۱۰سال قبل، وقتی عمر خانههای قدیمی محله «اتابک» در جنوب شرقی تهران، یکییکی سر میرسید و اهالی آن محله، غصه دل کندن از خانه پدری و خاطرات کودکی را به جان میخریدند تا رویای احداث یک بزرگراه که قرار بود شمال و جنوب تهران را به هم وصل کند، محقق شود، تنها دلخوشی آن مردمان صبور و باصفا، خانه مقدسی بود که از وقتی یادشان میآمد، خانه امیدشان بود و کنج آرامش برای رفع دلتنگیهایشان. اینطور بود که هرکدام به هرکجا که کوچ کردند، باز هم کفتر جلد همین خانه پربرکت بودند و وقت و بیوقت، در خوشی و ناخوشی و در گرفتاریها و مشکلات، باز به این بارگاه نورانی پناهنده میشدند؛ به امامزاده «سیده ملک خاتون (س)» که از دو قرن قبل، نگین این محدوده بوده است.
حالا تنها حسن بزرگراه ۳۴کیلومتری امام علی (ع) این نیست که یک مسیر ارتباطی بدون چراغ قرمز میان شمال و جنوب پایتخت ایجاد کرده، بلکه هزار و ۲۷باب خانهای که در محدوده منطقه ۱۵ و محله اتابک برای احداث این بزرگراه تملک و تخریب شد، انگار یک راه میانبر ایجاد کرد برای اینکه دلهای خسته تهرانیها را به یک خلوت دلنشین و متبرک در دل یک محله قدیمی گره بزند. حالا هرکس از نامرادیِ زمانه و روزمرگیهای زندگی به ستوه آمده و دلش یک هوای تازه میخواهد، کافی است در این بزرگراه طول و دراز، آنجا که تقاطع پل خیابان خاوران خودنمایی میکند، پا را از روی پدال گاز بردارد و کمی بعد، بهآهستگی مسیرش را به سمت خروجی «ذوالفقاری (اتابک)» کج کند. از اینجا به بعد، حتی اگر چشمهایش را هم ببندد و فقط شامهاش را تیز کند، یک عطر آشنا، راهنمایش میشود؛ عطر حرم.
این روزها، اگر شما هم با اندوه و بغض جاماندگی از کاروان زائران پیاده اربعین دست به گریبانید، خالی از لطف نیست پاشنههایتان را وربکشید به قصد زیارت امامزاده سیده ملک خاتون (س)، اولین بانوی حاکم شیعه در ایران، در همسایگی بزرگراه امام علی (ع) ...
یاد درشکههای ۲ قرانی بخیر...
آن سالها که هنوز خیابانها به شیوه امروز در تهران ایجاد نشده و انواع وسایل نقلیه برای رفت و آمد اهالی پایتخت به کار گرفته نشده بود، تهران بود و درشکههایش که خیابانهای خاکی شرق و غرب شهر را به هم وصل میکرد. از همسایههای قدیمی امامزاده سیده ملک خاتون (س) که سئوال کنی، برایت میگویند که آن روزها از میدان خراسان تا خود امامزاده، خط درشکه بود. هزینه هر بار سوار شدن به درشکه هم، میشد ۲ قران. البته آن موقع هم، سیستم حمل و نقل مسافر با شیوه «دربست» وجود داشت و درشکهها، زائران را با یک تومان، دربست به نقاط دورتری مثل میدان راه آهن و سرآسیاب دولاب میبردند.
حالا، اما به لطف گسترش سیستم حمل و نقل عمومی، اوضاع به کلی متحول شده و دسترسی به این امامزاده کاملاً سهل و آسان شده است. علاوهبر بزرگراه امام علی (ع) که - چه با خودروی شخصی و چه با اتوبوسهای تندور - برای اهالی جنوب و شمال شهر، یک مسیر سهلالوصول به این محدوده ایجاد کرده، خط ۲ اتوبوسهای بیآرتی (آزادی- خاوران) و خط ۶ مترو (ایستگاه شهید رضایی) هم، میتواند انتخابهای خوبی برای رسیدن به این بارگاه نورانی باشد.
اینجا آغوش یک نفر همیشه برای خستگان، باز است.
اما اگر با خودروی شخصی عزم رفتن به امامزاده کردهای، همین که فضای بزرگراه امام علی (ع) را پشت سرت بگذاری، خروجی ذوالفقاری دستت را در دست خیابان «سید جوادی» میگذارد. حالا میتوانی به رسم ادب، خودرویت را جای امنی همان حوالی بگذاری و پای پیاده قصد زیارت کنی. از قنادی و نانوایی تقریباً نونوار که بگذریم، باقی مغازههای خیابان منتهی به امامزاده، همگی پیر و از نفسافتادهاند؛ از لحافدوزی سالخورده تا سمساری و تعمیرگاههای قدیمی. کمی که سر به هوا باشی، نشانههای تقابل سنت و مدرنیته را هم میتوانی در این محدوده ببینی. آنجا که به حکم نوسازی بافت فرسوده، فوجفوج خانههای نُقلی به قانون تجمیع رضایت داده و میدان را به مجتمعهای بزرگ نوساز واگذار کردهاند.
در این میان، اما یک خانه حدود دو قرن است در همین حوالی، همچنان استوار ایستاده و آغوش صاحبش همیشه برای دلهای از همهجا رانده، باز باز است. بعد از دو سه دقیقه پیادهروی، تابلوی سبز رنگی دلت را قرص میکند که راه را درست آمدهای. نزدیکتر که میشوی، باز یک منظره آشنا به چشمت میآید. همان خاطره تصویری مشترک در همسایگی اغلب امامزادهها. اینجا هم درست در کنار تابلوی راهنمای امامزاده، یک مغازه عطاری جاخوش کرده؛ یک مغازه قدیمی که ۵۱ سال است کولهبار سوغاتی زائران را رنگین میکند.
حالا کافی است سر بچرخانی. آن سردر قدیمی و خشت و آجری که معماریاش، شمایل کاروانسراهای قدیمی را تداعی میکند، ورودی آستان امامزاده سیده ملک خاتون (س) است که به شما خوشامد میگوید. سنگفرشهای کوچه امامزاده و حوض مستطیلی شکلی که البته طراحی و رنگشان چنگی به دل نمیزند، از نتایج طرح مرمت و بازسازی بنای امامزاده است که در سالهای اخیر انجام گرفته است. مرمت سردر چشمنواز امامزاده، اما حکایتی دیگر است و میتواند نظر مثبت علاقهمندان آثار تاریخی را تأمین کند.
با گذر از در چوبی ورودی اصلی و یک دالان نهچندان طول و دراز، صحن امامزاده پیش چشمت قرار میگیرد. حالا اگر برای زیارت عجول نباشی، میتوانی در همان حال که دست بر سینه از راه دور عرض ارادت میکنی، نیمنگاهی هم به کتیبه فلزی نصب شده بر دالان ورودی حرم بیندازی تا صاحبخانه را بیشتر بشناسی.
سلطنت خانم خواب دید، بنای امامزاده بازسازی شد
قدم به صحن نهچندان وسیع امامزاده که بگذاری، یک بنای ساده، اما زیبا شامل ایوان آجری و رواق جدید سرتاسری مشتمل بر ۲ شبستان پیش رویت قرار میگیرد. گنبد سبز رنگ بقعه، به سبک گنبدهای یکپوش بسیار قدیمی با آجرهای خفته و راسته ساخته شده است. صاحبان فن براساس شواهد موجود در این بنا، معتقدند در ابتدا یک بقعهٔ خشتی قدیمی در این فضا وجود داشته و به دفعات آن را تعمیر کردهاند. ایوان که بعدها در قسمت شمالی اضافه شده، دارای دیوارههای آجری با طاقهای رومی و پوشش ضربی است. بنای حرم به شکل مستطیل است با چهار شاهنشین عمیق و تودار که در چهار طرف قرار گرفته است. به جز گنبد و در ورودی، که از همان سالهای نخست باقی مانده، بنای بقعه متعلق به عصر معاصر است.
اما بشنوید از داستان ساخته شدن و مرمت بنای اولیه بارگاه امامزاده سیده ملک خاتون (س). بنای اصلی حرم در زمان فتحعلی شاه ساخته شد و از آثار تاریخی زمانه دومین پادشاه سلسله قاجاریه به حساب میآید. بر این اساس، آرامگاه سیده (س) حدود ۲ قرن قبل در ساختمانی به مساحت ۴۰۰ مترمربع بنا شد و به رسم اماکن مقدس مسلمانان، گرداگرد آن، گورستانی ایجاد شد. گفته میشود قبرهای موجود در آن گورستان ۲۰۰ ساله که اثری از آن به جا نمانده، مربوط به افراد سرشناس و مهم عهد قاجاریه بوده است.
قرعه مرمت این بنا، اما سالها بعد به نام یک بانو از بزرگان عصر قاجار افتاد. بنابر روایتی، کتیبه سنگ مرمر و کاشیکاریهای امامزاده، توسط «نواب علیه سلطنت خانم، ملقب به محترم السلطنه»، دختر «بدیع الملک میرزای عماد الدوله» در سال ۱۳۰۹ هجری قمری و در اواخر دوره ناصرالدین شاه تعمیر شده است. از نیت سلطنت خانم برای این عرض ارادت اگر بپرسید، مورخان نوشتهاند او از وقتی در خواب دید باید در جوار سیده ملک خاتون (س) دفن شود، تصمیم به مرمت، بازسازی و ایجاد تزیینات این بقعه گرفت و محلی هم برای دفن خودش در آن منظور کرد.
وقتی دختر ارمنی با شفاعت سیده (س)، شفا گرفت.
اما روند مرمت بنای امامزاده سیده ملک خاتون (س) در زمان قاجار متوقف نماند و دلدادگان اهل بیت (ع) در دوره معاصر هم در مقاطع مختلف با دست توانای معماران و هنرمندان، برای بازسازی این آرامگاه مقدس تلاش کردند. برای مثال، در سال ۱۳۷۸ هجری شمسی، فعالیتهای عمرانی، نماکاری و اجرای طرحهای توسعه و محوطهسازی و ایجاد فضای سبز توسط اداره اوقاف و امور خیریه جنوب شرق در این بقعه انجام شد. در سال ۱۳۸۱ هم به دلیل فرسودگی ضریح چوبی مشبک عهد قاجار، ضریح جدید مطلا و زیبایی توسط استاد روزگاریان در اصفهان ساخته شد و جایگزین ضریح قدیمی شد. طرح مرمت سردر قدیمی محوطه هم با هماهنگی سازمان میراث فرهنگی در سالهای اخیر انجام شده است.
فضای سبز نسبتاً وسیعی که دور تا دور امامزاده را احاطه کرده، از دیگر جاذبههای این مکان مبارک است. ساماندهی این فضای سبز در سالهای گذشته و وجود وسایل بازی کودکان در بخشی از آن، امتیازی است که باعث جذب خانوادهها به این امامزاده میشود. با این حال، از موسپیدان محله که بپرسی، دلشان پیش درختان قدیمی امامزاده جا مانده است. از روایت قدیمیهای محله اینطور برمیآید که درختان کهنسال چنار و توت در حیاط امامزاده وجود داشته و زائران آزادانه میتوانستند از میوه درختان توت بخورند و حتی بهعنوان سوغات و تبرکی همراه ببرند؛ و کسی چه میداند، شاید خیلی از حاجتمندانی که چشمانتظار بازگشت زائران سیده ملک خاتون (س) بودند، به برکت همان توتهای نظرکرده، حاجتروا شدند.
پای صحبتهای پدربزرگها و مادربزرگهای محله که بنشینی، نقل و خاطره کم ندارند از این حاجترواییها با نظر عنایت سیده (س). میگویند حدود ۵۰ سال قبل، یک دختر ارمنی بیمار به زیارت سیده ملک خاتون (س) آمد و با توسل به بانو (س) از بیماری سرطان شفا پیدا کرد. بعد از آن بود که برای ادای نذرش، تمام هزینههای تأمین برق امامزاده از سر خیابان خاوران را تقبل کرد...
بانویی از تبار باب الحوائج (ع)
در فضای داخلی شبستان امامزاده، زیباییها دوچندان میشود. طاقهای خشتی و ضربی چشمنوازی که در سالهای اخیر با ظرافت و هنرمندی مرمت شده، فضای روحانی خاصی به شبستان داده که زائران را قدم به قدم برای زیارت، آمادهتر میکند. خیلیها دو رکعت نماز زیارت را بر هر کاری مقدم میشمارند. پس، گوشه دنجی از شبستان را انتخاب میکنند و به نماز میایستند تا با دست پر به محضر بانو (س) مشرف شوند.
حالا در آستانه ورودی کمعرض منتهی به ضریح که بایستی، زیارتنامه نصبشده روی دیوار، هم آداب تشرف را برایت یادآوری میکند و هم شناسنامهای از صاحب حرم را پیش چشمانت قرار میدهد. به گواه این زیارتنامه، سیده ملک خاتون (س) از نوادگان امام موسی کاظم (ع) بوده و از این جهت، بانویی واجب التعظیم است. اینطور است که هر روز، زنان و مردانی از چهار گوشه پایتخت، غصهها و گلایهها و حاجتهایشان را بغل میگیرند و خودشان را به خانه نورانی محله اتابک میرسانند تا با دختری از نوادگان باب الحوائج (ع) درد دل کنند و از او بخواهند برای باز شدن گرههایشان پیش خدا وساطت کند.
از اینجا دو پله کوتاه و چند قدم، میان تو و ضریح فاصله است. در فضایی ساده با کمترین تزیینات، میتوانی در خلوتی دنج، بی هیچ آدابی و ترتیبی، گوشهای برای خودت انتخاب کنی و دل تنهاییات را با دعا و نماز و زیارت، تازه کنی.
سیده ملک خاتون، اولین بانوی حاکم شیعه در ایران
تکریم سیده ملکه خاتون، اما فقط به دلیل انتسابش به خاندان اهل بیت (ع) نبوده است. او بهعنوان اولین زن حاکم در دوره اسلامی ایران شناخته میشود که به مدت ۳۲ سال (۳۸۷ تا ۴۱۹ هجری قمری) با خردمندی و تدبیر در ناحیه ری حکومت کرد. اگر مشتاق شدهاید از میزبان جلیلالقدرتان بیشتر بدانید، مراجعه به متون تاریخی نشان میدهد نام اصلی سیده ملک خاتون، «شیرین» بوده. «سیده» هم یکی دیگر از القابش بود که به علت احترام به او داده بودند. او را دختر «رستم ابن شروین طبری»، مردی از تبار «باوندی» طبرستان معرفی کردهاند. گفته میشود پدرش، دوازدهمین حاکم از سلسله باوند بود. او برادر و جانشین شهریار دوم بود که مذهب تشیع در اسلام را پذیرفت. اما چه شد که پای سیده به دنیای سیاست و حکمرانی باز شد؟ طبق کتاب «تاریخ گزیده» به قلم «حمدالله مستوفی»، زندگی سیاسی سیده ملک خاتون از زمانی شروع شد که با «فخرالدوله دیلمی»، حاکم وقت آل بویه و حاکم ری ازدواج کرد. از آن به بعد، او با هوش ذاتی و شمّ سیاسیاش، همسرش را در اداره امور یاری میکرد.
وقتی فخرالدوله در سال ۳۸۷ قمری در قلعه طبری در ری از دنیا رفت، فرزندانش «مجدالدوله»، «شمسالدوله» و «عینالدوله»، کمسن و سال بودند. اینطور بود که با صلاحدید امرا و مشاوران دولتی و پشتیبانی مردمی، زمام امور به سیده ملک خاتون سپرده شد. سیده نهفقط به کیاست و عدالت شهره بود، بلکه در امور نظامی و جنگی هم، مهارت فراوانی داشت تا جایی که زمام امور لشکری را شخصاً عهدهدار بود. در مردمداریاش هم همین بس که چند روز در هفته از نزدیک به امور مردم رسیدگی میکرد. سیده وقتی حکومت ری را به دست گرفت، برای پایداری حکومت آل بویه بعد از فوت شوهرش، مجدالدوله را بهعنوان جانشین همسرش انتخاب کرد، حکومت همدان را به پسر دیگرش شمسالدوله سپرد و عینالدوله هفت ساله را برای حکومت اصفهان انتخاب کرد. از همان موقع به شیرین لقب «امالملوک» دادند.
پسر کو ندارد نشان از پدر و مادر...
همهچیز، اما با سیاست و کیاست شیرین پیش نرفت. وقتی مجدالدوله به جوانی رسید، هوس حکمرانی به سرش زد. توطئه بدخواهانی که فرمانروایی یک زن برایشان گران تمام شده بود هم، به یاریاش آمد. اینطور بود که پسر بر مادر شورید و او را زندانی کرد. خیلی نگذشت که سیده با کمک کنیزان خود موفق به فرار از زندان شد و به والی خوزستان و کردستان که از دوستان همسرش بود، پناهنده شد. والی خوزستان، سیده را تکریم کرد و سپاهی در اختیار او گذاشت. وقت رویارویی سپاه مادر و پسر که رسید، جنگ مغلوبه شد. فرماندهان و سربازان سپاه ری به فرماندهی مجدالدوله وقتی سیده ملک خاتون، یعنی ملکه سرزمین خود را در سپاه مقابل دیدند، به او ملحق شدند. به این ترتیب لشکر مجدالدوله از هم پاشید و سیده بدون جنگ وارد ری شد و این بار پسر راهی زندان شد.
با سیاست سیده، سلطان محمود غزنوی در هر صورت بازنده بود.
اما در کتابهای تاریخی، اصلیترین علتی که برای شهرت سیده ملک خاتون ذکر شده، تدبیری بوده که در مقابل تهدید سلطان محمود غزنوی به کار بست. ماجرای سلطان محمود و سیده، شاید از عالِمدوستی بانوی ملک ری شروع شد. گفته میشود ابوعلی سینا، دانشمند مشهور ایران زمین در فرار از پیگردهای ماموران سلطان محمود غزنوی، در مقطعی به دربار سیده ملک خاتون پناهنده شد و با استقبال بانو، چند صباحی در آرامش در آنجا زندگی کرد. اما ماجرا به اینجا ختم نشد و کشورگشاییهای شاه غزنوی، بارها فرمانروایی سیده را با خطر مواجه کرد. روایت است سلطان محمود بعد از آنکه بیشتر شهرهای ایران را تصرف کرد، در چند مقطع هم در صدد گرفتن ری برآمد، ولی هر بار سیده ملک خاتون با ترفندی او را از این کار منصرف کرد.
گذشت تا اینکه محمود مصمم به تصرف ملک ری شد و نامهای تهدیدآمیز برای سیده نوشت. در بعضی روایات آمده که سلطان محمود در آن نامه به فرماندار ری نوشته بود: «یا تسلیم شوید یا ملک ری را به خاک و خون میکشم.» سیده ملک خاتون در جواب برای سلطان محمود نوشت: «سرنوشت این نبرد از دو حال بیرون نیست؛ یا تو پیروز خواهی شد یا من. اگر تو پیروز شوی که چندان قدر و بهایی نداری، زیرا همه گویند محمود زنی را شکست داد؛ و اگر من فاتح شوم، آبرو و حیثیت تو بر باد خواهد رفت و همگان گویند محمود با آن همه خدم و حشم، از زنی بیوه شکست خورد.» همین جواب هوشمندانه، سلطان محمود را از لشکرکشی به ری منصرف کرد.
بعد از این پیروزی سیاستمدارانه بود که سیده، پسرش را بخشید و حکم به آزادی او داد. اما برخی مورخان معتقدند علت مرگ سیده در سال ۴۱۹ هجری قمری (در ۸۰ سالگی)، مسموم شدن به دست همین پسر ناسپاس بود. پس از مرگ سیده ملک خاتون، پسرش (مجدالدوله) به حکومت ری رسید و در زمان او هم بود که سلطان محمود ری را تسخیر کرد، کتابخانه معروف ری را به آتش کشید و صدها نفر از اندیشمندان و متفکران آن دیار را به جرم زندیق و ملحد بودن به دار آویخت...
بهشت، بی شهید نمیشود...
چه کسی گفته، نمیدانم، اما راست گفته که بهشت، بی شهید نمیشود. بهشت کوچک گوشه جنوب شرقی تهران هم از این قاعده مستثنا نیست. زائرانی که سالهاست برای زیارت و عرض حاجت از دور و نزدیک به محضر امامزاده سیده ملک خاتون (س) مشرف میشوند، از چند سال قبل، بهانه مبارک دیگری هم برای رفت و آمدهای گاه و بیگاهشان به این بارگاه مقدس پیدا کردهاند. برای اینکه با این بهانه دوستداشتنی آشنا شوید، از زیارت که فارغ شدید، از زائران و خادمان حرم، سراغ پنج مهمان گمنام این بارگاه نورانی را بگیرید؛ مهمانانی که از سال ۸۲، همسایه سیده ملک خاتون شدند.
اربعین امسال که بیاید، ۱۹ سال میشود پیکر پنج شهید گمنام در گوشهای از حیاط حرم سیده (س) دفن شدهاند و هر بار دلهای زائران را به کربلای ایران گره میزنند. شهدایی که در عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۸، میمک و کربلای ۵، آسمانی شدند و حالا جز «فرزند روح الله»، هویت دیگری ندارند.
اما این شهدای گمنام، تنها مهمانان آسمانی این بارگاه نیستند. قدمزنان که به محوطه پشت صحن امامزاده بروید، باز هم عطری بهشتی مشامتان را مینوازد. بخشی از محوطه پشت حیاط امامزاده سیده ملک خاتون (س) سالهاست با مدفن ۲ شهید از شهدای غریب قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ متبرک شده است. آن روز فراموشنشدنی، اهالی انقلابی ورامین که در اعتراض به دستگیری و تبعید امام خمینی، کفن پوش به طرف تهران حرکت کرده بودند، در میانه راه توسط گاردیهای رژیم به خاک و خون کشیده شدند و هرکدام غریب و بینام و نشان در گوشهای از محدوده جنوب شرق تهران ازجمله منطقه ۱۵ به خاک سپرده شدند.
تا همین چند سال قبل که جستوجوی خانواده ۲ شهید مدفون در امامزاده به ثمر برسد، آنها هم در زمره شهدای گمنام بودند. حالا، اما مزار شهید «عبدالله زوار فرد» و شهید «عباس بَرمج»، دو شهید ۱۸ و ۱۶ ساله واقعه ۱۵ خرداد، به نمادی برای یادآوری آن قیام خونین تبدیل شده تا فراموش نکنیم مردمانی در این دیار برای دفاع از حریم ولایت، از همه چیز خود گذشتند...
منبع : فارس
بیشتر بخوانید