چهره شاخص اجتماعی اعم از هنرمندان، ورزشکاران، سیاستمداران و حتی فعالان فضای مجازی و... وقتی در عرصههای کلان اجتماعی و عامالمنفعه ورود مؤثر میکنند بهعنوان الگوهای جامعه شناخته میشوند و در تعریفی نو به این گروه سلبریتی میگویند. در این مقام اجتماعی مخاطب خاصه قشر جوان علاوه بر طرز پوشش و وضع ظاهری آنها از سخنان، اعمال و رفتارشان الگوبرداری میکنند و آنها را آیینه آمال و آرزوهای خود میپندارند.
بیشتربخوانید
به عبارتی در تعریف درست عبارت سلبریتیها بهصورت غیررسمی تاثیر عمیقی بر فرهنگ عمومی و نهادینه کردن قوانین و قواعد اجتماعی دارند. گسترش رسانههای تعاملی، این ارتباط بین سلبریتیها با هواداران را دوچندان کرده است تا آنجا که دکتر مهدی ناظمی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، سلبریتیها را الههها و خدایگان دنیای جدید میداند که توسط مردم پرستش میشوند. این جایگاه ویژه باعث شده تا برخی از آنها در این فرصت بینظیر، منفعتطلبی کنند و خواستهها و مطالبات خود را با موجسواری بر دریای مواج جامعه مخاطب خود بر جامعه تحمیل کنند. فرصتطلبی این قشر تا آنجا پیش میرود که حتی بدون اطلاع از یک موضوع کاملا تخصصی و بدون آگاهی از چگونگی و چرایی آن در مسیر دیده شدن از سوی مخاطب، درباره آن اظهارنظر کنند. ماحصل چنین حرکت غیرمسئولانهای، ایجاد بحرانهایی است که با هدایت و حمایت آنها ــ خواسته یا ناخواسته ــ در هر جریان اجتماعی به بار میآید.
همچنان که گفته شد از منظر جامعهشناسی سلبریتی چهره جذاب و شناخته شدهای است که با اتکا به ویژگیها، توانمندیها و خصوصیات خاص خودش یا حتی برمبنای یک حادثه اجتماعی مورد توجه خاص رسانهای به موفقیتهایی در عرصههای مختلف ورزشی، هنر، دانش و اندیشه و... دست پیدا کرده و از همه لحاظ مورد توجه مردم قرار میگیرد.
این افراد رهبری مستقیم یا غیرمستقیم بخشی از زندگی مردم را به عهده دارند، در اذهان عمومی از قدرت نسبی برخوردارند و در عرصه رسانه نمایان هستند.
اسمیت کالندر (Smith Callender) در مقالهای با عنوان «حریم خصوصی افراد مشهور و توسعه مفهوم قضایی تناسب» سلبریتیها را از منظر شهرت در سه طبقه جا میدهد:
دسته اول مشهور بودن را از طریق اصالت خانوادگی و نسب خویش به دست آوردهاند، مانند خانوادههای سلطنتی، اشراف، خاندانهای سیاسی و...
دسته دوم، شهرتشان را از طریق رقابت و قابلیتهای فردی کسب میکنند، مانند اندیشمندان، روشنفکران و...
و بالاخره دسته سوم، شامل کسانی میشود که از طریق نمایش و مطرح کردن بیش از اندازه خود در رسانهها مشهور میشوند و بهاصطلاح حاشیهسازی میکنند. این گروه هرچند قابلیت توانایی و استعداد دیگران را در عرصههای مختلف ندارند، اما با انجام اعمال خارج از عرف و حرکات نمایشی و گاهی هنجارشکنانه، دیگران را مجاب میکنند که دیده شوند و با تکرار این اعمال سرانجام مشهور میشوند. این گروه، قدرت و محبوبیت خود را نه به واسطه برخورداری از علم و هنر و قابلیتهای شاخص فردی و اجتماعی، بلکه بیشتر به مدد قدرت جادویی رسانههای تصویری (سینما، تلویزیون، شبکههای اجتماعی و…) کسب کردهاند. شاخصترین ویژگی این شبهسلبریتیها، متفاوتنمایی و عبور از خط قرمزهای اجتماعی است.
مانند بازیگران سینما و ورزشکاران نام آشنا و آن گروهی که چندان در عملکرد حرفهای خویش موفق نیستند یا فعلا حضور جدی در عرصه ورزش ندارند، اما با حرکات غیرعرفی و بعضا مخالف با هنجارها، خود را به سطح اول رسانهها میکشانند و از این طریق، شهرتی به دست میآورند. آنها خانـه زاد رسـانهاند، خـود را مدیـون آن میداننـد و بهنوعی پیـاده نظـام سلطه بـرای تغییرات فرهنگـی در جوامـع خـودی هسـتند. این گروه، همان سلبریتیهایی هستند که باعنوان سلبریتیهای سخیف شهره شدهاند.
در مسیر سلبریتیسم
با وجودی که تاریخ ایران مملو از ستارگان و سلبریتیهایی است که بدون در اختیار داشتن رسانه، نامشان بر گستره ملی و بینالمللی حک شده، اما ظهور فرهنگ سلبریتی در جامعه ما مقارن با گسترش رسانههای جمعی از جمله مجلات، رادیو و تلویزیون در دهه۴۰ شکل گرفت. سلبریتیهای اولیه برخی از خاندان پهلوی، بازیگران سینما، خوانندگان و نوازندگان موسیقی و برخی ورزشکاران بودند که در مجلات زرد، تلویزیون و رادیو در مسیر ترویج فرهنگ غرب، برهنگی و ... بازنمایی میشدند. با وقوع انقلاب، این فرهنگ مخرب با تمام ماهیتش برای مدتی از بین رفت.
مردم در یک برهه ۳۰ساله به واسطه رویدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، فاصله زیادی از سلبریتیها گرفتند. رشد مجدد سلبریتیها در ایران از اواسط دهه۷۰ شروع شد و در دهه۹۰ و همزمان با ورود فناوریهای جدید ارتباطی از جمله تلگرام و اینستاگرام اوج گرفت. نکته قابل تامل در این برهه، تغییر شیوه رفتاری سلبریتیها بود. آنها که در گذشته به واسطه جایگاه رفیع خود در حوزههای مختلف اعم از علمی، دینی، ورزشی، فرهنگی و ... معروف و مورد احترام بودند یکباره پا را از حوزه تخصصی خود فراتر نهادند و احساس کردند حالا که در میان مردم از اعتبار و احترام برخوردارند، میتوانند در جهتدهی به افکار آنها نقش آفرین شوند.
موضوعی که دکتر احمد اولیایی، پژوهشگر حوزه علوم اجتماعی و استاد دانشگاه باقرالعلوم (ع)، از آن با عنوان پدیده سلبریتیسم یاد میکند.
او در مقالهای با عنوان «مسأله سلبریتیسم و کنشگری سیاسی اجتماعی» در اینباره مینویسد: پدیده سلبریتیسم، پدیدهای اجتماعی ــ فرهنگی است و از آنجا آغاز میشود که چهرهها غیر از آن حیطهای که در آن مهارت دارند و در زمینه آن به شهرت رسیدهاند، وارد کنشگریهای دیگر میشوند. به عنوان مثال، یک بازیگر مادامی که بازیگر است و در حوزه تخصصی خودش حرف میزند یا مینویسد، اساسا هنوز وارد پدیده سلبریتیسم نشده مثلا سلبریتی معروفی است که در پیج و اکانت خودش در شبکههای اجتماعی روشهای بازیگری موفق را تبلیغ میکند؛ مثل پزشکی که عمل جراحی خودش را در شبکهای اجتماعی بازنمایی میکند.
اینجا هنوز وارد پدیده سلبریتیسم نشدیم، ولی وقتی سلبریتی در حیطهای غیر از حیطه تخصصی خودش کنشگری انجام بدهد، اظهارنظر، موافقت و مخالفت کند، تأیید و تکذیب و بازنمایی کند... با پدیده سلبریتیسم روبهرو میشویم. فرض کنید بازیگر یا فوتبالیستی در مورد سیاست اظهارنظر کند یا زندگی شخصیاش را به بیننده نشان بدهد، چون کار ویژه تخصصی آن فرد نبوده است.
بازیگر قرار بوده در مورد بازیگری برای ما حرف بزند یا درنهایت تجربههای بازیگری خودش را برای ما نشان بدهد، ولی وقتی زندگی شخصیاش را بازنمایی میکند، اینجا آغاز پدیده سلبریتیسم است. اینجاست که باید نسبت به خود این پدیده، آثار، فواید و مفاهیم هممرز و همسوی آن نگران باشیم. اینجا جایی است که جامعه واکنش نشان میدهد اعم از واکنش مطلوب یا نامطلوب و درست و صحیح». به دیگر سخن، مبدأ بروز پدیده سلبریتیسم را باید از زمانی دانست که سلبریتیها تلاش کردند پایشان را خارج از دایره تخصصی خود بگذارند و در متن و حاشیه اتفاقات غیرهنری حضور داشته باشند.
رسانهها نیز با حمایت از این هنرمندان و سلبریتیها و اعطای سخاوتمندانه القابی، چون «هنرمند مردمی» و «سلبریتی دغدغهمند» فضا را باز کردند تا آنها که پیش از این تنها در قاب سینما و تلویزیون دیده میشدند، وارد مسائلی غیر از حرفهشان شوند و در آن مسائل نیز صدایشان بهعنوان یک نظریهپرداز، مصلح اجتماعی و نجاتدهنده مردمان تیرهبخت شنیده شود.
این موضوع را بهراحتی میتوان در خیل وسیع پیامهایی که در زمانهای بحران ازسوی برخی سلبریتیهای سخیف، مطرح میشود، دید؛ سلبریتیهای سخیفی که بسیاری از آنها حتی در ایران زندگی نمیکنند، در متن جامعه نیستند، عمق مسائل اجتماعی ایران را درک نمیکنند و خبری از وقایع ندارند، اما بهدلیل در اختیار گرفتن تریبون و مخاطبان منفعل و بیاختیار، بهراحتی با مشاهده کوچکترین نقطهضعفی، نقش «دایه عزیزتر از مادر» به خود میگیرند و به همان ظرافت و دقتی که در جلوی دوربین نقشآفرینی میکنند، پیراهن عثمان بر سر نیزه میکنند و آتشبیار معرکه میشوند.
«سلبریتی سخیف» چرا رشد کرد؟
امروزه در همه دنیا، سلبریتیها نقش مؤثری در انسجام اجتماعی، امیدبخشی، عبور از بحران، نظم عمومی یا بسیج عمومی دارند. آنها بهراحتی بر افکار مسلط میشوند و آنها را هدایت میکنند و با بهرهگیری از مسئولیت اجتماعی که به آنها واگذار شده، ذهن مردم جامعه را سمت و سوی صحیح در راستای نظام فرهنگی کشور خود میدهند. نمونه بارز آنرا میتوان در حوادث مختلفی ازجمله سیل و زلزله و حمایتهای سبلریتیها در این حوادث دید.
اما مشکل از زمانی شروع میشود که هم دولت، هم سلبریتی و هم مردم وظایف خود را فراموش میکنند. در این برهه زمانی است که سلبریتیهای فرصتطلب فضا را برای رشد خود مناسب میبینند و در مسیری خارج از ریل حرکت میکنند؛ و این زمانی است که در وهله اول دولت فراموش میکند که سلبریتیهایی را که توسط نظام رسانهای دولتی چهره شدهاند را مدیریت کند، به آنها مسئولیت اجتماعی دهد و آنها را در اجرای برنامهها، همسو کردن مردم با جامعه، انتقال مشکلات و اعتراضات مردمی به دولت، نهادینه کردن قوانین، رفع ابهامات، ایجاد وفاق و اتحاد ملی و... کمک بگیرد و در نهایت در صورت تخلف، همانند دیگر کشورهای جهان، با همان ابزار آنها را بازخواست یا حذف کند.
برخی سلبریتیها هم فراموش کردهاند که بهواسطه حمایتهای ساختارهای رسمی، چنین جایگاهی را بهدست آوردهاند و مسئولیت اجتماعی آنها حکم میکند که بهدور از سیاستزدگی و انحراف، گام بردارند. بخشی از انگیزههای این انحراف را باید از سر ترس دیده نشدن و بخش دیگر را در فرصتطلبی برای بهدست آوردن ثروت جستوجو کرد، چون آنها از هیچ نظر، سنخیتی با طرفداران و مخاطبانشان ندارند. آنها هیچوقت مشکلات را به آن شکل که سایر مردم جامعه درک کردهاند، نداشتهاند؛ نه مشکل تبعیض دارند، نه مشکل فقر و نه حتی محدودیتهای اجتماعی. همیشه آزاد بودهاند، حتی حکومت هم بهدلیل تاثیرگذاری اجتماعیشان با آنها مدارای بیشتری کرده است. پس اساسا همدرد مردم نیستند؛ با وجود این بهمثابه پلی، میتوانند گرهگشای مشکلات آنها در ارتباط با دولت باشند.
سومین عامل رشد سلبریتیهای سخیف، مخاطبان منفعلی هستند که بازیچه دست آنها میشوند و از عقاید و افکار درست و نادرست آنها بدون کوچکترین تفکر و تاملی اطاعت میکنند. آنها آنگونه که دکتر مهدی ناظمی، جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید، الههها و خدایان دنیای جدیدند که توسط نظام رسانهای تبدیل به چهره شدهاند و توسط بخشی از جامعه پرستیده میشوند. نگاهی به صفحاتشان در فضای مجازی بیندازید تا ببینید طرفدارانشان، حداقل به زبان، چگونه خود را برای آنها هلاک میکنند و محو آنها شدهاند. نقش مخاطبان منفعل در بیپروایی سلبریتیهای سخیف کمتر از نهادهای رسمی نیست. نهادهایی در برخورد قانونی با ایندست تخلفات ترکفعل کردهاند و مانند نهادهای مشابه سایر کشورها عمل نمیکنند که چنانچه سلبریتی خلاف جهت آن حرکت کند بهراحتی از عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی حذف میشود.
سلبریتیها امروز بهواسطه بیتوجهی به نقش آنها از سوی ساختارهای رسمی و نیز حضور گسترده مخاطبان منفعل که هر خبری را بهراحتی میپذیرند و از آن تاثیر میگیرند به یک ابزار تبلیغاتی در همه عرصهها تبدیل شدهاند؛ هم در بزنگاههای سیاسی مثل انتخابات و هم در معاملات و فرآیندهای اقتصادی مثل تبلیغ برجهای دبی و هم در حوادث اجتماعی مثل ماجرای واکسن کرونا و... ردپای آنها دیده میشود. گاهی پند میدهند و گاهی گریه و زجه میزنند و در دامن دشمن میافتند و در قبال اشتباهاتشان پاسخگو نیستند.
آنها بیدلیل از یک نامزد انتخاباتی حمایت میکنند و به دوستدارانشان امید میدهند که با انتخاب او، کشور روی آرامش و آسایش به خود خواهد دید، اما تنها پس از چند ماه از انتخاب نامزد مورد نظرشان و توصیهاشان به مردم، عقبنشینی میکنند و هیچکس در قبال این ورود و خروج غیرکارشناسانه از آنها بازخواست نمیکند.
امروزه این افراد در صفحات مجازی خود تجویز دارو میکنند، در امور دستگاه قضایی و احکام دادگاهها کمپین به راه میاندازند، خطوط هوایی را تحریم میکنند، سگگردانی را رواج میدهند، در محیطزیست، سیاست، ورزش و اقتصاد دخالت دارند، قمار را ترویج میکنند، مواضع شریعت را تضعیف میکنند، بدون توجه به اخبار واقعی، دائم در تضعیف امکانات و نخبگان کشور عمل میکنند و حتی در شرایط بحرانی به جای هلالاحمر از مردم پول جمعآوری میکنند؛ موضوعی که نهتنها کمککننده نیست، بلکه به جرأت باید اذعان کرد که روحیه و اعتماد به نفس جامعه را بهشدت تحتتاثیر قرار داده است.
چه باید کرد؟
به میزان افزایش مصرف رسانهای در کشور، سن استفاده از رسانهها بهویژه رسانههای نوین کاهش مییابد. کودکان از بدو تولد با رسانههای تلویزیون، کتاب، تلفن همراه و اینترنت در ارتباطند. این ارتباط تنگاتنگ، تبادل اطلاعات را بین رسانهها و مخاطبانش آسانتر و در عینحال حساستر میکند چرا که روزانه اطلاعات زیادی در قبال مسائل مختلف به مخاطب منتقل میشود و اگر او توانایی بررسی و شناسایی سره از ناسره را نداشته باشد، بیشک با مشکلات متعددی روبهرو میشود که نمونه بارز آن افتادن در تله سلبریتیهای سخیف با ترویج شبهه دانش است.
مروری بر شیوه رفتاری سلبریتیها در جامعه، یک نکته جدی را به ما نشان میدهد که اگر واقعا مخاطبان روزبهروز باهوشتر، باسوادتر و دقیقتر شوند، باز هم سلبریتیها این جایگاه را دارند تا بهراحتی نظرات عجیب و غریب خود را در حوزههای غیرتخصصی منتشر کنند یا خود مخاطبان سلبریتیها را شدیدا استیضاح خواهند کرد؟ پاسخ به این سؤال، لازمه توجه به سواد رسانهای را مورد توجه قرار میدهد.
سواد رسانهای را توانایی وارسی و تحلیل پیامهایی تعریف میکنند که روزانه به ما اطلاع میدهند، سرگرم میکنند و میفروشند. هدف از آموزش سواد رسانهای، دسترسی به رسانهها بهعنوان ابزارهای درک جامعه برای مشارکت مردمی و ارتقای مهارتهای تحلیل انتقادی پیامهای رسانهای است؛ همچنین ترغیب افراد برای ایجاد متون رسانهای، خلاقیت و تعامل در حوزههای مختلف ارتباطات رسانهای و گسترش ارزیابی انتقادی پیامها به منظور تقویت فعالانه تواناییهای افراد و کاربران. سواد رسانهای بر درک کارکرد رسانهها، ارزیابی و تحلیل کارکردها و چگونگی تعامل عقلانی با رسانهها در جهت خودمدیریتی تاکید دارد.
هدف سواد رسانهای در نخستین گامهای خود، تنظیم یک رابطه منطقی و مبتنی بر هزینه فایده با رسانههاست. به این معنا که در برابر رسانهها چه چیزهایی را از دست میدهیم و چه چیزهایی را بهدستمیآوریم و باز به عبارت بهتر، در مقابل زمان و هزینهای که صرف میکنیم درنهایت چه منافعی عاید میشود.
پس در گام اول مسئولان، صاحبنظران و سازمانهای ذیربط باید در جهت ارتقای سواد رسانهای در کشور گام بردارند.
گام دوم مدیریت سلبریتیهاست. امروزه سازمانهای مرتبط با سلبریتیها و در راس آن رسانهملی، حیطه فعالیت خود را تنها در معرفی و استفاده موردی از چهرهها تعریف نموده است؛ حال آنکه لازم است برنامهریزی جامعی برای هریک از مراحل پیوسته شناسایی، معرفی، آموزش و ارتقا، حفاظت، حمایت، هدایت و ماندگاری از آنها داشته باشد. سلبریتیها باید وظایف و مسئولیتهای خود را بشناسند و قواعد حاکم بر شیوه رفتاری خود بهعنوان پل ارتباطی بین مردم و حاکمیت را بدانند.
تعیین و تدوین نظام جدید حقوق متقابل چهرهها و رسانهملی به لحاظ مالکیت مادی و معنوی، قوانین تعهدآور، سیاستگذاری روشن برای تربیت، استعدادیابی و معرفی چهرههای جوان؛ تعیین ساختاری که سلبریتیها بتوانند تحت پوشش آن ارائه نظر کرده، با مدیران نشست و برخاست کنند و خواستههای بحق خود و طرفدارانشان را پیگیری نمایند و از سوی دیگر نسبت به مقررات و مطالبات سازمان نیز آگاه شوند از دیگر راهکارهایی است که میتواند در مسیر حذف سلبریتیهای سخیف به جامعه کمک کند.
نمونهکار سلبریتی سخیف
با مروری گذرا به فعالیت سلبریتیهای سخیف در فضای مجازی، بهراحتی میتوان به این درک رسید که آنها غم مردم ندارند. چون نه مانند مردم زندگی میکنند، نه درد آنها را درک میکنند و نه حتی مشکلات آنها را دارند. شاید به نوعی مردم برای آنها اصلا محلی از اعراب ندارند. آنها تشنه مخاطب هستند، چون برای سودجویی باید دیده شوند. به نمونههای بارز این حرکت در بحرانهایی که در این سالها در کشور ما اتفاق افتاد و بیشک در همه کشورها نیز از این دست رویدادها همواره بوده و هست و فقط به لطف حضور سلبریتینماها و برخی افراد فعال در فضای مجازی در ایران سیاهنمایی میشود اشاره میکنیم:
انتخابات ریاستجمهوری
انتخابات ریاستجمهوری یکی از رویدادهای تاسفبرانگیز برای سلبریتیهای سخیف است. همانهایی که پس از قطعیشدن حضور جناب حسن روحانی، به حمایت از او پرداختند و با شیوههای مختلف به جلب نظر مردم حرکت کردند، اما جالب آنکه در کمتر از چند ماه و در یکی از اولین طرحهای دولت به مجلس درخصوص افزایش عوارض خروج از کشور به او پشت کردند و کمپین پشیمانم راه انداختند و در صف منتقدان سرسخت روحانی قرار گرفتند.
جالب اینکه طرح افزایش عوارض خروج از کشور صدمهای به قشر کثیری از جامعه نمیزد. پیامهای عذرخواهی چهرههای مطرحی همچون منیژه حکمت، علی کریمی، نوید محمدزاده، رضا صادقی، مهراب قاسمخانی، احسان کرمی، حمید فرخنژاد و ... در این ایام دیدنی بود. جالب آنکه هیچکس آنها را به خاطر گمراهکردن مخاطبانشان در رایگیری و پشیمانی از کارشان توبیخ و بازخواست نکرد. جالب آنکه همین سلبریتیها پس از توافق نصفونیمه برجام، چرخش ۱۸۰ درجهای سلبریتینماها به سمت دولت و برنامههایش دیدنی بود. شاید تاثیرگذارترین پست در وصف این بهظاهر سلبریتیها در آن برهه زمانی را، سیروان خسروی گذاشت: «مشمئزکنندهتر از وضعیت اسفناک کشور پستهای انتقادی سلبریتیهایی هستش که پارسال همین موقع در حال یارگیری بنفش بودن، قبلتر هم مشغول یارگیری سبز و امروز هم که منتقدند و فردا هم حامی رنگ مد روز و باب میل اکثریت خواهند بود. وقتی سلبریتیهایی که بیشترشون حتی در زمینه شغلی خودشون بیسواد هستند، الگو میشن انتظاری بیشتر از این نباید داشت.»
زلزله کرمانشاه
گرچه برخی از سلبریتیها در حادثه زلزله کرمانشاه نهفقط بد عمل نکردند، بلکه در مسیر کمکرسانی به زلزلهزدگان فعال هم بودند، اما در این میان سلبریتینماهایی هم بودند که از این فرصت سوءاستفاده کردند. همانهایی که در هر مصیبتی بهجای همکاری در رفع مشکل، یا به انتقاد روی میآوردند و با فراموشی همه حمایتهای دولت از آنها، در کسوت اپوزیسیون جلوه کردند و با وعده «ما میریم و با پول برمیگردیم» عکسهای خود را گرفتند و رفتند. از لبخند نوید محمدزاده، لفظ غیرمحترمانه محسن تنابنده و تشکر عجیب آناهیتا همتی گرفته تا شمارهحسابهایی که دادند و پولهایی که از مردم سراسر کشور جمع شد و سرنوشت آنها در هالهای از ابهام ماند. همان وعدههایی که هیچوقت محقق نشد، تا آنجا که با احضار خیلی از آنها، پایشان به دادگاه هم باز شد اما... این درحالیاست که استاندار کرمانشاه کل پولی که چند سلبریتی برای زلزلهزدگان جمع کردند را ۲۳میلیارد تومان تخمین زده بود و هیچکس هم پیدا نشد که همانند رامبد جوان در کلیپی که برای تسلیت به مردم کرمانشاه در اینستاگرام منتشر کرد بگوید: «نمیدانم آدمهای بیمسئولیت کی قرار است در ایران جواب پس بدهند.»
حادثه متروپل
حادثه دردناک فروریختن ساختمان متروپل در ۲ خرداد ۱۴۰۱ نمونه دیگری از فرصتطلبی سلبریتیهای سخیف بود. حادثه دردناکی که کشور را در غم فرو برد. روزهایی که سکوت در لبها و اشک در چشمهای هر مرد و زنی دیده میشد، جز آنها که به نظر در این کشور نیستند و هیچ هدفی جز خودنمایی ندارند. در این حادثه هنوز ۲۴ ساعت نگذشته بود که پای سلبریتیها نیز به این محدوده باز شد و در شرایطی که دستگاههای امدادی دائم بر ضرورت ترک محل و بازشدن فضا برای فعالیت امدادگران تاکید داشتند، حضور آنها خود عاملی برای تجمع شد. حتی دو نفر از بازیگران راهی محل ریزش ساختمان شدند تا از این حادثه گزارش خبری تهیه کنند!
حوادث اخیر و سیاهنمایی سلبریتینماها
در حوادث اخیر نیز سبلریتیها بیشک نقش تاثیرگذاری در واکنشهای مردمی داشتند. از پست جنجالی مهران مدیری تا پستهای بسیار دیگری که با کمی کنکاش بهراحتی میتوان از دلشان فرصتطلبی را بیرون کشید. برخی در واکنش به این حادثه، بهسرعت از فرصت استفاده کردند و خداحافظی را بهترین دستمایه برای جذب مخاطب کردند. نمونه جذاب و درعینحال قابلتامل این پیامهای خداحافظی را مهران مدیری داد. او که به گفته مسئولان صداوسیما کل دستمزد برنامه دورهمی را به مبلغ ۳۰میلیارد گرفته بود، اولین کسی بود که با ارسال یک پیام تصویری خبر خداحافظیاش را منتشر کرد.
ارژنگ امیرفضلی که هماکنون مشغول بازی در مجموعه تلویزیونی «سلمانفارسی» اثر داوود میرباقری برای شبکه یک سیماست، از دیگر هنرمندانی بود که در پیامی اعلام کرد: «برای همیشه از حرفه بازیگری و متعلقاتش رخت بر میبندم» بدون آنکه به مخاطبش بگوید اگر صداوسیما جای فعالیت نیست چرا سالهاست با این سازمان قرارداد دارد؟ شبنم فرشادجو، هنرمندی که در اردیبهشت سال ۹۹ یکبار کشف حجاب کرده بود و خیلی زود از این اقدامش عذرخواهی و به مخاطبانش اعلام کرده بود: «لطفن از انتشارش جلوگیری کنید. این کار عرفا شرعا خلاف قانونه. اینجا حریم خصوصی منه و ...» و قبلا نیز تصاویر بیحجابش در صفحه اینستاگرامش منتشر شده بود از این آب گلآلود استفاده کرد و حجابش را به حوادث اخیر وصل کرد. جالبتر آنکه برخی از سلبریتیها مثل شبنم طلوعی، چکامه چمنماه، روناک یوسفی، نیوشا مدبر و ... که کشف حجاب خود را به حوادث اخیر مرتبط کردند، سالهاست در ایران زندگی نمیکنند و کشف حجابشان هیچ ارتباطی با حوادث ایران ندارد، اما با سوءاستفاده از مخاطب دست به این اقدام زدند.
گول نخوریم
بیشک مشکلات و مصیبتها برای همه کشورها وجود دارد، اما تنها در کشور ماست که به حسن وجود سلبریتیها و برخی که در فضای مجازی جایی برای خود باز کردهاند، فضایی سیاه تصویر میشود تا مردم روز به روز ناامیدتر شوند. باید مراقب بود تا بازیچه دست سلبریتیهایی نشویم که یک روز ما را به خرید دارو ترغیب میکنند، یک روز زندگیشان را به رخ مردم میکشند و یک روز... یادمان نرود جملات خانم بهاره رهنما پس از پشیمانی از رایدادن به جناب آقای روحانی را که با وقاحت تمام گفت: «مردم همچین دارن فحش و فضاحت میدن به قول خودشون به سلبریتیها، سر داستان دلار و مشکلات دولت، آدم از بیانصافیشون شاخ درمیاره! نمیدونم پس آقای روحانی از کجا رای آورده؟ انگار اهالی سینما و تئاتر فقط بهش رای دادن!». یا شیوه رفتارهای دوگانه ترانه علیدوستی را که یک روز به عضویت هیأت پنجنفره زنانه برای رسیدگی به آزار و خشونت جنسی در سینما در میآید، روز بعد عکس هنرمندی که بهعنوان یکی از متهمان پرونده مطرح است، استوری میکند و فردایش مینویسد: «.. من با مسئولیتپذیری تمام آمادهام که هر خسارت روحی که به راویان وارد شده را جبران کنم. به همین دلیل با تاکید بر اصل مسئولیتپذیری که اساس این جنبش است، صمیمانه از همه راویان، فعالان و مخاطبان این جنبش عذرخواهی میکنم...».
منبع: روزنامه جام جم
یعنی ما مبتلا به کاپیتولاسیون سلبریتی های بیسواد ایرانی هستیم؛ هر خلافی و هر خیانتی را مرتکب می شوند بدون اینکه حتی مورد سوال قرار گیرند.
تا این امر اصلاح نشود جامعه روی آرامش نخواهد دید.
جالب تر این که مدیر و معاون و نماینده معلمین و معاون اجرایی، داشتند گردهمایی یک دست شدن راه می انداختند.