ایران توانست از مرحلهای دشوار که نزدیک بود ثبات داخلی آن را به هم بریزد عبور کند، تحرکاتی که با آشوب، کشتار، تلاش برای مسلح کردن معترضان، تشکیل شبکه و باند و ضربه زدن به اقتصاد این کشور همراه بود.
اتفاقاتی که سرنخهای آن در خارج از کشور (نهاد اطلاعاتی آمریکا و شرکای این کشور) دیده میشود و ایران این موضوع را به صورت دقیق آشکار ساخته است. این سخن به این معنی است که آمریکا و شرکایش در انتظار فرصت هستند تا در زمان مناسب از آب گل آلود ماهی بگیرند تا با اعلام ساعت صفر، با سرنوشت مردم و کشور ایران بازی کنند.
این تلاشها پس از آن بود که راهبرد فشار حد اکثری، تحریمهای متوالی، تهدید به حمله نظامی، عملیات علیه نفتکش ها، عملیات در فضای سایبری و فشار در میز مذاکرات در وین با هدف امتیاز گیری از ایران نتیجهای نداشت و شکست خورد.
آنچه روشن است اینکه بازی در زمین ایران با همه تلاشها و برنامه ریزیها برای مشغول کردن ایران به داخل و دور کردن این کشور از تاثیر گذاری بر پروندههای منطقهای شکست خورده است.
دلایل این شکست هم آشکار است، اما مهمترین آنها تلاش ایران برای حل توام با آرامش و صبر مشکلات، در کنار پیگیری سرنخها و بازداشت لیدرهای داخلی و هم زمان اجرای برخی اصلاحات، چون انحلال پلیس اخلاقی و تلاش برای حل الزامی بودن حجاب به عنوان مقدمهای برای لغو این قانون است.
اما آیا واقعا ایران از بحران گریخت و همه چیز پایان یافت؟ درست است هر شکستی تبعاتی دارد، اما از آن سو جستن از بیماری خطرناک میتواند سیستم دفاعی بدنت را تقویت و تو را به زندگی امیدوارتر کند.
به باور نویسنده آمریکا پس از آنکه یقین کرد بازی در زمین ایران با شکست مواجه شد برای مقابله با جمهوری اسلامی با بحران گزینه مواجه شد به همین دلیل این شکست برای واشنگتن غرامت و بهاء دارد. در همین زمینه ضعف عملکرد نهاد اطلاعاتی آمریکا در عملیات ترکیبی علیه ایران قابل توجه بود. با وجودی که این عملیات خطرناک بود، اما وقتی با عملیات دهههای گذشته نهاد اطلاعاتی آمریکا در جوامع مختلف که با هدف براندازی، بی ثباتی، شوراندن مردم علیه حاکمیت، ایجاد کانونی برای مسلح سازی مردم و شکل دهی درگیریهای قومی انجام میشد، قیاس میشود متوجه میشویم اقدام اخیر علیه ایران در سطح اقدامات گذشته سی آیای نبود.
در هفتههای گذشته پروندههای راکد مانده در ایران به جریان افتاد، روند گفتگوی ایران و عربستان بار دیگر و این بار در سطح دیدار وزرای امور خارجه دو کشور در اردن احیا شد.
همچنین تلاشها برای توقف جنگ در یمن آغاز شد و با میانجیگری عمان امیدهایی نیز زنده شد. حتی با دیدار مقامات ایرانی و اروپایی و رایزنی برای بازگشت به میز مذاکرات در وین، بار دیگر پرونده هستهای ایران مورد توجه قرار گرفت در شرایطی که آمریکا اصرار دارد در شرایط جدید تمرکزش بر روی مذاکرات هستهای نیست بلکه به همکاری نظامی ایران و روسیه و تاثیر مستقیم این همکاری بر جنگ اوکراین توجه دارد، اما با توجه به بحران گزینهای که آمریکا برای برخورد با ایران با آن مواجه است انتظار میرود در روزهای آینده واشنگتن از آمادگی خود برای احیای توافق هستهای خبر دهد.
به جریان افتادن این پروندهها به معنی اعتراف به شکست بازی در زمین ایران و بازگشت شرایط ایران به دوران قبل از اعتراضات است.
البته دور شدن ایران از برنامههایی که هدفش آسیب رساندن به امنیت و سلامت ملی این کشور بود، موجب شد تهران در موضعی قویتر قرار بگیرد، اما این اتفاقات بدون تبعات نیست، زیرا ممکن است در آینده نیز این کشور با حملات متعددی مواجه شود. البته مقصود حملات نظامی نیست بلکه حملاتی است که به صورت مستقیم نقش ایران در منطقه را هدف قرار میدهد.
افزایش فعالیتهای نظامی ژاپن با هدف رویارویی با روسیه و چین یا تحرکات نظامی آلمان که برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد به این معنی است که دیگر اعتمادی به حمایت آمریکا از این کشورها نیست و حتی آمریکا آن توانمندی سابق را برای حمایت ندارد، این مثالها برای هم پیمانان آمریکا در منطقه نیز مصداق دارد.
در هر حال قاعده منطقی این است که ایران پس از مشکلات با ایران قبل از مشکلات تفاوت دارد.