اگرمادر شدن را تجربه کرده و یا احساس یک مادر را از نزدیک لمس کرده باشیدخوب می‌دانید که یک مادر، دنیا را علاوه بر دریچه نگاه خود از نگاه کودکش هم می‌بیند.

همه مادر‌ها همه اتفاق‌ها را طور دیگری نگاه می‌کنند. این طورِ دیگر دیدن خودش فلسفه‌ای دارد بس‌شنیدنی! برخی واژه «وسواس مادرانه» رویش می‌گذارند. برخی «حساسیت‌های مادرانه» و برخی دیگر «عشق مادرانه» و ...، اما هر فردی که مادر شدن را تجربه کرده و یا احساس یک مادر را از نزدیک لمس کرده خوب می‌داند که یک مادر، دنیا را علاوه بر دریچه نگاه خود از نگاه کودکش هم می‌بیند. حالا تصور کنید مادری می‌خواهد قدم در پیاده‌روی اربعین بگذارد و در این بین راحتی فرزندانش اولویت دارد. اینجاست که سلسله گزارش‌های ما به‌عنوان «مادرانه‌های اربعینی» شکل می‌گیرد. با خبرنگار اعزامی گروه زندگی که اتفاقا مادر هم هست همراه شوید. این‌بار انتخاب همسفر و خرید هدیه برای کودکان عراقی دغدغه مادرانه‌های اربعینی است.

پرده‌ی اول

تقسیم شیرینیِ اجتماع دل‌ها در ازدحام تن‌ها‌
نمی‌دانستم بخندم یا گریه کنم وقتی که حوالی اربعین سال قبل به خاطر شرایط کرونایی قرار شد همسرم به تنهایی راهی پیاده روی اربعین شود و محمد طا‌های هشت ساله ام درحالی که گریه می‌کرد از گونه هایش اشک مذاب جاری بود، صدای پراز حُزنش راوی خوبی بود برای آنچه که از دلش برمی آمد، می‌گفت: «حالا من چطوری ۳۶۵ روز دیگه صبر کنم تا بتونم اربعین سال بعد برم پیاده روی اربعین، تازه اون هم یک احتمال پنجاه درصدیه، چون شاید کرونا سال بعد هم همین طوری باشه.»
و حُسنِ حُزنِ پسرکم هم این شد که خدا را شکر امسال بابا جوادش شد تقسیم کننده‌ی یک شیرینی بزرگ. رحمت خدا بر آقا سید مرتضی (آوینی)، یکی از دوستان آوینی نقل کرده بود: «اگر ایشان غذایی خوشمزه یا شیرینی یا شکلاتی داشتند که به تناسب جشنی یا عروسی‌ای چیزی به ایشان می‌دادند، شیرینی که بر می‌داشتند، میل نمی‌کردند. به میزبان می‌گفتند که من می‌توانم یکی دیگر بردارم و آن شخص با کمال میل می‌گفت:بردارید. سید می‌گفت: «من این را برمی دارم که با خانمم و بچه هایم میل کنم. این خیلی عجیب بود که مثلا حتی یک شیرینی یا شکلاتی هم داشتند، می‌بردند به خانه که در این شیرینی اندک و خوشمزگی اندک هم، خانواده اش سهیم باشند. به ما توصیه می‌کردند که این خیلی موثر است که آدم شیرینی‌های زندگی اش را، شادی‌های زندگی اش را سعی کند با خانواده اش تقسیم کند، فقط به فکر خودش نباشد.»
و چه حبّه قندی بزرگ‌تر از شیرینی قدم نهادن در مسیر دلدادگی حضرت خورشید حسین علیه السلام. البته منکر سختی‌های خاص این سفر نمی‌شوم، اما بعید می‌دانم کسی هم باشد که سفر پیاده روی اربعین را تجربه کرده باشد وبتواند منکر شود ارزش و شیرینی فراموش نشدنی اجتماع دل‌ها در ازدحام تن‌ها را.

پرده‌ی دوم

گاهی برخی نذر‌ها عجیب جان می‌گیرند و بزرگ می‌شوند.
هنوز دوهفته مانده بود به تاریخ حدودی سفر اربعین خانوادگیمان، با اینکه از مدتی قبل، از شیر گرفتن و از پوشک گرفتن پسرک دوسال و یک ماهه ام را طوری برنامه ریزی و انجام داده بودم که باتوجه به گرمای زیاد هوای امسال تا موقع سفر اربعین درگیری‌های خاص این دو موضوع را نداشته باشد، اما هنوز هم تردید‌هایی در فکرم موج می‌زد که مثلا نکند چنین شود و چنان شود وپسرکم برای دسشویی رفتن در مسیر پیاده روی اذیت شود، هی ظرف می‌شستم و هی فکر می‌کردم، ظرف‌ها تمام شد، اما افکار من نه! در همین حال محمد طا‌ها داخل آشپز خانه آمد و لبریز از شوق گفت: «مامان الان دیگه پس انداز هام به اندازه‌ای که نذر کرده بودم رسیده، آخه چند وقت قبل نذر کرده بودم برای پیاده‌روی اربعین امسال از پس انداز‌های خودم به اندازه‌ی سیصد هزار تومن هدیه بخرم برای بچه‌های عراقی تا توی مسیر پیاده روی بهشون بدم"»
خب این هم اُلتیماتوم خوبی بود برای سامان دهی افکار نابه سامان من!
محمد طا‌ها که حالا به خوبی نشان داده بود انتظار و اشتیاق سال قبلش برای سفر اربعین را کاملا حفظ کرده است ادامه داد: «مامان من می‌خوام خودم فکر کنم و انتخاب کنم که هدیه‌ها را چی بخریم، قبوله؟». لبخندی حاکی از رضایت قلبی کامل تحویلش دادم و گفتم: «اصلا مدیریت از صفر تا صد هدیه برای بچه‌های عراقی با شما».
چه ساعت‌ها که با لذت مشغول تهیه و بسته بندی مرحله به مرحله‌ی این هدیه‌ها بود و تقسیم بندی بسته‌های هدیه هایش به دخترانه، پسرانه، معمولی و ویژه خوب نشان می‌داد جدی گرفتن مسوولیت و مدیریتی که برعهده اش قرار گرفته بود.

پرده سوم

فکر سفر، بی همسفر!
بالاخره هم تاریخ حرکتمان معلوم شد و هم همسفر‌های دوست داشتنیمان. قرار بود کاروان ما هفت نفره باشد، اما انگار قرار ما بر مدار روزگار نچرخید و نشد، آن هم به خاطر مصدوم شدن ناگهانی پای دختر همسفرهایمان در اثر یک اتفاق کوچک. حالا ما مانده بودیم و عصر روز قبل از حرکت و همسفر‌هایی که برایمان معلوم نبود چه کسانی هستند. در تجربه نگاری سفر‌های خانوادگی اربعین در سال‌های قبل از کرونا گفته بودم که انتخاب همسفر برای سفر خانوادگی اربعین بسیار اهمیت و ظرافت دارد مثلا اینکه اگر بچه‌دار هستید حتما همسفرتان هم باید بپذیرد که مبنای برنامه ریزی سفر آرامش بیشتر بچه‌ها و کمتر اذیت شدن آن هاست، لذا همسفر شدن خصوصا با برخی افراد فامیل که به خاطر رعایت بزرگ‌تر بودن و احترامشان برنامه ریز و تصمیم گیرنده می‌شوند به هیچ وجه برای این سفر توصیه نمی‌شود. یا مثلا داشتن صبر و حوصله‌ی حداقلی اصلا برای همسفر‌های این سفر کافی نیست.

پرده چهارم

شان قانون جاذبه بی شک برتر است از تمام قانون‌ها
و بالاخره با قطعی شدن تصمیم یکی از دوستان همسرم، کاروان جمع و جور پنج نفر ما هم شکل گرفت. البته هم‌سفرمان در سال‌های قبل از کرونا سفر اربعینشان خانوادگی بوده، اما امسال به خاطر کوچک بودن عضو پنجم خانواده شان تصمیم گرفته بودند که فقط پسر ۱۵ ساله شان را به نمایندگی و به نیابت از تمام اعضای خانواده به همراه هیئت بسیار خوب محلّشان عازم سفر اربعین کنند. حتی خود همسفرمان هم با قوانین و حساب و کتاب‌های معمول دنیایی شرایط عزیمت را نداشتند، اما به قول ظریفی:
«بازهم دسته دسته مجنون‌ها‌
می‌روند سمت خانه‌ی لیلی
شان قانون جاذبه بی شک
برتر است از تمام قانون‌ها»
و کدام جاذبه قوی‌تر است از جاذبه‌ی کشتی نجات، حسین علیه السلام. حالا بماند که همسفرمان در قبال تک خوری این شیرینی بزرگ، قول یک سفر کربلای خانوادگی در اواخر سال را هم به خانواده اش داده بود؛ و جالب اینکه صبح روز حرکت، اصلی‌ترین مانع سفر ایشان هم کاملا ناگهانی حل شده بود به صورتی که یک چک چند صد میلیونی مربوط به کاری، که ایشان مدت‌ها منتظر وصول آن بودند وصول شد؛ و این گونه بود که خدا را شکر سفر شیرین ما آغاز شد...

منبع : فارس


بیشتر بخوانید


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۳۱ ۱۹ شهريور ۱۴۰۱
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین (ع)
السلام علیک یا سفینه النجات امت