احسان اسلامی پدر راستین گفت: در حال حاضر راستین در مراقبتهای ویژه بیمارستان نمازی بستری است؛ متاسفانه تا خیالمان راحت میشود که راستین در شرایط بهتری قرار دارد، عفونت دیگری سر باز میکند؛ در شب حادثه یک تیر از پهلوی راستین وارد شده و از پهلوی دیگر خارج شده است و یک تیر هم به روده بزرگ او اصابت کرده و رودهاش پاره شده است.
پدر راستین گفت: پسرم از زمان وقوع این حادثه تاکنون سه بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است. راستین نزدیک ۲۰ روز است که در بیمارستان بستری است و در این مدت برای اینکه عفونت بدنش از بین برود به صورت مداوم، آنتیبیوتیک مصرف کرده است.
او گفت: پس از انجام سونوگرافی در روز شنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۱، کادر درمان به ما گفتند که شکم راستین دیگر عفونت ندارد، اما ظاهراً به دلیل عدم تحرک، ریههایش عفونت کرده است.
اسلامی گفت: در آن روز، سیتی اسکن و عکس گرفته شده و سونوگرافی از ریه و شکم انجام شده است، اما راستین در چند روز اخیر مدام تب داشته، بنابراین قرار شد به جز ریه و زخمش، سونوگرافی از کل بدنش انجام شود تا از نبود عفونت دیگری در بدن او مطمئن شویم.
او گفت: از آنجا که روده راستین آسیب دیده است در عمل جراحی اول، روده بزرگ او برش داده شده و روده را خارج از شکم قرار دادهاند. احتمالا تا ۲ ماه این روده باید خارج از شکم او بماند تا ترمیم شود.
پدر راستین گفت: پس از مدتی پزشک او متوجه شد این زخم عفونت کرده است؛ لذا مجبور شدند برای خارج کردن عفونت، یک بار دیگر راستین را به اتاق عمل ببرند و چند بخیه را باز کنند؛ حتی برای بار سوم هم به دلیل شستشوی کامل شکم، او را به اتاق عمل بردند.
او یادآور شد: خدا را شکر در حال حاضر عفونتی در شکمش وجود ندارد؛ حالش هم بهتر شده بود، اما دوباره تب کرد و ۲ روز است که مدام تب میکند؛ ظاهراً ریههایش با مشکل مواجه شده است.
اسلامی گفت: پدر و مادرم هم در این حادثه آسیب دیده بودند که تحت عمل جراحی قرار گرفتند و خوشبختانه حالشان بهتر شد و جمعه ۲۰ آبان ۱۴۰۱ به اراک بازگشتند.
او گفت: مادرم یک تیر در ران و یک تیر در قوزک پایش اصابت کرده بود که منجر به شکسته شدن ساق پا شده بود؛ در واقع پای چپ مادرم آسیب بسیاری دیده است؛ پدرم هم یک تیر به رگ قلبش و یک تیر هم به پایش اصابت کرد که هر ۲ تیر از بدن پدرم خارج شده است؛ آنها در حال حاضر در اراک هستند.
او که به اتفاق پدر، مادر، همسر و ۲ فرزندش به شیراز سفر کرده بود، در خصوص این سفر و حضور خانوادهاش در حرم شاهچراغ (ع) گفت: شامگاه سهشنبه سوم آبان ۱۴۰۱ برای انجام کاری اداری به شیراز سفر کردیم و از آنجا که پدر و مادرم سن بالایی دارند و تاکنون سفر زیارتی به شیراز نداشتند ما را در این سفر همراهی کردند.
اسلامی یادآور شد: زمانی که به شیراز رسیدیم برای انجام کار اداری مجبور شدیم که با همسرم به کامفیروز (در شهرستان مرودشت) برویم؛ سفر ما همزمان با فراخوان سراسری اعتراضات بود که به همین دلیل تصمیم گرفتم پدر، مادر و "راستین" فرزندم را برای امنیت بیشتر و برای اینکه در خیابانهای شهر نباشند در حرم شاهچراغ بگذارم و خودم به همراه همسر و فرزند هشتسالهام راهی کامفیروز شوم.
پدر راستین گفت: غروب همان روز پس از اذان مغرب پدرم با من تماس گرفت و سراسیمه از من پرسید «احسان کجایی؟» از او پرسیدم چه شده است؟، گفت" «در حرم شاهچراغ تیراندازی شده، همه را به رگبار بستهاند و ما هم تیر خوردهایم.» در ابتدا فکر کردم کار اغتشاشگران است. پرسیدم راستین حالش چطور است، پدرم پاسخ داد راستین هم تیر خورده است.
او گفت: از زمانی که شنیدم راستین تیر خورده، دیگر متوجه نشدم چگونه مسیر شیراز را طی کردیم و چطور به شیراز برگشتیم. چندین بار در مسیر تماس گرفتم، اما پدرم نمیتوانست صحبت کند؛ راننده آمبولانس موبایل پدرم را پاسخ داد و گفت در حال انتقال خانوادهات به بیمارستان مسلمین هستیم.
اسلامی گفت: ۲ ساعت طول کشید تا به شیراز رسیدم و در این ۲ ساعت مرگ را جلوی چشمانم دیدم. من و همسرم در این مدت به هر کس که فکر میکردیم متوسل شدیم. خیلی شرایط بدی بود. هیچوقت این حال را تجربه نکرده بودم.
او گفت: به شیراز که رسیدیم یک راست به بیمارستان مسلمین رفتیم؛ بیمارستان بسیار شلوغ بود و اجازه نمیدادند وارد شویم. اصلا حال خوبی نداشتم و با پرسنل بیمارستان مشاجره کردم. میگفتم بچهام اینجاست اجازه بدهید وارد شوم. یکی از پرسنل بیمارستان پاسخ داد که کودکی به این بیمارستان نیاوردهاند. او گفت حدود ۱۰ تا ۱۲نفر را به اینجا آوردهاند که هویت آنها مشخص نیست؛ برخی فوت شدهاند و برخی را هم به اتاق عمل بردهاند.
اسلامی گفت: چند پرسنل که متوجه شدند حال من و همسرم خوب نیست تلاش کردند با سایر بیمارستانها ارتباط برقرار کنند تا از وضعیت پسرم مطلع شوند؛ با پیگیریهای بسیار متوجه شدیم یک کودک مجهولالهویه در بیمارستان نمازی شیراز است.
او گفت: خیلی سریع به بیمارستان نمازی مراجعه کردیم؛ آنجا به ما گفتند که یک کودک ۲ساله که یک حرز امام جواد (ع) در گردن داشته در اتاق عمل است؛ وقتی حرز را دیدم شوک شدم و نتوانستم خودم را نگه دارم؛ همه ما یک حرز امام جواد به گردن داریم و با دیدن حرز متوجه شدم آن کودک که در اتاق عمل بود راستین پسرم است.
اسلامی یادآور شد: من و همسرم خیلی تحت تأثیر قرار گرفتیم و تیم پزشکی تلاش کردند ما را آرام کنند. آنها به ما دلگرمی میدادند؛ از یک طرف خوشحال بودم راستین پیدا شده، اما از طرفی هم نگران وضعیتش بودم.
او گفت: حالم به اندازهای بد شد که خودم را هم به اورژانس بردند و آرامبخش تزریق کردند.
اسلامی گفت: هنوز هیچ اطلاعی از وضعیت پدر و مادرم نداشتم؛ با پیگیریهای زیاد متوجه شدم مادر و پدرم در بیمارستان مسلمین هستند؛ مادرم تازه از اتاق عمل خارج شده بود و پدرم در آیسییو بود و وضعیت خوبی نداشت.
پدر راستین در رابطه با وضعیت کنونیشان در شیراز گفت: یک اتاق در بیمارستان برای اسکان به ما داده شده است. البته ارگانهای دیگر هم محلی را برای سکونت به ما پیشنهاد دادهاند، اما ما نگران حال راستین هستیم و به خاطر اینکه احساس آرامش و امنیت کند ترجیح میدهیم در کنارش باشیم.
پدر این کودک مجروح شده در حادثه تروریستی شاهچراغ (ع) اظهار کرد: در همان روزهای نخست شوک زیادی به راستین وارد شده بود و اصلا نمیتوانست با ما صحبت کند؛ انگار از ترس زبانش بند آمده بود؛ اما چند روزی است که او شروع به حرف زدن کرده است و ما برای اینکه احساس آرامش کند و روحیهاش را به دست بیاورد ترجیح میدهیم در کنارش بمانیم.
منبع: ایرنا