتر باشد، فضای اطراف آن بیشتر کشیده وخم میشود.
یک شی سنگین با جرم بالا، در حقیقت نوعی دره در اطرافش در فضا ایجاد میکند و وقتی اشیای دیگر به آن نزدیک میشوند، در این دره میافتند.
به همین خاطر است که وقتی بیش از حد به یک شی با جرم بالا، مثل یک سیاهچاله نزدیک میشوید، در داخل آن میافتید و دلیل این که نور نمیتواند از یک سیاهچاله بگریزد هم همین است؛ لبههای این دره آنقدر شیبدار هستند که نور نمیتواند با رسیدن به سرعت کافی، از داخل این دره، بیرون بیاید.
هر چه از فاصله دور به دره ایجاد شده در اطراف سیاهچاله نزدیک و نزدیکتر میشوید، این شیب تندتر و تندتر میشود؛ تا این که در نقطهای به نام "افق رویداد" این شیب آن قدر تند میشود که نور میتواند از آن بگریزد.
افق رویداد فقط برای مسافران زمان، هیجانانگیز و جالب نیست؛ بلکه برای افرادی مثل فیلسوفان نیز موضوع جذابی به نظر میرسد؛ چرا که پیامدهای جالبی در مورد نحوه درک ما از ماهیت زمان دارد.
زمانی که فضا کش میآید، زمان هم کش خواهد آمد؛ ساعتی که در نزدیکی جسمی با جرم زیاد باشد، آرامتر از ساعتی کار میکند که در نزدیکی یک جسم با جرم کمتری است.
یک ساعت در نزدیکی یک سیاهچاله، خیلی آرامتر از ساعتی که در نزدیکی کره زمین است کار میکند. یک سال در یک سیاهچاله، معادل حدود ۸۰ سال در کره زمین است و این دقیقا همان چیزی است که در فیلم Interstellar نیز شاهدش بودیم.
بدینترتیب میتوان از سیاهچالهها برای سفر به آینده بهره برد. اگر میخواهید به آینده کره زمین سفر کنید، کافی است در نزدیکی یک سیاهچاله پرواز کرده و سپس به کره زمین بازگردید.
اگر به اندازه کافی به مرکز سیاهچاله نزدیک شده باشید، ساعت شما آرامتر کار میکند؛ ولی در عین حال باید بتوانید با سرعتی از آن جا بگریزید که وارد افق رویداد نشوید.
اما نظرتان در مورد سفر به گذشته چیست؟ این جا است که همه چیز هیجانانگیزتر میشود. یک سیاهچاله آن قدر زمان را خم میکند که میتواند به همان جای قبلیش برگردد. فرض کنید که یک ورقه کاغذ را در دست گرفتهاید و دولبه آن خم کرده و آن قدر به هم نزدیک میکنید تا یک حلقه یا یک لوله تشکیل شود. این دقیقا همان کاری است که سیاهچاله با زمان انجام میدهد.
این کار، یک ماشین زمان طبیعی را ایجاد میکند. اگر بتوانید به هر نحوی وارد این حلقه زمانی که فیزیکدانان آن را یک "منحنی زمانمانند بسته" مینامند، بشوید، خودتان را در مسیری از فضا میبینید که از آینده شروع شده و در گذشته به پایان میرسد.
در داخل این حلقه، میتوانید متوجه شوید که گرهگشایی از علت و معلول چقدر دشوار است. چیزهایی که در گذشته استند، باعث اتفاقاتی در آینده خواهند شد که بهنوبه خود باعث وقوع اتفاقاتی در گذشته میشوند!
فرض کنید که یک سیاهچاله پیدا کردهاید و میخواهید با استفاده از فضاپیمای مورد اطمینانتان به زمان گذشته سفر کرده و دایناسورها را ببینید. سفر خوبی را برایتان آرزو میکنیم؛ اما در این مسیر سه مشکل وجود دارد: اول این که شما تنها میتوانید به گذشته آن سیاهچاله سفر کنید؛ این بدان معنا است که اگر آن سیاهچاله، بعد از دوره انقراض دایناسورها ایجاد شده باشد، قادر نخواهید بود که به زمان دایناسورها سفر کنید.
دوم این که احتمالا باید از افق رویداد آن سیاهچاله عبور کنید تا بتوانید وارد این حلقه شوید. این بدان معنا است که برای خروج از حلقه در زمان مشخصی در گذشته، به این نیاز دارید تا از افق رویداد خارج بشوید؛ یعنی باید سریعتر از نور حرکت کنید که این عملا اقدامی غیرممکن است.
و سوم و احتمالا بدتر از همه این که شما و فضاپیمایتان گرفتار اثر اسپاگتی (Spaghettification) خواهید شد. یک اتفاق تلخ و دردناک!
با عبور از افق رویداد، شما مثل یک نودل یا اسپاگتی کشیده و دراز خواهید شد. در حقیقت، احتمالا آن قدر کشیده و باریک میشوید که تبدیل به رشتهای از اتمها خواهید شد که بهصورت مارپیچ به داخل فضای خالی میروند.
پس اگر چه فکر کردن به ویژگیهای انحراف زمان در سیاهچالهها بامزه و جذاب است؛ ولی در آینده نزدیک و پیشرو، حتی تصور سفر به گذشته و دیدار با دایناسورها برایمان در حد یک فانتزی باقی خواهد ماند.
منبع:live science
دوم منظور از سفر در زمان اونجا شرایط داره که شما میتونید بخش از آسمان که هزاران سال پیش تشکیل شده ببینید
بیشتر سفر در زمان نجوم هست نه سفر در زمان زمین