شعر نشسته ام به در نگاه میکنم از هوشنگ ابتهاج حکایت غمگینِ انتظار و درد عاشق است. داستان خیره شدن یک عاشق به در وانتظار برای دیدار روی محبوب، انتظاری که آنقدر بهطول میانجامد تا دریچه نیز آه کشیده و همدرد عاشق میشود. اما در آخر هم نیزمعشوق نیامده و عاشق عمر و جوانیاش را در این راه هدر داده، امیدش ناامید شده و پیر میشود.
نشسته ام به در نگاه می کنم
دریچه آه می کشد
تو از کدام راه می رسی؟
خیال دیدنت چه دلپذیر بود
جوانی ام در این امید پیر شد
نیامدی
و دیر شد ...