استان گیلان با تاریخی کهن، مناظر دیدنی، سرسبز و چشماندازهای کم نظیر طبیعت، آب و هوای خوش، سرفرازی کوه و سرزندگی دریا و مردمانی آزاده و تاریخ ساز در دورانهای مختلف شاعران نامدار و بزرگی در دامان خود پرورده است.
شاعرانی پرآوازه از سیداشرف الدین حسینی گیلانی، حزین لاهیجی، سید شرفشاه دولایی گرفته تا گلچین گیلانی، شیون فومنی و هوشنگ ابتهاج.
زنده یاد امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به «سایه» که بامداد چهارشنبه ۱۹ مرداد ماه امسال در سن ۹۵ سالگی در آلمان درگذشت.
مراسم تشییع پیکر این شاعر معاصر گیلانی، روز گذشته (جمعه ۴ شهریور ماه) مقابل تالار وحدت تهران و با حضور علاقهمندان شعر و ادب فارسی و طرفداران پرشمار او برگزار شد.
مراسم خاکسپاری این شاعر برجسته کشورمان نیز قرار است امروز در زادگاهش (رشت) برگزار شود.
این بزنگاه فرهنگی، شاید زمان مناسبی باشد برای یادآوری و مجالی برای قدرشناسی از او و سایر شاعران گیلانی که هر یک به نوعی عصاره فرهنگ دوران تاریخی خویش بودند.
البته تعداد شاعران بزرگ گیلانی آن قدر زیاد و کارنامه آنها در طی دورانهای مختلف فرهنگ و ادب این سرزمین چنان وزین و پربار است که بدون شک در یک مطلب نمیگنجد حتی اگر بخواهیم فقط نامی از آنها بنویسیم.
بنابراین ناچاریم به ذکر نام، آثار و شرح کوتاهی از چند نفر از این بزرگان شعر و فرهنگ گیلان زمین بسنده کنیم.
اول از همه یادی میکنیم از «سایه»؛ شاعر سرشناس تازه درگذشته گیلان.
امیرهوشنگ ابتهاج سال ۱۳۰۶ در رشت متولد شد. کودکی او در رشت گذشت، در دوران دبیرستان به تهران رفت و از سال ۱۳۶۶ در کلن آلمان ساکن شد.
او به نامهای «هوشنگ ابتهاج» و «سایه» نیز معروف شد. «ه. ا. سایه» تخلص این شاعر پرآوازه بود.
«نخستین نغمهها»، «سراب»، «سیاه مشق»، «شبگیر»، «زمین»، «چند برگ از یلدا»، «تا صبح شب یلدا»، «یادگار خون سرو» و «تاسیان» از جمله آثار این شاعر فقید ایرانی است.
«امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است
گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است
تو رهرو دیرینه سر منزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است
آبی که بر آسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است
باشد که یکی هم به نشانی بنشیند
بس تیر که در چله این کهنه کمان است
از روی تو دل کندنم آموخت زمانه
این دیده از آن روست که خونابه فشان است
دردا و دریغا که در این بازی خونین
بازیچه ایام دل آدمیان است
دل بر گذر قافله لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی
دردی ست درین سینه که همزاد جهان است
از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند
یارب چه قدر فاصله دست و زبان است
خون میچکد از دیده در این کنج صبوری
این صبر که من میکنم افشردن جان است
از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود
گنجی ست که اندر قدم راهروان است».
محمدحسین مهدوی (م. موید) شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبیات، ساکن لاهیجان است.
او که در تیر ماه ۱۳۲۲ در نجف در خانوادهای اهل شعر و ادبیات، از پدری لاهیجی و مادری رودسری به دنیا آمد، ذوق شعری خود را از پدرش (آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجی) به یادگار دارد که دیوان شعری نیز از او به جا مانده است.
مجموعه شعرهای «مگر با لبخند ماه»، «گلی، اما آفتابگردان»، «تو کجاست؟»، «سیمابهای سیمین»، «پروانه بیخویشی من»، «بیخوانش پرندگان»، «نرگس هنوز»، «سه بار میگویم گل سرخ»، «دستاس هنوز میچرخد»، «پندار آبی»، «به سپیدی تاج محل»، «درخشش شبانه سیب سیاه»، «غزلوارههای هزار»، «آوند»، «ساعت هنوز گل سرخ است» و مجموعه نثر «حسین علی» برخی از آثار محمدحسین مهدوی هستند.
او درباره مرحوم ابتهاج گفته است: شعرهای ابتهاج به دلیل برخورداری از ۲ ویژگی منحصر به فرد است؛ یکی کشش وی به موسیقی و دیگری علاقه اش به حافظ که باعث شده آثارش در بین مردم شهرت یابد.
م. موید، موزون بودن اشعار سایه را از دیگر علل محبوبیت این شاعر برجسته گیلانی بین مردم دانست و افزود: زبان ابتهاج به مردم نزدیک بود و شباهت اوزان شعرهایش به حافظ، موجب انس مردم با این شاعر شد.
این شاعر گیلانی همچنین تدفین پیکر مرحوم ابتهاج در استان گیلان را فرصتی ارزشمند برشمرد و تصریح کرد: به جز بزرگانی مانند شیخ زاهد، میرزا کوچک و دکتر حشمت، سایر چهرههای معروف استان مانند حزین لاهیجی در داخل کشور دفن نشده اند لذا انتقال پیکر او به گیلان از حیث غنای فرهنگی اهمیت بالایی دارد.
میر احمد سید فخری نژاد معروف به شیون فومنی از جمله شاعران مشهور شعر گیلکی و ممتازترین غزلسرای گیلانی شعر فارسی معاصر است.
او در سال ۱۳۲۵ در شهرستان فومن دیده به جهان گشود.
شیون فومنی به عنوان یکی از شاعران موفق دو زبانه در حوزه شعر محلی و بومی گیلکی را که داشت در محاق فراموشی قرار میگرفت سینه به سینه تا آن سوی مرزهای کشورمان اشاعه و ارائه کرد و جاودانه گشت و از سوی دیگر در حوزه شعر فارسی با انتشار مجموعههای شعر و ارائه قالبهای معمول و مرسوم از شاعران تأثیرگذار و توانای شعر معـاصر به شمار میرود.
زبان شعر گیلکی او بسیار ساده و روان است و این همه مدیون اصلاحات و کنایات آشنای بومی و افسانهها و باورهای محلی و تأثیر محیط زیبای گیلان و نیز تصویر اوضاع معیشتی مردم این سامان است.
شیون با شناخت عمیق و وسیع از مردم و فرهنگ گیلان تشخیص داد که اشعار گیلکی خود را در قالب نوار کاست صوتی با دکلمه و صدای خود ارائه دهد که در این راه نوارهای کاست گیلکی شیون با عنوان «گیله اوخان» زبانزد خاص و عام است.
شیون توانست با ارائه اشعار شیوای گیلکی در قالب نوار کاست صوتی در زمان خود تحول عظیمی در ادبیات گیلان ایجاد کند.
او همچنین در شعر فارسی در ۲ شیوه کلاسیک و نو اشعار ماندگاری را از خود به یادگار گذاشته است.
این شاعر گیلانی در شهریور ماه ۱۳۷۷ پس از یک دوره بیماری مزمن کلیوی و انجام پیوند کلیه در یکی از بیمارستانهای تهران رخ در نقاب خاک کشید.
آرامگاهش در بقعه سلیمانداراب رشت بنا به وصیتش در کنار سردار بزرگ میرزا کوچک جنگلی است.
«هوجور کی خستگی نا رادوارِه
زمین خوری ام نا اسب سواره
اگه بشکسته نا تی سر نخور غم
همیشک سنگ خوری نا میوه داره»
ترجمه:
«همان طوری که برای پیاده خستگی میماند
برای سوارکار هم امکانِ زمین خوردن هست
اگر سری شکسته داری غم نخور
زیرا همیشه درخت پُر میوه را با سنگ میزنند».
مرحوم دکتر غلامرضا رحمدل شرفشادهی متولد سال ۱۳۳۰ در لاهیجان، استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، پژوهشگر نامآشنای کشور و برگزیده دانشگاه گیلان در حوزه علوم انسانی بود که بر اثر سکته مغزی در سال ۱۳۸۸ درگذشت.
او از شاعران و محققان برگزیده حوزه دفاع مقدس بود که سالها در حوزه پژوهش و تحقیق فعالیت داشته است و دارای نخستین کرسی استادی دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه گیلان بود و نوشته هایش علاوه بر چاپ در کتابهای مستقل، در نشریات معتبر کشور نیز منتشر شده است.
از این شاعر گیلانی آثار مختلفی در حوزه ادبیات فارسی، مجموعههای شعر، پژوهشهای دینی و مذهبی، دفاع مقدس و عاشورا به چاپ رسیده است.
«ای رویش بلند صداهاتان
برتافته ز جنگل گیلان
ایمانتان صلابت البرز!
جنگل حدیث عشق شما را
تفسیر میکند
دریا حدیث خشم شما را
آواز میدهد».
مصطفی رحیمپور بیدرونی، متولد ۱۳۱۷ در روستای بیدرون شهرستان سیاهکل است.
پدرش از موسیقیدانان و خوانندگان زمان خود و قاری قرآن و تعزیهدار اهلبیت عصمت و طهارت بود.
۲ برادرش نیز موسیقیدان و خواننده ردیفهای آوازی و آوای آیینی و تعزیهخوان بودند.
او در ۱۹ سالگی رسما شروع به شعر گفتن کرد و اولین منظومه بلند خود را به نام «قاصدی» در اولین سال معلمیاش در سال ۱۳۳۶ سرود.
بعد از یک سال که وارد آموزش و پرورش شد، به خدمت سربازی رفت و بعد از دو سال، در سال ۱۳۴۰ مجدداَ به شغل مقدس معلمی مشغول شد.
او منظومههای زیادی سروده است و غزلیات، قطعه، دوبیتی، ترانه، رباعیات، طنز، نمایشنامه، مراثی اهلبیت عصمت و طهارت نیز در بین آثارش موجود است.
او تحقیقات قابل توجهی نیز در موسیقی آیینی، فولکلور و آداب و رسوم منطقه گیلان انجام داده است.
علاوه بر چندین جلد کتاب، تعدادی لوح فشرده نیز از آثارش همانند «کل شریف»، «شومار و عروس» و «غول حیدر» منتشر شده است.
مصطفی رحیمپور در حال حاضر بازنشسته آموزش و پروش، ساکن سیاهکل و به کارهای هنری و کشاورزی مشغول است.
مهدخت مخبر، سراینده «همیشه بهار گیلانه» سال ۱۳۲۲ در شهر رشت متولد شد و در نوجوانی با خانواده اش به تهران رفت.
او در سال ۱۳۴۸ در رادیو مشغول به کار شد.
مجموعه اشعار این بانوی شاعر گیلانی در کتابی با عنوان «ترانههای دیروز، ترانههای امروز» منتشر شده است.
نخستین ترانهای که این شاعر سرود با عنوان «همیشه بهار گیلانه» را ناصر مسعودی، خواننده مشهور گیلانی اجرا کرد.
در آلبوم موسیقی «امان از جدایی» با صدای علیرضا افتخاری نیز شعر «ای عشق» مهدخت مخبر استفاده و منتشر شد.
این شاعر گیلانی ۸ آبان ۱۳۹۸ پس از تحمل یک دوره بیماری قلبی در سن ۷۶ سالگی دار فانی را وداع گفت.
«روز و شب دوعا کنم از آسمان واران بایه
خیر و برکت ای وار دِه به سوی اَمی گیلان بایه
اوی خودا حیفه خودا، گیلان اگر خراب ببِه
آرزوی برزیگر کسانِ در سراب ببه
ناامیدی کار شیطانه
اوی خودا همیشه بهار گیلانه»
سید محمود (امیر) فخر موسوی، شاعر و هنرمند شهیر متولد آستانه اشرفیه بیش از ۵۰ سال در عرصههای شعر آیینی، بازیگری سینما و کارگردانی تئاتر، نوحه سرایی و مداحی فعالیت داشت.
«شال ترس محمد»، «اویی»، «جنگل خوس»، «در حضور باد»، «سورپریز»، «خرقه ارغوانی» و «دخمه» از جمله نمایشهایی است که به کارگردانی استاد فخر موسوی از دهه ۵۰ به نمایش در آمده است.
از این شاعر گیلانی چندین جلد کتاب شامل آتش بناف گیا - کتان حوصله در ماهتاب و چندین مجموعه شعر و نظم گیلکی نیز منتشر شده است.
شاعر پیشکسوت و پرآوازه گیلانی ۳۰ شهریور ۱۴۰۰ در سن ۷۵ سالگی به علت بیماری دار فانی را وداع گفت و پیکرش پس از تشییع در کنار آرامگاه استاد محمد معین به خاک سپرده شد.
شاعر گیلانی مهدی اخوان لنگرودی زاده سال ۱۳۲۴ در شهر لنگرود بود.
او دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در این شهر گذراند. در سال ۱۳۵۱ از دانشگاه ملی ایران در رشته جامعهشناسی فارغالتحصیل و برای أخذ مدرک دکتری راهی وین شد.
این شاعر و نویسنده گیلانی ۵ خرداد ۱۳۹۹به علت عارضه مغزی در سن ۷۵ سالگی در بیمارستانی در اتریش از دنیا رفت.
از مهدی اخوان لنگرودی مجموعه اشعاری از جمله «گل یخ»، «سپیدار»، «چوب و عاج»، «سالیا»، «آبنوس بر آتش» و رمانهایی مانند «آنوبیس»، «درمان»، «پنجشنبه سبز»، «ارباب پسر»، «در خم آهن»، «الا تی تی» و «توسکا» به یادگار مانده است.
بهمن صالحی، یکی دیگر از شاعران مشهور گیلان است که در سال ۱۳۱۶ در رشت متولد شد.
او تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در رشت و تحصیلات دانشگاهی را در تهران گذراند.
زنده یاد صالحی شعر گفتن را در سال ۱۳۳۳ در سبک باستان با غزل آغاز کرد.
این شاعر گیلانی پس از آشنایی با نیما یوشیج به سرودن شعر نو روی آورد و در سال ۱۳۴۵ نخستین مجموعه اشعارش به سبک شعر نو با عنوان «افق سیاهتر» منتشر کرد.
از او کتابهای متعددی همچون «باد سرد شمال»، «کسوف طولانی»، «نخل سرخ»، «میثاق عاشقان»، «بانوی آب»، «خطوط دلتنگی»، «مردی از گیلان» و «گزیده ادبیات معاصر» چاپ شده و محور اصلی این آثار نیز اجتماعی، مذهبی، دینی، دفاع مقدس، یادکرد بزرگان گیلان و عشق به ایران اسلامی است.
بیان احساسات و عواطف شخصی در منقبت اهل بیت (ع) و شخصیتهای فرهیخته جامعه از وی چهرهای ممتاز در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی نشان میدهد.
شاعر بنام گیلانی دستکم ۶۰ سال با شعر زیست، اما برجستگی «عاطفه» در اشعار جوانی و «اندیشه» در اشعار متأخرش از او چهرهای ماندگار و به یادماندنی در ادبیات معاصر بر جای گذاشته است.
او که یکی از آخرین شاگردان نیما یوشیج بود پس از طی یک دوره بیماری، روز ۵ آذر ۱۳۹۸ در سن ۸۲ سالگی در یکی از بیمارستانهای شهر کرج درگذشت.
پیکر مرحوم صالحی در آن سال با حضور قشرهای مختلف مردم در رشت تشییع و در قطعه هنرمندان این شهر به خاک سپرده شد.
«سقّای تشنه، ای همه عالم فدای تو
بگذار سیل اشک فشانم به پای تو
باران گریههای صمیمانه من است
تاوان تشنه ماندن اهل سرای تو
بعد از هزار سال خدا را هنوز هم
جاریست اشک ما همه در کربلای تو».
همان طور که پیش از این گفته شد؛ گیلان از روزگاران گذشته تاکنون آن قدر شاعر بزرگ، بنام، خوش قریحه و محبوب داشته است که امکان ذکر نام و نشان، آثار، تاریخ زندگی یا مرگ حتی شاخصترین آنها هم در این مطلب نیست.
این یادنامه را با شعری دیگر از «سایه» که برای همیشه به رشت برگشت، به پایان میبریم.
«حاصلی از هنر عشق تو جُز حرمان نیست
آه ازین درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمیدانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم ازین تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید، چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست».