یک نام در چندماه گذشته برای همه ما خیلی پرتکرار بوده است؛ «حمید نوری». شهروندی ایرانی که منافقین او را به لانه گرگها کشاندهاند و این بار خط و ربط تباهیشان به سوئد میرسد، کشوری در شمال اروپا و در شبهجزیره اسکاندیناوی که در تاریخ ۴۰ سال گذشته ایران، همیشه میزبان چهرههای اصلی مجاهدین و تجزیهطلبهای کرد و عرب بوده است و در سه سال گذشته، برگزاری یک دادگاه سیاسی مربوط به یکی ازشهروندان کشورمان، نام سوئد را در ایران بر سرزبان انداخته است.
منافقین بهمثابه شکست در بدر و حنین همیشه رویای انتقام دارند، حتی اگر در حضیض ذلت و از سر ناچاری و صرفاً برای عقدهگشایی باشد، بازهم دست رد به هیچ کاری نمیزنند، چون سالهاست که زندگی خود را برای این عقدهها تباه کردهاند. شکست در عمق تاریخ مرصاد هنوز هم برای منافقین سنگین است، همانهایی که در مرداد ۱۳۶۷ توهم رسیدن به تهران در سه روز را داشتند و با وجود گذشت سه دهه از شکستشان، به دنبال این هستند که صندلی خالی محاکمه را با یک شخص خیالی پر کنند و فردی را صرفاً به اسم جمهوری اسلامی به زندان ببرند و معرکه دادگاه راه بیندازند و اصلاً فرقی نمیکند که این شخص چه کسی باشد، چراکه از سال ۲۰۰۸ روی این طرح، کار کرده بودند و فقط نیاز به یک قربانی داشتند.
برای بررسی آخرین وضعیت پرونده حمید نوری با فرزند ارشد او «مجید نوری» گفتگو کرده است که مشروح آن در ادامه میآید:
درباره آخرین وضعیت پرونده آقای حمید نوری و محدودیتهایی که برای ایشان در این سه سال بوده توضیح دهید که شرایط این پرونده به کجا رسید؟
یکی از غربتهایی که پدرم در شرایط فعلی داشته این است که تمام تلاشها به این سمت بوده که حق ایشان به هیچ وجه دیده نشود درحالی که هر انسانی مجموعهای از حق و ناحق است، اما تمام تلاش رسانهها در سه سال گذشته این بوده که حق ایشان دیده نشود که من به چند مورد اشاره میکنم. ما میگوییم ایشان سختیهای زیادی کشیده است؛ بزرگترین اتفاق بدی که درباره ایشان در حال انجام است، انفرادی است، درحالی که طبق قانون خود کشورهای اروپایی بالای ۱۰ روز انفرادی مصداق شکنجه است، اما در حال حاضر سه سال و یک ماه است که پدرم در انفرادی به سر میبرد آن هم یک سلول کوچک انفرادی که این کاملاً خلاف موازین حقوق بشر است، اما در جواب ما میگویند این کار برای حفاظت از ایشان است!
من معتقدم مخاطب میفهمد که این توجیهات کاملاً غلط است، اگر بپذیریم که میخواهند از جان ایشان محافظت کنند، جالب است که بدانید جدیداً و در چند روز اخیر به ما خبر رسیده که یک فرد دیگر را که مشخص نیست چه کسی است، در سلول کنار پدرم قرار داده اند آن هم در شرایط غیر بند عمومی و اکنون در این سلول دو نفر شدهاند. الان دیگر جان پدرم محفوظ است؟ بنابراین مشخص است توجیهاتی که میآورند برای این است که شرایط سخت آقای حمید نوری دیده نشود.
از سوی دیگر ایشان هشت ماه با خانواده تماس نداشته است، اما به ما میگویند شما شرایط ایشان را میدانید، در حالی که ما به آنها گفتیم ما نمیدانستیم و از شبکههای خبری متوجه این موضوع شدیم، یعنی تماس اول ما بعد از هشت ماه صورت گرفته در حالی که طبق ابتداییترین اتفاقات حقوق بشری به محض اینکه فردی دستگیر میشود باید به خانواده آنها اطلاع داده شود، اما این را به ما نگفتند و حالا میخواهند با حرفهای دروغ این موضوع را لاپوشانی کنند در حالی که پدر آبان سال ۹۸ دستگیر شد، اما تازه در هفتم خرداد سال بعد آن هم پس از هماهنگیهای بسیار سخت مادرم توانست با پدرم صحبت کند، اما دوباره بعد از این تاریخ تماسها تا اسفند سال ۹۹ قطع شد.
پدرم تا ۲۵ ماه اجازه دیدن خانواده را هم نداشت
در قبال این وضعیت چرا صدای کسی در نمیآید؟ مگر همه به دنبال حق نیستند؟ چرا کسی اعتراض نمیکند؟ پدرم تا ۲۵ ماه اجازه دیدن خانواده را هم نداشت در حالی که ملاقات در حضور پلیس صورت میگیرد و به هر حال وقتی بعد از ۲۵ ماه، شرایط سختی را برای ملاقات گذاشتند فقط ۲۰ دقیقه در حضور پلیس این امکان وجود داشت، وقتی ما به این شرایط شکنجه میگوییم آن را مسخره میکنند و یک جایی از جمله ما را برمیدارند و برجسته میکنند، ولی به صراحت بگویند که این موارد شکنجه نیست بگویند ایشان در ۲۵ ماه گذشته ملاقات داشته است و شما دروغ میگویید که قبل ۸ ماه ایشان تماس تلفنی داشته و شما دروغ میگوید، چرا این چیزها را نمیگویند؟
به صراحت بگویید اینها مصداق شکنجه و آزار و اذیت نیست، اینکه شما به خانواده آقای نوری به عنوان «دیدار خانواده» ویزا بدهید، اما وقتی خانواده به سوئد میرود، بگویید اجازه ملاقات ندارید، آیا این مصداق آزار و اذیت نیست؟
من و مادرم در شهریور سال ۹۹ یعنی یک سال بعد از دستگیری پدر برای دیدن پدرم به سوئد رفتیم ابتدا به ما گفتند ملاقات مشکلی ندارد و قرار شد بعد از ظهر این دیدار انجام شود سپس گفتند باید فردا این ملاقات صورت بگیرد و نهایتاً ۵ روز ملاقات عقب افتاد و سر آخر هم گفتند اگر میخواهید ملاقات کنید باید شما را بازجویی کنیم!
یعنی دولت سوئد شکنجهها را به خانواده آقای نوری هم تعمیم داده است؟
بله دقیقاً آنها خانواده را با هزینههای بسیار زیاد به سوئد کشاندند آن هم در حالی که تمام این هزینهها را به صورت شخصی پرداخت میکنیم و کسی به ما کمک نمیکند، تمام پیامهای پلیس به نماینده ایران در این زمینه موجود است به آنها گفتیم برای چه ما باید بازجویی شویم درحالی که ما وکیل داریم و هماهنگ کردهایم بنابراین ما شاهد یک کار کثیف بودیم، اما اگر اینطور نیست به صراحت بگویند و موضع خود را نشان دهند که اینها مصداق شکنجه نیست، ما مطمئن بودیم که اگر بازجویی هم میشدیم آنها بهانه دیگری میآوردند.
رفتار سیستم قضایی سوئد مصداق عینی شکنجه است
۲۰ مهرماه ۱۴۰۰ که ما به سوئد رفتیم به ما اجازه ملاقات دادند، اما گفتند، چون شرایط کرونایی است باید شما در یک اتاق باشید و آقای نوری به شکل دیگری باشد به آنها گفتیم چطور وقتی آقای نوری را به دادگاه که با حضور چندین نفر بدون ماسک برگزار میشود مشکلی وجود ندارد، اما در اینجا این گونه رفتار میکنید که ادعا کردند قوانین بازداشتگاه تفاوت دارد بنابراین این کارها از دیده ما مصداق عینی شکنجه است، چون در حال حاضر شکنجه به معنای فلک کردن نیست و شکنجههای فعلی سفید است.
جالب است به ما میگویند که شما ناراحت این هستید که به پدرتان خدماتی نداده اند در حالیکه تمام دولتها سیستم قضایی شان به این صورت است که یا خدماتی را اصلاً ارائه نمیدهند یا اگر خدماتی را ارائه دهند آن را قطع و وصل میکنند، مثل برقراری تلفن؛ گاهی ایشان میتواند با نمایندگی ایران صحبت کند و شرایط خود را بگوید، اما بعد از یک ماه مجددا این ارتباط تلفنی قطع میشود در حالی که ما میگوییم این بدتر است، چون پدرم را امیدوار میکنند. از سوی دیگر قاضی میگوید ایشان میتواند بدون محدودیت با هر کسی میخواهد صحبت کند، اما دوباره این ارتباط قطع میشود و سه سال این رفتارهای غلط ادامه داشته است و هیچگونه انسانیتی در این رفتارها نیست تا جایی که پلیس خود آنها هم شاکی بود و در تماسهای تلفنی به من و خانواده گفت که ما نمیدانیم چرا با پدر شما این چنین برخورد میکنند.
وضعیت وکیل سوئدی شما چطوراست؟
وکیل سوئدی ما پیش از این وزیر دادگستری کشور سوئد بوده است، او هم میگوید من نمیدانم چرا اینقدر با پدر شما بد برخورد میکنند و چرا اینقدر اشتباهات غیر انسانی دارند. خوب است دادستانی سوئد بیاید و از خود در قبال این حرفها دفاع کند.
آخرین ملاقات و تماس شما با پدر چه زمانی بود؟
ما مدتهاست که با پدر هیچ تماسی نداشتیم؛ البته یک بار ایشان به مادرم زنگ زدند و ۵ دقیقه صحبت کردند و وقتی پدر از وضعیت ایران پرسید، گفتند صحبت شما سیاسی شده و آن را قطع کردند فقط به خاطر اینکه پدرم پرسیده بود از وضعیت ایران چه خبر!
آن هم در حالی که از این پنج دقیقه هم بخشی مربوط به ترجمه مترجم بوده است. از عجایب این است که در تماس تلفنی پلیس و مترجم کنار پدرم مینشیند، اما در ملاقات نمینشیند که بنظرم اینها بازیهای کثیف سوئد است که در تلفنی که ضبط میشود هم پلیس باید حضور داشته باشد و مترجم هم کنار آنها باشد و هر کلمه را برای پلیس ترجمه کند.
ظاهراً حکم آقای نوری هم به صورت ترجمه ترنسلیتی و نه ترجمه رسمی در اختیار ایشان قرار گرفته بود؟
۲۳ تیر حکم آقای نوری آمد و وظیفه دادگاه که به زبان فارسی برگزار شده بود و برای قاضی وکلا ترجمه میشد، این بود، اما وقتی طرفین این پرونده فارسی زبان هستند، حکم ترجمه شده رسمی به فارسی بدهد، اما حکم را سوئدی دادند.
درحالی که اولین کار این بود برای کسی که درون سلول هیچ دسترسی دیگری ندارد ترجمه رسمی بدهند، اما ترجمه حکم پدر را با یک فاصله بسیار طولانی بعد از ۴۰روز در هفته اول شهریور دادند و در حالی که مهلت تجدیدنظر ۴۵ روز بود ما مجبور شدیم که درخواست کنیم آن را عقب بیندازند؛ بنابراین باز هم میگوییم، هر کس معتقد است که این موارد مصداق شکنجه نیست بیاید و بگوید و حتی بگویید اگر چنین رفتاری با پدرم در زندانهای جمهوری اسلامی شود من شکایتی ندارم یعنی فردی در سلول انفرادی بیاندازند و تمام تماسها را هم قطع کنند و ملاقاتی هم نداشته باشد و به صورت محدود با وکیل خود صحبت کند و حتی اجازه ندهند که بتواند وکیل آزادانه انتخاب کند. پدر من نه انگلیسی بلد است و نه سوئدی، پس باید در این کشور با کسی صحبت کند که بتواند مشورت بگیرد.
منافقین وکلای حمید نوری را هم تهدید میکنند
سوئد در انتخاب وکیل هم در پرونده آقای نوری کارشکنی کرد؟
بله، ما وکیل معرفی کردیم، اما سیستم قضایی سوئد آن را نپذیرفت و همه آنها را از دید خودشان با دلایل موجه میگویند و به طور مثال استدلال آنها این است که این وکیل در این زمینه کار نکرده است؛ به هرحال ۲۰ شهریور وکیل ما در دوره تجدید نظر تایید شد و با اینکه وکیل بدی نیست، اما هیچ گزینهای غیر از ایشان هم نداشتیم. واقعیت را باید پذیرفت با پروپاگاندای که آنها ایجاد کردند خیلی از افراد جرات نمیکنند که در این پرونده ورود کنند، چون ما با بیش از ۱۰ وکیل صحبت کردیم و تعداد زیادی از آنها از طرف منافقین تهدید میشوند. حتی منافقین برای همسر یکی از وکلای ما مشکل ایجاد کردند و او مجبور شد که انصراف دهد که احتمالاً ناشی از سیستم امنیتی در کشور سوئد است که هر کسی میتواند تهدید کند.
۱۳ ژانویه شروع دادگاه تجدیدنظر
آخرین وضعیت پرونده حمید نوری و چشم اندازی که از آینده آن دارید چیست؟
۱۳ ژانویه شروع دادگاه تجدیدنظر خواهد بود و اعلام کردند بررسی مجدد پرونده حدود ۱۰ ماه طول خواهد کشید؛ یکی از مواردی که بیان میکنند این است که دادگاه حمید نوری بسیار خوب است، چون مثلاً میگویند برای یک موضوع یک سال دادگاه برگزار کردند، اما حرف ما این است که آقای نوری در این مدت چقدر اجازه داشته است از خود دفاع کند؟ از ۵۰۰ ساعتی که دادگاه برگزار شده اگر خیلی زیاد بگوییم پدرم تنها ۵۰ ساعت توانست از خود دفاع کند در حالی که همین هم نبوده و ۲۰ ساعت اجازه داشته است.
هرجا که آقای حمید نوری خواسته حرفی بزند و روایتی را گفته دادگاه مدعی شده اینها ربطی به پرونده شما ندارد و در عین حال وقتی خواسته است به موضوع پرونده بپردازد قاضی گفته است که شما باید بگذارید اینها را وکلای شما بگویند! پدر من هم گفته است که وکلای ما تسخیری هستند و ضد شما حرف نمیزنند، اما با این حال اجازه ندادند. اما با این وجود خیلیها مدعی هستند که حمید نوری هرچه خواسته در دادگاه گفته است.
هرجا که پدر درباره پرونده صحبت کرده قاضی صدای او را قطع کرده و گفته اینها را باید در دفاع آخر بگویید، در حالی که شاکیها هر مدلی خواستهاند توهین و صحبت کرده و حتی برخی از شاکیها به دادگاه نیامدند و به صورت آنلاین مثلاً از کانادا صحبت کردند در حالی که نباید برگه کاغذ جلوی آنها باشد، اما به راحتی در مقابل دوربین از روی کاغذ از محل زندگی خود در دادگاه شهادت دادهاند؛ بنابراین تمام مساعدت برای یک طرف انجام میشود و هزینه آنها هم داده میشود، اما به طرف ما که میرسد هر مدل سختگیری که ممکن است انجام میشود که تمام جلسات دادگاه موجود است که به طرف مقابل میگوید اگر هزینهای هم متقبل شدید بگویید تا پرداخت شود.
ما حتی شهودی داشتیم که میخواستند به دادگاه بیایند و شهادت بدهند، اما نه وکلای تسخیری ما اجازه دادهاند و نه سیستم قضایی سوئد پذیرفته است. یعنی ما در دو جبهه میجنگیدیم یک جبهه همان شکلهایی که خودشان تعیین کرده بودند و طرف دیگر هم دادستانی خود سوئد بود.
میتوانیم بگوییم با توجه به این رفتارها کشور سوئد کارفرمایی اصلی آنها نیستند و این پرونده زیر نظر آمریکا دنبال میشود؟
مدل شکنجه که درباره پدر انجام میشود مانند ایجاد محدودیتهای شدید و عدم توازن در خدمات را مدل اسرائیلی میدانیم در حالی که مدل آمریکایی وحشی گرایانه است.
تا جایی که ما میدانیم پدر مرا دو مرتبه ضرب و شتم کردهاند، اما نشانههای روحی و روانی مدل اسرائیلی و انگلیسی است و احساس میکنیم پشتپرده این پرونده عناصر اطلاعاتی این دو به ویژه رژیم صهیونیستی حضور دارند. به ویژه مدل جنگ رسانهای درباره ایشان هم همین امر را تایید میکند که هیچ رسانهای اجازه ندارد که به نفع حمید نوری صحبت کند.
مثلا از سوی دیگر رسانههای سعودی هم که ماهیت آن به MI ۶ انگلیس میرسد ادعا کرده بودند که پدرم را با پابند به دادگاه آوردند، حرفی که صددرصد دروغ است یعنی برای اینکه دفاع آقای نوری از حقیقت دور شود چیزی میگویند که افکار عمومی تصور کند با یک متهم بسیار خطرناک مواجه است در حالی که در ۹۲ جلسه دادگاه ایشان یک بار هم چنین چیزی درباره پابند زدن به حمید نوری حقیقت نداشته است. بنابر این برجسته کردن موضوعات فرعی به جای موضوعات اصلی از تکنیکهای جنگ روانی در این پرونده است؛ یا مثلاً میگویند پسر آقای نوری در بیرون دادگاه نماز میخواند درحالی که یک موضوع کاملاً بی ربط به پرونده ایشان است، اما آن را بولد میکنند تا حقیقت این پرونده منحرف شود بنابراین مدل کار نشان میدهد که چه کسانی پشت پرونده قرار دارند.
برجسته کردن این گونه مسائل فرعی یعنی تلاش دارند مظلومیت آقای نوری را که سه سال است در انفرادی به سر میبرد و به چشم پزشک دسترسی ندارد، دیده نشود، در حالی که عینک ایشان مناسب نیست، اما طوری القا میکنند که انگار تمام مشکل حمید نوری این است که به چای دسترسی ندارد؛ بنابراین سخیف کردن موضوع شکنجه تخصص رسانههای آنهاست.
پیگیری این پرونده در داخل کشور به چه شکلی دنبال شده است؟
در داخل وظیفه برای خودشان کارها را تقسیم کردند که آن را انجام دادند، اما ما به مدل این وظیفه انتقاد داشتیم و میگفتیم نباید روایت اول تحویل رسانههای دشمن ایران داده شود، اما همچنان از این موضع ضربه میخوریم و اولین کسانی که پای این پرونده آمدند به اتفاق رسانههای بیگانه بودند.
بالاخره یک شهروند ایرانی در سوئد به ناحق در انفرادی بازداشت است و باید صداها در بیاید، اما حتماً استدلال و منطقی داشتند هرچند از دید ما موضوع کوتاهی بوده است. طرف مقابل در روایت اول به شدت دروغ گفته است و مثل مدعی شده است که آقای نوری به سوئد رفت تا دختر خوانده خود را ببیند و متاسفانه این روایت حتی در داخل هم چرخیده است و از اساس دروغ است.
پدرم به خاطر اینکه باز نشسته بودند، زیاد به سفر اروپایی از آلمان تا اسپانیا میرفتند و هیچ مانعی هم نداشت، تا آخرین بار که به سوئد رفتند، البته قبل از آن چند باری به منزل این فرد یعنی آرین رفته بودند، چون با هم دوست خانوادگی بودند و همسر این خانم فردی به نام «آرین» بود.
خود آقای آرین برای پدر ویزای شینگن گرفت و از ایشان دعوت کرد که به سوئد برود، چون به به پدرم گفته بود مشکلی دارم. پدر من در بین خانواده آدمی است که برای مشکلات وقت میگذارد و با توجه به سعه صدر و قدرت بیان خیلی مواقع مشکلات بین افراد را حل میکند؛ از طرفی دیگر هم ایشان در ازدواج این دو فرد دخیل بود و به نوعی واسطه ازدواج آنها شده بود. این آقا به پدرم گفت ما به اختلاف خورده ایم و شما به ما کمک کنید، او حتی بیش از یک سال به پدر من برای رفتن به سوئد اصرار میکرد و میگفت اگر طلاق گرفتیم حداقل بتوانم فرزندم را ببینم، چون حضانت فرزندش با مادر بود؛ اما همه اینها پروژهفریب بود.
حتی آرین به پدرم گفته بود من خودم هزینه سفر شما را پرداخت میکنم و شما فقط به سوئد بیاید در حالی که این موضوع کلاً توطئه بود، چون پدرم هم مایل نبود که به این سفر برود و این پیگیریها حدود یک سال از سوی آرین ادامه داشت. چون آرین میگفت که همسر من بزرگی و متانت شما را قبول دارد و البته این را درست میگفت، چون پدرم واسطه ازدواج آنها بود و شاید شایعه موضوع دختر خوانده از این منشأ باشد که اشاره به مقبولیت پدرم نزد آنها داشت. در واقع همسر این آقا از پدر من حرف شنوی داشت.
وقتی آرین به پدرم گفته بود که در ایران مشکلی دارد پدرم برای حل مشکل او در کشور اقدام کرده بود، اما او درباره سفر پدرم به سوئد پروپاگاندا کرد تا بتواند ایشان را به آنجا بکشاند هرچند فرد متعادلی هم نبود و ما متاسفانه این را دیر فهمیدیم.
چرا این فرد کینه کرده بود، با جریانات ضدانقلاب از جمله کوموله در ارتباط بود؟
بله ما این حدس را میزنیم، اما نمیتوانم بدون منبع موثق این را بگوییم؛ ما دو نوع کُرد داریم؛ یک سری از کردهای ایرانی که افراد بسیار خوبی هستند و مشکلی با مردم ندارند، اما برخی از کردها اینطور نیستند. این آقا متاسفانه خانواده خودش را هم آزار و اذیت میکرد و ما دیر متوجه شدیم که او فردسلیم النفس و سالمی نبوده است.
دغدغه مالی منافقین در پرونده حمید نوری
او وقتی متوجه میشود که پدرم در زندان اوین بوده است، علیه ایشان توطئه میچیند و با فردی که از جداشدگان و بریدههای سازمان منافقین بوده توطئهای را علیه پدرم طراحی میکند و احتمالا فکر آنها این بوده که یک پروژه اخاذی را دنبال کنند، چون افراد مرفهی نیستند، اما من هیچکدام از اینها را انتساب نمیدهم که دروغ نشود. اما آنها دارای حقوق بسیار کم و حقوق اجتماعی با عدد بسیار پایین معادل ۵۰۰ یورو هستند؛ بنابراین این افراد برای اینکه بتوانند محبوبیت کسب کرده، قدرتطلبی کنند و خودی نشان دهند و پولی هم به دست بیاورند وارد این کار شدند.
از سوی دیگر وقتی ما در انتهای جلسات دادگاه متوجه شدیم که همه آنها بحث مالی را مطرح میکنند این ذهنیت برای ما تقویت شد که کل مسئله آنها اصلاً بحث خونخواهی نیست بلکه کسب درآمد و پول است، چون مدام میگفتند اموال آقای نوری چیست؟ بیرون کشور چه چیزی دارد؟ در داخل ایران چه دارد؟ یعنی کل جلسات نتیجهگیری دادگاه حول این بحث بوده که حمید نوری چه اموالی دارد که بتوانند آن را بگیرند!
از اینجا کل پروژه و توطئه استارت میخورد، اما جالب است که بدانید به خود آقای آرین در دادگاه اجازه شهادت ندادند و دادگاه او را از شهود کنار گذاشت، چون فرد ضعیفی بود و نمیتوانست آن پروژه را پیش ببرد؛ البته درست است که استارت این پروژه با آرین صورت گرفت، اما او حتی به دادگاه هم نیامد یعنی دادگاه او را حتی برای توضیح نپذیرفت.
اما در عین حال جریان پرونده حمید نوری بالاتر از منافقین است و در این پروژه طراحی شده هر فردی نقش خود را بازی کرده است و زمانی که تاریخ انقضای هر فرد به اتمام رسیده و او را کنار گذاشتند و افرادی هم که اکنون در راس کار هستند وقتی پروژه به اتمام برسد همه را کنار میگذارند.
آرین از کجا میدانست که پدر شما دهه ۷۰ در قوه قضاییه خدمت کرده است؟
مانند آرین که به پدرم گفته بود خلبان هستم از پدر هم پرسیده بود شما چه کار میکنید؟ آقای نوری هم گفته بود من در کار ساخت و ساز هستم و در دهه ۶۰ هم در زندان اوین منشی بودم؛ هیچ کدام از اینها پنهان نبوده است و پدر من شفاف بود، کمااینکه در دادگاه از آدرس منزل مادرشان تا اطلاعات خواهر برادر را داده بودند تا دادگاه کامل شرایط زندگی ما را بداند و سپس قضاوت کند، چون آقای نوری همیشه تاکید داشتند که ما چیزی برای پنهان کردن نداریم، اما آرین از این شفاف بودن پدرم سوء استفاده کرد.
منبع: فارس