سیاستگریزی، یکی از شعارهای معروف فرقههای مختلف دراویش بوده است، اما مروری بر واقعیات تاریخ نشان میدهد این فرق برای تداوم حیات خود، در طول زمان فارغ از حق و باطل بودن قدرتهای حاکم، سعی کردهاند مناسبات خود را با آنها تنظیم کنند.
دراویش گنابادی نیز یکی از این فرقهها هستند که این قاعده در دوره پهلوی نیز بر رفتارشان حاکم بود. در واقع آنها هرچند «سیاستورزی» را نفی میکردند، اما در عمل با «سیاسیکاری» درصدد تامین منافع خود بودند.
نهم و دهم شهریور ١٣۴٧ به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت، دو زلزله ۶ و ٧ ریشتری، دشت بیاض و شهر فردوس در استان خراسان بزرگ را لرزاند. این زلزلههای شدید، خرابی و تلفات جانی زیادی داشت. به فاصله چند روز پس از زلزله، در حالی که سیل کمکها از اقصی نقاط کشور راهی مناطق زلزلهزده شده، شاح و فرح نیز سفری کوتاه به آنجا داشتند.
١۴ شهریور، شاه همراه با اسدالله عَلَم برای صرف ناهار راهی گناباد، مرکز فرقه دراویش گنابادی میشود. سلطانحسین تابنده معروف به رضاعلیشاه، قطبِ ۵۴ ساله دراویش که چند سالی است پس از پدرش ریاست فرقه را عهدهدار شده، میزبان شاه است.
هلیکوپتر شاه در مقبره سران دراویش در بیدخت معروف به مزار سلطانی فرود میآید و مورد استقبال قطب فرقه گنابادی قرار میگیرد. تصاویر زیر که برای نخستینبار منتشر میشود، مربوط به این دیدار است.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی