نشریه هیل در تحلیلی که از سوی «لارنس کوتلیکوف» (استاد اقتصاد در دانشگاه بوستون و عضو سابق در شورای مشاوران اقتصادی رئیسجمهور آمریکا) به نگارش در آمده، خاطر نشان کرد: ایالات متحده آمریکا، یک هژمون اقتصادی رو به زوال است. با این وجود، تعداد بسیار کمی از آمریکاییها از جمله سیاستمداران این موضوع را درک میکنند. تازه واردهای بسیار بزرگ در بلوک هژمونها، چین و پس از آن هندوستان هستند و این موضوع در شدیدترین سناریوها صدق میکند. تا سال ۲۱۰۰ میلادی ایالات متحده با رتبهبندی تولید ناخالص داخلی در جایگاه سوم قرار خواهد گرفت که تنها در ۱۲ درصد از تولید جهانی در مقایسه با چین و هند به ترتیب با ۲۷ درصد و ۱۶ درصد تولید جهانی مشارکت خواهد داشت.
این، پیام یک مطالعه جدید جامع صورت گرفته توسط من و همکارانم میباشد. این مطالعه که شرح و نتایج آن به تازگی توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شده کشورهای جهان را به ۱۷ منطقه تقسیم کرده و به دقت بر اساس پیشبینیهای جمعیتی سازمان ملل متحد و همچنین دادههای مالی صندوق بینالمللی پول تنظیم شده است. دو نیروی اصلی که آینده اقتصادی یک منطقه را تعیین میکنند، رشد بهرهوری نیروی کار و جمعیت آن منطقه هستند. بر اساس دادههای تاریخی، بهرهوری نیروی کار چین و هند تا سال ۲۰۵۰ میلادی به ترتیب به ۳۰ درصد و ۱۳ درصد سطح بهرهروی نیروی کار ایالات متحده خواهد رسید. در سال ۲۱۰۰ میلادی چین بهاندازه ایالات متحده و هند ۳۰ درصد بهرهوری خواهند داشت. از سوی دیگر، جمعیت چین تا پایان قرن فعلی به میزان ۴۰۰ میلیون نفر (یعنی بیش از جمعیت فعلی ایالات متحده) کاهش خواهد یافت. در مقابل، هند ۴۰۰ میلیون نفر جمعیت بیشتر خواهد داشت. در سال ۲۱۰۰ میلادی جمعیت آن کشور ۵۰ درصد بیش از جمعیت چین خواهد بود. در همین حال، جمعیت ایالات متحده حدود ۳۰ درصد رشد خواهد داشت و تقریبا ۱۲۰ میلیون نفر (بیش از جمعیت فعلی فیلیپین) به آن افزوده خواهد شد.
باید برای فهم بهتر، سال ۱۹۴۵ میلادی را دوباره مرور کنیم زمانی که اقتصاد آمریکا نیمی از کل اقتصاد جهان را تشکیل میداد. در آن زمان، سهم چین از تولید جهانی ناچیز بود. امروز، سهم جهانی ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی تنها ۱۶ درصد میباشد که تقریبا برابر سهم چین است. تدریجا اقتصاد چین همان طور که نشان داده شد بیش از دو برابر اقتصاد آمریکا خواهد بود و در مورد روسیه سهم آن کشور از تولید جهانی از ۳ درصد امروز به ۱ درصد کاهش خواهد یافت.
در صورت عدم کاهش فوری و دائمی در رشد بهرهوری چین، واقعیت آن است که قرن بیست و یکم متعلق به آن کشور خواهد بود. با توجه به این موضوع، آمریکا چه واکنشی نشان خواهد داد؟ به احتمال زیاد افتادن در «دام توسیدید» یا تمایل هژمونهای رو به زوال برای مقابله پیشگیرانه با قدرتهای در حال ظهور به منظور حفظ سلطه مسیری است که آمریکا خواهد پیمود. در این زمینه شاهد سیاستهای جدید آمریکا هستیم که دسترسی چین به تراشهها را محدود میکند و واشنگتن را متعهد به دفاع از تایوان میسازد.
تلاش برای مهار چین از نظر اقتصادی و نظامی، هزینه بسیار بالایی با موفقیت غیرمحتمل به همراه خواهد داشت. در دوران باستان، اسپارت آتن را تحت سلطه خود در آورد. راز آن موفقیت کمک خارجی از سوی سرزمین پارس (ایران باستان) بود. ائتلافی متشکل از ایالات متحده، اروپا، ژاپن، آسیای جنوب شرقی و هند میتواند بر ببر چینی غلبه کند. با این وجود، انجام این کار مستلزم حفظ یک اتحاد محکم برای چندین دهه است چیزی که برای آتن و اسپارت در طول جنگهای صورت گرفته با پارس کارآمد بود، اما پس از آن از کارآمدی برخوردار نبود.
رود فعلی، آمریکا و چین را در مسیر احتمالی جنگ قرار میدهد. چنین جنگی آسیبهای وحشتناک و طولانی مدتی را به اقتصاد دو کشور وارد میسازد و کشورهای دیگر مانند هند را وادار میکند که تکههای برجا مانده از آن را بردارند.
منبع: روزنامه کیهان