در کتاب طوبای کربلا نوشته مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی رحمت الله علیه درمورد حرم امام حسین(ع) به نقل از حاج عبدالعلی معمار نوشته شده است:« روزی در صحن مقدس امام حسین(ع) نشسته بودم، یک نفر هم نزدیک به من نشسته بود. اسم او را پرسیدم. گفت: فلان خراسانی. از شغل او پرسیدم. گفت: بنّا هستم. دیدم با من هم شغل است. پرسیدم: زوّار هستی یا مجاور؟ گفت: سال هاست که در این مکان شریف سرگرم بنّایی هستم. گفتم: در این مدت، اگر چیز عجیبی دیده ای برای من نقل کن.
گفت: متصل به صحن شریف سمت قبله، قبری است مشهور به قبر« دده » و چون نزدیک بود خراب شود چند نفر حاضر شدند آن را تعمیر کنند و به من مراجعه کردند.
من اقدام کردم و برای محکم شدن شالوده به کارگرها دستور دادم اطراف قبر را بکَنند. قسمتی که نزدیک قبر بود هنگام کَندن، فرو ریخت و جسد آشکار شد. به من خبر دادند. وقتی مشاهده کردم، دیدم جسد تازه است؛ امّا به سمت چپ خوابیده است؛ یعنی صورتش به طرف قبر مطهر حضرت سیدالشهداء (ع) و پشتش به طرف قبله است و من هم به همان حالت قبر را تعمیر کردم.
حاج میرزا حسین نوری اعلی الله مقامه در کتاب دارالسلام چنین نقل کرده است که استاد ما علامه بزرگوار، شیخ عبدالحسین تهرانی اعلی الله مقامه برای توسعه سمت غربی صحن مطهر حضرت سیدالشهداء (ع) خانه هایی خرید و به صحن شریف متصل کرد.
نزدیک به شصت سرداب برای دفن اموات در همان قسمت قرار دارد و روی آن ها را طاق زدند و مردم، مُردگان خود را در آن سرداب ها دفن می کردند. مدتی گذشت، دیدند که طاق سرداب ها بر اثر زیاد شدن عبور مردم، ممکن است فرو ریزد و باعث زحمت و هلاکت شود؛ از اینرو، شیخ امر کردند که طاق را بردارند و از نو، با استحکام بیشتری بنا کنند و چون جماعت بسیاری در سرداب ها دفن شده بودند امر کردند سردابی را خراب و بنا کنند و هر سردابی را خراب می کردند یک نفر پایین می رفت و خاک بر جسد مرده می ریخت، به مقداری که کشف نشود و هتک حرمت اموات نشود.پس مشغول شدند تا به سردابی رسیدند که مقابل ضریح مقدس بود.
وقتی برای پوشاندن جسدها پایین رفتند، دیدند، تمام جسدها سرشان به جای پای شان رو به قبر شریف قرار گرفته و پاها به سمت غرب است. مردم با خبر شدند جماعت بی شماری می آمدند و این منظره عجیب را مشاهده می کردند.
یکی از آن ها، جسد آقا میرزا اسماعیل اصفهانی نقاش بود که در صحن مقدس نقاشی می کرد. وقتی پسرش جسد پدر را می بیند گواهی می دهد که من هنگام دفن پدرم حاضر بودم و بدن پدرم را که دفن کردم. پاهایش رو به ضریح مقدس بود. خلاصه، مردم متوجه شدند که این تغییر وضع جسد، تأدیبی از طرف خداوند است که راه ادب و طریقه معاشرت با ائمه اطهار(ع) را بشناسند.
در همان روز، فاضل صالح متقی حاج ملا ابوالحسن مازندرانی برای من نقل کرد: مدتی پیش از ظهور این معجزه خوابی دیدم که در تعبیر آن حیران بودم و امروز تعبیرش برایم آشکار شد و آن خواب این بود: وقتی تقیه صالحه، خاله فرزندم فوت شد او را در همین قسمت از صحن شریف دفن کردم. شبی او را در خواب دیدم و از آن چه برایش پیش آمده بود، پرسیدم.
گفت: خوب و سلامت هستم غیر از این که تو مرا در مکان تنگی دفن کردی که نمی توانم پایم را دراز کنم و همیشه باید سرم را بر زانو بگذارم. وقتی بیدار شدم جهت آن را ندانستم تا این که متوجه شدم دراز کردن پا به سمت قبر مطهر، بی ادبی به ساحت مقدس امام(ع) و این معجزه در ماه صفر ۱۲۷۶ هجری قمری رخ داده است.