وقتی ماموران رهسپار خانه قربانی شدند با جسد خونین زن سالخورده روبه رو شدند که در آشپزخانه قرار داشت و ماهیتابهای خونین کنار وی افتاده بود که شواهد نشان میداد پیرزن با ضربه ماهیتابه به سرش از پا درآمده است.
پسر قربانی که پلیس را مطلع کرده بود به ماموران گفت: من چند سال است ازدواج کرده ام، اما هر روز به مادر و پدر پیرم سر میزدم و یا با او تلفنی صحبت میکردم. امروز هرچه به او تماس گرفتم تلفنم را جواب نداد. من که نگران شده بودم مقابل در خانه رفتم. وقتی پدرم در را باز کرد از او پرسیدم چرا مادرم جواب تلفن را نمیدهد. اما او گفت مادرم خسته بوده و به خواب رفته است. من که از لحن صحبت پدرم به او مشکوک شده بودم وارد آشپزخانه شدم و ناباورانه جسد مادرم را یافتم که از ناحیه سر به شدت زخمی شد بود. من نبض او را گرفتم و متوجه شدم جان سپرده است.
وی ادامه داد: من که شوکه شده بودم سراغ پدرم رفتم و از او سوال پرسیدم. اما او مدعی شد وقتی از خانه بیرون رفته بود چنین بلایی سر مادرم آمده است. من که به ماجرا مشکوک بود به سرعت با پلیس تماس گرفتم.
به دنبال اظهارات پسر جوان، ماموران پدر ۸۵ ساله وی را بازداشت کردند، اما وی مدعی شد از نحوه قتل همسرش اطلاعی ندارد. ماموران در نخستین گام از تحقیقات به بررسی دوربینهای مداربسته ساختمان پرداختند. در بررسیها مشخص شد در زمان وقوع جنایت، رباب و همسرش محمود در خانه تنها بودند و ساعتی بعد محمود با در دست داشتن کیسهای مشکی از خانه خارج شد.
با به دست آمدن این سرنخ، ماموران زبالههای نزدیک ساختمان را بررسی کردند و کیسهای که محمود آن را به سطل زباله انداخته بود یافتند که در آن چند لباس خونی وجود داشت.
با افشای راز جنایت خانوادگی محمود بار تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل همسرش اعتراف کرد.
وی گفت: من و رباب ۶۰ سال پیش باهم ازدواج کردیم. با اینکه من خیلی به او محبت میکردم، اما او هیچ محبتی به من نمیکرد و همیشه به من بی توجه بود. بود و نبودم برای مهم نبود و همه توجه اش به پسرمان بود.
وی ادامه داد:من به بیماریهای زیادی مبتلا شدم و بارها حالم بد شده، ولی او مرا با حال بد رها میکرد و به خانه پسرمان میرفت. اوبه تازگی همه اموالمان را به نام پسرمان کرده بود و من بیشتر احساس پوچی میکردم. تا اینکه آخرین بار در آشپزخانه باهم بحث کردیم. من از او خواستم تا اخلاقش را عوض کند، اما او به من بی اعتنایی کرد و دعوا میان ما بالا گرفت. من که عصبانی شده بودم از کوره در رفتم و با ماهیتابه چند ضربه به سرش زدم. او روی زمین افتاد و از سرش خون جاری شد. من که ترسیده بودم لباسهای خونی خودم را در کیسه زباله گذاشتم
خونریزی کرد و بعد هم دیگر نفس نکشید. همان موقع پسرمان به خانه آمد و متوجه موضوع شد و به پلیس خبر داد.
پس از اعترافات صریح متهم، گزارش پزشکی قانونی و تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. پسر مقتول با حضور در دادسرا با ثبت شکایتی خواستار حکم قصاص برای پدرش شد.