جامجهانی در دورههای مختلف پر است از رویاروییهایی که خارج از مستطیل سبز رنگ و بوی دیگری دارد، حواشی پررنگی که بر اتفاقات داخل زمین هم سایه میاندازد. یکی از معروفترین این دیدارها، رویارویی انگلیس و آرژانتین در جامجهانی ۱۹۸۶ است، جایی که دیگو مارادونای فقید با زدن یک گل با دست که به دست خدا مشهور شد، گفت که انتقام آرژانتین را در جنگ با انگلیس بر سر جزایر فالکند در سال ۱۹۸۲ گرفته است. چنین تقابلهایی در تاریخ جامجهانی کم نبودند که رگه غیر فوتبالیشان بر فوتبالی چربیده است.
مصاف نیمهنهایی چهارشنبه شب فرانسه و مغرب در استادیوم البیت دوحه از این دست دیدارهاست، جدال مدافع عنوان قهرمانی با شگفتی ساز بزرگ جام بیست و دوم که علاوه بر جذابیتهایی فوتبالی که میتواند داشته باشد، مصاف یک استعمارگر با تیم کشور مستعمرهای است که تا ۶۶ سال پیش بر آن حکومت میکرد. مغربی ها در حالی آماده بازی نیمهنهایی و سومین غولکشی میشوند که تا اواسط قرن بیستم با یک سیستم پادشاهی وابسته، مستعمره و تحت الحمایه فرانسه بودند.
البته مغرب در ۴ قرن اخیر به دلیل موقعیت استراتژیک و همجواری با کشورهای اروپایی از دیرباز کانون جاهطلبیهای کشورهای استعمارگر بوده است. در سال ۱۹۱۲، پس از شورش برخی از قبایل علیه سلطان عبدالحفیظ بنالحسن علوی، خلیفه وقت این کشور، فرانسویها فرصت را مناسب دیدند و با حمله نظامی به شهر فاس که پایتخت آن زمان مغرب بود، استعمارشان را بر این کشور شمال آفریقا آغاز کردند. این استعمار هنگامی که سلطان عبدالحفیظ پیمان فاس را امضا کرد، در سال ۱۹۱۲ بنیان گذاشته شد.
«معاهده حفاظت از فاس» یا «معاهده سازماندهی حفاظت فرانسه از پادشاهی نجیب» بین دولت جمهوری فرانسه از یک سو و از سوی دیگر دولت پادشاهی مغرب شامل ۹ فصل بود که با این مقدمه آغاز شده بود: «دولت جمهوری فرانسه و دولت اعلیحضرت سلطان شریف توافق کردند که سیستم جدیدی را برای تضمین ثبات داخلی و امنیت عمومی به منظور ارائه اصلاحاتی اجرا کنند. این سیستم مغرب را قادر میسازد تا در توسعه اقتصادی خود موفق شود.»
هرچند که اشغال نظامی مغرب توسط فرانسه با حمله اوجدا و بمباران کازابلانکا در سال ۱۹۰۷ آغاز شده بود، بمبارانی که اجساد در خیابانها پخش و کازابلانکا به شهر ارواح تبدیل شد و چیزی برای سوزاندن، غارت یا کشتن نداشت.
استعمار فرانسه شامل منطقه مرکزی مغرب بود که بر اساس معاهده فاس تحت کنترل فرانسه بود و طبق آن مغرب به سه منطقه تحت الحمایه تقسیم شد، منطقه شمالی و منطقه بیابانی در جنوب تحت حمایت اسپانیا و منطقه مرکزی تحت حمایت فرانسه و منطقه سوم شهر طنجه که تحت حمایت بینالمللی بین فرانسه، انگلستان، آلمان و اسپانیا بود. به این ترتیب، اسپانیا و فرانسه که بیش از یک قرن مانور میدادند تا مغرب را تحت سلطه خود درآورند، رقابتشان منجر به تقسیم این کشور به مناطق اشغالی در شمال و جنوب بینشان شد.
با آغاز دوره استعمار، فرانسه جنایات خود را تشدید کرد و در طول آن سالها، از همه ابزارها برای سرکوب صداهای مردمی با ابزاری مانند قتل، تبعید، زندان و شکنجه استفاده کرد. البته فرانسه به این حد راضی نبود و در جنگ جهانی اول نیز از مغربیها به عنوان سپر انسانی استفاده کرد. با شروع جنگ جهانی اول در تابستان ۱۹۱۴، ژنرال هوبرت لیوتی فرماندار کل فرانسوی در مغرب، هزاران مغربی را برای شرکت در جنگ بسیج کرد.
اولین گروه نظامی تیراندازان مغربی در آگوست ۱۹۱۴ به فرانسه رفتند، سربازانی که در خط مقدم جنگ حضور داشتند تا آمار تلفاتشان هم بالا باشد. بر اساس آمار اعلامی، تلفات کل نیروهای مغربی در خاک فرانسه در زمان پایان جنگ جهانی اول بالغ بر ۱۲ هزار نفر کشته، مجروح و مفقود بوده است.
مغربیها همچنین در صفوف ارتش فرانسه در جنگ جهانی دوم نیز به کار گرفته شدند و در نبرد ناپل ایتالیا در سال ۱۹۴۳ و آزادسازی شهر مارسی در اوت ۱۹۴۴ جنگیدند که صدها نفرشان کشته شدند.
همچنین آمار دیگری در این باره موجود است که عنوان شده تعداد فرانسویهای حاضر در لشگر این کشور در پس از جنگ اول جهانی به ۴۰ درصد کاهش یافت و بقیه مغربی بودند. مسئلهای که سبب شد ۷۰ درصد کشتههای ارتش فرانسه در جنگ جهانی، مغربی باشند.
با توجه به چنین دوران سیاهی که تنها به بخشی از آن اشاره شد، از سال ۱۹۱۲ که پیمان فاس برای تحتالحمایه قراردادن مغرب توسط فرانسه امضا شد، مقاومت مغرب در برابر اشغال در همه مناطق آغاز شد، تا اینکه با اعلامیه مشترک فرانسه و مغرب، که در ۲ مارس ۱۹۵۶ امضا شد، اعلام شد که معاهده ۱۹۱۲ دیگر به الزامات زمان پاسخ نمیدهد و تحتالحمایه بودن فرانسه لغو شد. بر اساس این قرارداد، مغرب بیشتر خاک خود (استانهای شمالی) را پس گرفت، همچنین سیستم منطقه تحت استعمار اسپانیا نیز به نوبه خود با انعقاد کنوانسیون اسپانیا و مغرب که در ۷ آوریل ۱۹۵۶ امضا شد، لغو شد.
میراث استعماری موقعیت زبان فرانسه را به عنوان اولین زبان خارجی اجباری کشور و زبان اصلی آموزش عالی و فرانسه را به عنوان اولین کشور مقصد برای ۲ و نیم میلیون مهاجر مغربی یا دوتابعیتی تثبیت کرد.
فردا شب فرانسه و مغرب با چنین پیش زمینه تاریخی در نیمهنهایی جامجهانی با هم دیدار میکنند، پیش زمینهای تلخ که آنها نقشی در شکلگیری آن نداشتهاند و تنها در تاریخ خواندهاند و شاید در خاطره پدربزرگهایشان در این باره شنیده باشند.