دوستم وقتی از تایلند به ایران بازگشت که دیگر اوضاع مالی خوبی نداشت، ولی من تحت تاثیر وسوسههای او قرار گرفتم تا پول هنگفتی به دست بیاوریم و این بار برای ادامه زندگی با یکدیگر به تایلند برویم. این بود که نقشه زیرکانهای را در شبکه اجتماعی تلگرام طراحی کردم و خودم را به جای یک دختر زیبا معرفی کردم تا ...
اینها بخشی از اعترافات جوان ۲۷ سالهای است که چند سال قبل به اتهام آدم ربایی توسط کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد. این جوان درحالی که به همراه همدستانش پشت میلههای زندان بود، درباره سرگذشت خود گفت: مدتی را در یکی از هتلهای مشهد کار میکردم، ولی به دلیل بلندپروازی هایم از آن جا بیرون آمدم تا وضعیت مالی ام بهتر شود، اما با گذشت چند سال از این ماجرا نتوانستم به خواستهها و آرزوهایم برسم تا این که روزی یکی از دوستانم را دیدم که از چند سال قبل به تایلند رفته بود و در آن جا زندگی میکرد.
آن روز دوستم از زندگی رویایی در خارج از کشور سخن گفت و مدعی شد که حدود ۲ سال قبل به علت این که ورشکسته شده و اوضاع مالی اش به هم ریخته بود، به ناچار به مشهد بازگشته است. من هم تحت تاثیر حرفهای دوستم قرار گرفتم و وسوسه شدم تا در تایلند ادامه زندگی بدهم. این بود که تصمیم گرفتیم تا پول هنگفتی به دست بیاوریم و برای همیشه به تایلند برویم. در این هنگام به یاد مرد هتلدار افتادم که خیلی ثروتمند بود. ابتدا نقشه آدم ربایی به ذهنم خطور کرد تا آن مرد هتلدار را گروگان بگیریم، ولی خیلی زود از این فکر منصرف شدم و نقشه ربودن پسر نوجوان او را طراحی کردم چرا که میدانستم او برای نجات فرزندش پول زیادی خواهد پرداخت.
برای اجرای این نقشه، به سراغ دختر ۳۰ سالهای رفتم که در آن هتل کارگری میکرد و از بستگان مرد هتلدار بود. با وعده ازدواج او را فریب دادم و به سوی خودم جذب کردم تا از طریق او نقشه ام را اجرا کنم. با ترفند پیامکهای عاشقانه او را شیفته خودم کردم و سپس بیشتر از ۱۰۰ میلیون تومان از او به بهانه «قرض» گرفتم تا چند روزه بازگردانم او هم این مبلغ هنگفت را به من داد وقتی اعتماد او را جلب کردم با ترفندی خاص شماره تلفن پسر نوجوان مرد هتلدار را هم از او گرفتم و با یک سیم کارت بدون هویت وارد شبکه تلگرام شدم. تصویر دختری زیبا را در پروفایلم گذاشتم و پیامک عاشقانهای برای پسر نوجوان فرستادم. «الف» که عاشق تصویر شد و تصور میکرد با یک دختر زیبا چت میکند پاسخ پیام هایم را داد و این گونه من خودم را به جای یک دختر هم سن و سال او جا زدم و به چتهای عاشقانه ادامه دادم تا این که در یک فرصت مناسب برای دیدار حضوری با او قرار گذاشتم و از سوی دیگر هم مقدمات ربودن او را با همدستانم فراهم کردم. وقتی آن نوجوان سر قرار رسید، طبق نقشه دختری از خودروی من پیاده شد و از او خواست سوار پراید شود.
زمانی که «الف» در صندلی عقب نشست همدستانم نیز از دو طرف کنار او نشستند و بدین ترتیب او را ربودیم و قصد داشتیم او را به یک باغ ویلای اجارهای ببریم و بعد با پدرش تماس بگیریم برای همین در بین راه، خودرو را متوقف کردم و دست و پاهای پسر نوجوان را با چسب پهن بستم و سپس پیکر او را به درون صندوق عقب انداختم، اما زمانی که به مقصد رسیدیم و من در صندوق عقب را باز کردم فقط بقایای چسبهای پهن را دیدم که در آن جا افتاده و خبری از آن پسر نبود! تازه فهمیدم که او در بین راه دست و پاهایش را باز کرده و در حال حرکت خودرو، خودش را پایین انداخته است...
خلاصه وقتی در اجرای نقشه گروگانگیری ناکام ماندیم تصمیم به تهدید مرد هتلدار گرفتم تا از این طریق مبلغ زیادی اخاذی کنم.
به او میگفتم اگر میخواهد هتل او را به آتش نکشیم باید صدها هزار دلار پول بدهد، ولی او توجهی به تهدیدهای من نداشت تا این که پلیس با پیگیری پرونده آدم ربایی به سراغمان آمد...
1.اعدام 2.تیرباران 3.شوک الکتریکی 4.اتاق گاز 5.خوردن ریکا با مایع ظرفشویی 6.شلیک با توپ 7.حبس ابد بدون غذا